1. انعطاف پذیری (تطابق):

انعطاف پذیری به معنای ایجاد و ارائه راه حلهای بدیع است.

  1. نگرش مثبت:

قابلیت‌های هوش هیجانی، خوش بینی، تسهیل و تسریع کننده حرکت در اقدام به سوی عملرد عالی است.

  1. برگشت پذیری:

فشازر روانی (استرس) از عوامل کاهش دهنده بهره وری و تمکز حواش است. منحصر به فردترین روش در تحمل فشار روانی برگشت پذیری است که یکی از قابلیت‌های هوش هیجانی محسوب می شود (آقایار ،۱۳۸۶ : ۲۰۳ -۲۰۵ ) .

یافته های پژوهش‌ها نشان می‌دهد که هیجانات قدرتمند تر از هوش در محل کار هستند. کوت[۵۹] ۲۰۰۶ تأکید دارد که هوش هیجانی می‌تواند عملکرد شغلی را پیش‌بینی نماید یافته های مطالعات در گذشته، نتایج مثبتی ‌در مورد کابرد هوش هیجانی در عملکرد سازمانی را نشان می‌دهد (آنجلوجیانوس،۲۰۰۸ : ۴۴).

۲-۳ خلاقیت

۲-۳-۱ درک ماهیت و منطق خلاقیت

خلاقیت موضوع پیچیده و گمراه کننده ای است که ممکن است از طراحی در پوش لوله خمیر دندان تا نوشتن سمفونی شماره پنج بتهون گستردگی داشته باشد.

خلاقیت در ساده ترین شکل خود، به معنی به وجود آوردن چیزی است که قبلا وجود نداشته است به تعبیری، ” ایجاد بی نظمی” خود نمونه ای از خلاقیت است. بی نظمی از قبل وجود نداشت و بعد ما به آن ارزشی دادیم، زیرا هر چیز جدید باید ارزشی داشته باشد.

ما بر این باوریم که بازده خلاق نباید بدیهی یا آسان باشد. واژه مهارت استثنایی در اینجا مناسب است. با طرح مفاهیم “غیر منتظره” و ” تغییر” دیدگاه دیگری از خلاقیت مطرح می شود (بصیری و دیگران، ۱۳۸۲: ۳-۴).

تخیل خلاق خمیرمایه خلاقیت است و منظور از تخیل خلاق نیرویی است که شخصی برای پیداکردن راه های بهتر انجام دادن یک کار دلخواه به کار می‌گیرد. خلاقیت با به کارگیری منظم و نظامدار تخیل در زمینه آنچه که انجام می دهید ظاهر می شود. درست است که گاه جرقه های الهام به ذهن انسان می‌رسد، اما این اتفاق ممکن است بعد از ‌هفته‌ها، ماه ها و حتی سالها طراحی، تفکر و تخیل مداوم و زیاد به وقوع بپیوندد. برای رسیدن ‌به این هدف نیز باید تصورات ذهنی و تخیلات خود را به شیوه ای مناســب و هرروز به کار بگیریـد تا به اندیشـه ای برسید که در آن ذهن به طور عمیق با یک مسئله درگیر شود، به تجسم، واضح کردن آن بپردازد و به منظور فرموله کردن فکر یا دریافت مفهوم جدیدی به جرح و تعدیل آن بپردازد.
واقعیات در فرایند خلاقیت به کار گرفته می‌شوند و با توجه به اینکه تفکر خلاق ‌به این موضوع آگاهی دارد که واقعیتها آن چنان که باید شناخته نشده اند و اطلاعات موجود تنها بخشی از دانش مربوط به وضعیت موجود است به شناسایی و کشف آن ها می پردازد و با حذف و ترکیب واقعیتهـای موجود، به روشــن شدن فکر جدید کمک می‌کند (سلطانی، ۱۳۸۴ : ۲۶)

۲-۳-۲ مفهوم خلاقیت

از جمله مسائلی که تا کنون ‌در مورد ماهیت و تعریف آن بین محققان و روان شناسان توافق به عمل نیامده است، خلاقیت است دانشمندان خلاقیت را با تعابیر متعددی بیان نموده اند که هر تعریفی بیانگر یکی از ابعاد مهم فراگرد خلاقیت می‌باشد.

بعضی از تعاریف خلاقیت، ویژگی‌های شخصیتی افراد را مورد توجه قرار داده، برخی دیگر بر اساس فرایند خلاق و تعاریفی دیگر بر حسب محصول خلاق به خلاقیت نگریسته اند، ‌بنابرین‏ ارائه تعریفی جامع و کامل از خلاقیت که همه ابعاد و کنشهای آن را شامل شود اگر غیر ممکن نباشد، فوق العاده مشکل است. زیرا پژوهشگران مختلف، برداشت‌های متفاوتی از خلاقیت داشته، وجود چنین اختلاف نظر در این مورد ناشی از خلاقیت ماهیت پیچیده و کنشهای مغزی است (خانیان، ۱۳۸۱: ص ۱۷).

گیلفورد، خلاقیت را مجموعه ای از توانائیها و خصیصه هایی می‌داند که موجب تفکر خلاق می شود.

مدنیک[۶۰] می‌گوید: خلاقیت یعنی شکل دادن به عناصر متداعی به صورت تر کیبات تازه که با الزامات خاص مطابق است .

به نظر تورنس[۶۱] خلاقیت، عمیقتر نگاه کردن و خارج شدن از پشت دربهای بسته است. خلاقیت میل به دانستن است. خلاقیت دست دادن با آینده است (خانیان ، ۱۳۸۱: ۱۷).

ورنون[۶۲] خلاقیت را توانایی شخص در ایجاد ایده ها، نظریه ها، بینشها یا اشیاء جدید و نو و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینه ها می‌داند که به وسیله متخصصان به عنوان پدیده ای ابتکاری و از لحاظ علمی، زیبا شناسی و فن آوری و اجتماعی با ارزش تر قلمداد می‌کردند (محمد نژاد لادمخی، ۱۳۸۲: ۶)

جورج اف نلر[۶۳] معتقد است که خلاقیت شامل تولید ایده های جدید است. ایده هایی که به منظور حل مسائل مهم می توان به کار گرفته شود.

استرنبرگ[۶۴] خلاقیت را شامل برقرار کردن ارتباطات جدید، دیدن چیزها از طریق جدید و تعریف جدید مسائل می‌داند. کایزو[۶۵]، خلاقیت را عبارت از به کارگیری توانایی‌های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید می‌داند.

اوجیلوی[۶۶] خلاقیت را عبارت از قرار دادن چیزهای قدیم در ترکیب جدید و قرار دادن چیزهای جدید در ترکیب قدیم می‌داند و بالاخره محققان با زمینه روانشناسی، خلاقیت را به معنای نو بودن و تناسب داشتن تعریف کرده‌اند. از درک تعاریف فوق می توان نتیجه گرفت که اولا خلاقیت مختص به پاره ای از سازمان‌ها نیست. به عبارتی در درون ذهن، فکر و منابع و امکانات سازمانی یک ایده جدید نهفته است و نه در وراء آن. ‌بنابرین‏ می توان نتیجه گرفت که در سازمان ها جلوگیری و حذف عوامل بازدارنده ظهور خلاقیت از وجود و اثبات استعداد خلاقیت مهم تر است (مشبکی و دیگران ، ۱۳۸۷، ۲).

تعاریف خلاقیت را به طور کلی می توان در چهار طبقه خلاصه کرد:

تعریفهای شناختی: تعریفهای شناختی بر نقش فرآیندهای عالی ذهن در خلاقیت تأکید دارند. خلاقیت در این تعریف، به عنوان یک فعالیت شناختی شمرده می شود که شامل عناصر یادگیری یا ادراکی، فکری، خیالی و انگیزشی است. مجموعه این فعالیت‌ها در ترکیب با هم باعث می‌شوند تا فرد به تولید یک اثر فکری – هنری یا علمی و صنعتی بدیع و تازه مبادرت ورزد (خانیان، ۱۳۸۱:۱۸).

تعریفهای شناختی: این تعریف‌ها بر نقش شخصیت در خلاقیت تأکید دارند. در این دسته از تعریف‌ها خلاقیت، در بر گیرنده برخی از ویژگی‌های شخصیتی است که ظهور خلاقیت را باعث می شدند. خلق و خو و ارزش‌ها، عادات، نگرش‌ها، نا همرنگی، تحمل ابهام، استقبال از خطر، روحیه استقلال و اعتماد به نفس بالا، سخت کوشی، متعهد، حساسیت نسبت به پدیده ها نمونه ای از این ویژگی‌ها بر شمرده شده اند.

تعریفهای محیطی: این دسته شامل تعریفهایی می‌شوند که نقش محیط را در خلاقیت نشان می‌دهند، در تعریفهای محیطی، خلاقیت برآیند یک نیاز اجتماعی است که فرد را برای ایجاد و خلق پاسخهای بدیع بر می انگیزد.

تعریفهای مبتنی بر تولید: چهارمین طبقه از تعریف‌ها، بر دستاوردهای تفکر خلاق تأکید دارد. والاچ[۶۷] می‌گوید به جای اینکه خلاقیت بر حسب نتایج آزمونها، ویژگی‌های شخصیتی و محیطی و شناختی تعریف شود، بهتر است که بر اساس نوع کاری که فرد انجام می‌دهد تعریف شود.

در همه تعاریف ارائه شده،” ایجاد چیز جدید هسته اصلی خلاقیت را تشکیل می‌دهد و آنچه که در ایجاد چیز جدید یا طرح جدید و به طور کلی در فراگرد خلاقیت اهمیت دارد تفکر است” زیرا خلاقیت یک نوع فعالیت فکری است به همین لحاظ بهتر است به تفکر نیز بپردازیم (خانیان،۱۳۸۱:۱۹).

۲-۳-۳اهمیت خلاقیت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...