بر این اساس کاظمیپور با بهره گرفتن از این نظریه در تبیین علل مهاجرت روستاییان به شهر تهران میگوید: «از آنجا که نیازهای اجتماعی افراد در محیط های روستایی برآورده نمیشود و در تعدادی از شهرها پاسخ مناسبی برای آنها وجود دارد، از این رو گونهای عدم تعادل میان جوامع روستایی و شهری ایجاد می شود و روستاییان برای ارضای نیازهای خود مهاجرت میکنند» (قاسمی اردهایی، ۱۳۸۵: ۵۷).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در مکتب کلاسیک مهاجرت جستجوی عقلانی و هدفدار به منظور یافتن مکانی ممیز برای کار و زندگی تصور میشود. اندیشمندان این مکتب همانند راونشتاین[۵] با ارائه نظریهی «جذب و دفع» (تفاوتها) مهاجرین را اشخاصی به حساب آورد که بطور عقلانی برای دستیابی به زندگی بهتر اقتصادی برانگیخته میشوند. کارکردگرایان بر این باورند که مهاجرین روستایی در شهرها از یک تحرک اجتماعی رو به بالا برخوردارند. مهاجر در شهرها این احساس را به دست میآورد که ممکن است در یک شغل موفقیت نداشته باشد، لذا زندگی برای او تمام نمیشود، او با چندین شغل خود را میآزماید تا بالاخره در یکی از آنها موفق میشود (همان،۵۱). تئوری مهاجرتی نئوکلاسیکها بیشتر بر تفاوت دستمزدها و احتمال کاریابی معطوف بوده و بسیاری از عواملی که در جذب و دفع مهاجر مؤثرند عنایت نکرده است (زنجانی،۱۳۸۰: ۱۲۲).
راونشتاین اولین کسی بود که سعی کرد مکانیزم مهاجرت را براساس اصول کلی موجود در رویکرد کارکردگرایی بیان کند. او با بیان قوانین جذب و دفع معتقد بود که عوامل نامساعد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فیزیکی باعث دوری مردم از محل سکونت خود شده، و بالعکس آنها را به نقطهای که از این نظر شرایط مساعدی دارد جذب میکند. نظریه مهاجرت راونشتاین در چند فرض اساسی خلاصه شده است:
مهاجرت و فاصله: نرخ مهاجرت بین دو نقطه ارتباط معکوسی با فاصله بین دو نقطه دارد.
۲) مهاجرت مرحلهای: بطور طبیعی در جریان مهاجرت، افراد محلی مایلند ابتدا به طرف شهرهای نزدیک و سرانجام به سمت شهرهای که به سرعت رشد میکنند، مهاجرت کنند
۳) جریان ضد جریان مهاجرت: هر جریان عمده مهاجرت یک جریان ضد جریان جبران کننده را به وجود میآورد. یعنی در جریان مهاجرت روستا به شهر، همیشه یک جریان معکوس مهاجرت از شهر به روستا با شدت کمتری انجام میگیرد.
۴) تفاوت شهر و روستا در میل به مهاجرت: افراد بومی شهرها کمتر از آنهایی که در قسمت‌های روستایی کشور هستند، مهاجرت میکنند.
۵) تسلط انگیزههای اقتصادی: قوانین بد و ظالمانه، مالیاتهای سنگین، آب و هوای نامساعد، محیطهای اجتماعی نامساعد و نامطبوع و حتی اجباری، تماماً در ایجاد جریانهای مهاجرت مؤثر بوده هم هنوز هم هست (پاپلییزدی، و امیرابراهیمی، ۱۳۸۱: ۱۵۸).

نظریه وابستگی

دیدگاه وابستگی، مهاجرت را نتیجه انتقال ساختی روستاها از نظام سنتی – زمینداری به نظام صنعتی و ادغام آنها در نظام سرمایه داری وابسته میداند .از این رو تکیه این دیدگاه در بررسی مهاجرت‌ها، روی ساخت اقتصاد جهانی است نه بر توسعه انفرادی یک کشور. صاحب نظران این دیدگاه، دو دسته عوامل برای برای بیان حرکت و علت مهاجرت در نظر گرفته اند: یکی عوامل تغییر دهنده و دیگری عوامل رکودی. عامل تغییر دهنده به دگرگونی های مبتنی بر فناوری و مکانیزه شدن کشاورزی اشاره دارد که این عمل سبب بیکاری یا کم کاری کشاورزان میشود که در نتیجه روستاییان را مجبور به مهاجرت می‌کند. عامل رکودی که در بررسی حاضر تحت عنوان جمعیت شناسی مهاجرت معرفی میشود زمانی مؤثر است که رشد جمعیت به دلیل بهبود نسبی وضع بهداشت و درمان، از تولیدات کشاورزی سنتی سبقت بگیرد و نیروی کار مجبور به حرکت شود (قاسمی اردهایی، ۱۳۸۵: ۵۸ ). از نظر طرفداران این نظریه، راه‌حل مسأله مهاجرت را باید در چارچوب کلی راهبرد توسعه مورد بررسی قرار داد. تا زمانی که وضعیت نابرابر شهر و روستا و فقیر و غنی و کشورهای عقب مانده و توسعه یافته از بین نرود، تقلیل یا به حداقل رساندن مهاجرت امکان پذیر نیست (جمشیدیها و علیبابایی، ۱۳۸۱: ۷۶).

نظریه سیستمی

در نظریه دگرگونی (سیستمی) جامعه ورود از نظام کشاورزی سنتی- روستایی به صنعتی-شهری متأثر از عواملی است که خود پیامدهایی را به دنبال دارد که عمدتاً دوگانگی اجتماعی و فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را در جوامع در حال توسعه بوجود آورده است (پاپلییزدی و امیر ابراهیمی،۱۳۸۱: ۱۶۱).
کاربرد این مدل بهطور مشخص در آثار مابوگونج[۶] آغاز گردید. مابوگونج بر این اعتقاد بوده است که بوسیله نظریه عام سیستمی، بهتر میتوان مهاجرتهای روستا- شهری را بررسی کرد. در این مدل هم مهاجرین و هم نمادها در کنش متقابل با یکدیگر با ویژگیها و روابط ساختاری منسجم لحاظ میشوند.
متغیرهای اصلی این مدل عبارتند از:

    1. خرده سیستم اجتماعی شدن؛ این متغیر به عوامل تأثیرگذار بر جامعهپذیری فرد مهاجر نظر دارد، میزان توسعهیافتگی مکان مبداء مهاجر، بعد خانوار، میزان تحصیلات والدین مهاجر، میزان وابستگی مهاجر به محل تولد و میزان احساس غربت به آن.
    1. خرده سیستم نهادی؛ این متغیر نهادهایی که شخص با آنها به نوعی در چالش است مورد توجه قرار میدهد. سطح آگاهی و اطلاعات عمومی و نیز میزان تحصیلات مهاجر، سطح آگاهی و شناخت مهاجر در مناطق مبداء و مقصد، وضعیت سازمانها و اتحادیههای صنفی موجود در مبداء و مقصد و نوع ارتباط با آنها صلاحیت و شایستگی برای اولین استخدام در منطقه مقصد و بالاخره وضعیت تأهل مهاجر.
    1. خرده سیستم مصرفی؛ شامل بدست آوردن کالاهای مصرفی بادوام (خودرو و تلویزیون) ساختن واحد مسکونی در مبداء و بالاخره استخدام همسر در مقصد
    1. متغیرهای تنظیمی؛ این متغیرها مواردی را در نظر می گیرند نظیر وضعیت منطقه سکونت در مقصد، انگیزه مراجعت به مبداء، مدت اقامت در مقصد و متغیرهای جمعیتی مانند سن و جنس (حاج‌حسینی، ۱۳۸۵: ۴۴).

دیدگاه جمعیتی در مورد مهاجرت

با پیشرفت مراقبتهای بهداشتی روستایی و سطح تغذیه در جهان در حال توسعه و همراه با سطح بالای با روی مستمر، میزان رشد طبیعی به سرعت افزایش یافته است. میزان موالید و مرگ‏ومیر در بیشتر مناطق شهری در حال کاهش بوده ولی در بسیاری از مناطق روستایی فقط میزان مرگ‏ومیر کاهش یافته‏ است. تخمینهای سازمان ملل نشان می‏دهد که باروری در مناطق روستایی، عموماً از مناطق شهری بیشتر است. میزان‏ بالای رشد جمعیت روستایی، اغلب به مهاجرت روستا به شهر می‏انجامد؛ زیرا که شکاف بین رشد جمعیت و ایجاد کار در مناطق شهری کمتر بوده است. فرصتهای اشتغال شهری، جایی که میزان دستمزد اساساً از مناطق روستایی بیشتر است‏ کشش بیشتری را اعمال می‏کند. همانطور که تودارو نشان داده‏ هر شغلی که در مناطق شهری بوجود می‏آید احتمال جذب‏ مهاجرین را از بخش روستایی با دستمزد پائین دارد (فنیدلی، ۱۳۷۳: ۱۴۹).
از آنجا که مهاجرت های کنونی، به ویژه مهاجرتهایی که در کشورهای در حال توسعه انجام میگیرد، از نوع مهاجرتهای روستا به شهر است و اغلب مهاجران را جوانان تشکیل میدهند، بنابراین، مهاجرت ر ا میتوان به عنوان یک عامل دخیل در سالخوردگی جمعیت روستایی دانست. اغلب جوانان هستند به ترک روستا و اقامت در شهرها به خصوص شهرهای بزرگ تمایل دارند و این خود میتواند به افزایش نسبت سالخوردگان در چنین جمعیتهایی بینجامد. تغییر ساختار سنی و سالخوردگی جمعیت مهاجرفرست از آشکارترین پیامدهای جمعیتی از این مهاجرتها است که در دراز مدت خطرهای جدی، همچون خالی از سکنه شدن مناطق روستایی را به دنبال خواهد داشت. جمعیت مناطق روستایی در ابتدا بر اثر مهاجرت سالخورده میشود و جمعیت سالخورده نیز توان جایگزینی و تجدید نسل را از دست میدهد که نتیجه آن از بین رفتن چنین جمعیتهایی خواهد بود. علاوه بر موارد پیش گفته، مهاجرت به شیوه های دیگری نیز میتواند ساختار سنی جمعیت ها را تحت تأثیر قرار دهد که بازگشت مهاجران پس از چند سال به مکان اولیه یکی از آنهاست. بازگشت مهاجرانی که چند سال را در شهر گذراندهاند، میتواند باعث تغییر ساختار سنی جمعیت روستایی و بروز مسائل و مشکلاتی شود. از جمله این مسائل؛ سالخوردگی جمعیت روستایی است. با توجه به آنچه اشاره شد، میتوان گفت که مهاجرت یکی ازسازوکارهایی است که هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت میتواند باعث دگرگونی ساختارسنی و جنسی و سالخوردگی جمعیت روستایی شود، بنابراین، باید از جنبه های گوناگون مطالعه شود. البته، نباید فراموش کرد که کاهش باروری عامل اصلی سالخوردگی جمعیت است. این عامل در درازمدت باعث میشودکه جمعیت پایه هرم سنی کاهش و جمعیت بالای آن افزایش یابد. پس از کاهش باروری، عامل مهاجرت ر ا میتوان عامل مهمی درسالخوردگی جمعیت برشمرد. از آنجا که تاثیر مهاجرت بر ساختار سنی، برخلاف کاهش باروری که به زمان نسبتا زیادی نیاز دارد میتواند آنی و فوری باشد (تقدیسی و احمدی شاپورآبادی، ۱۳۹۱: ۱۴۲).
اگر فشارهای جمعیتی در کار نباشد به رغم تمامی‏ شکافهای موجود بین شهر و روستا، هیچ تضمینی برای‏ مهاجرت روستاییان وجود ندارد و در صورت مهاجرت بخشی‏ از روستاییان، همه مهاجرت نمی‏کنند، در حالیکه اثر برآیند نیروهای دافعه بر تمامی روستاییانی کسان است. روند مهاجرت روستایی به اعتبار دو مسئلهی وجود نیروی مازداد در بخش کشاورزی و افزایش جمعیت با نرخ رشد بالا، ناگزیر با نرخ فراینده‏ای به‏طور پیوسته ادامه خواهد یافت (زاهدی‏ مازندارانی،۱۳۶۶: ۴۰). به عبارت‏ دیگر افزایش جمعیت روستا و پیشرفت تکنولوژی و جایگزینی سرمایه به جای کار و عدم وجود اشتغال کافی در زمینه‏های مختلف موجب افزایش کم‏کاری شده و زمینه را برای‏ مهاجرت، مهیا می‏سازد. به طوری که با افزایش تعداد شاغلان در هر واحد تولیدی،کم‏کاری افزایش و درآمد هر شاغل کاهش می‏یابد و همین اندیشه، تغییر شغل را به ذهن‏ برخی از شاغلان می‏اندازد، در این حال اگر امکان تغییر شغل در روستا وجود داشته باشد پدیدهی جابجایی انجام می‏گیرد و در غیر این صورت مهاجرت رخ خواهد داد (خزاعی،۱۳۷۷: ۱۷۹). معمولا منشأ اصلی مهاجرتهای داخلی در کشورهای‏ مختلف، بالا بودن میزان رشد جمعیت، مازاد نیروی فعال‏ اقتصادی و عدم وجود عدالت اجتماعی و یا ضعف آن در جامعه‏ است. بطوری که جمعیت کشور ما از سال ۱۳۳۵ به بعد بارشد سالانه‏ای متجاوز از ۳ درصد رو به افزایش بوده است. برپایهی۵۰ میلیون نفر جمعیت در سال ۶۵ و حداقل ۳ درصد رشد سالانه، اضافه جمعیت کشور بالغ بر ۵/۱ میلیون نفر در سال می‏شود که‏ حدود نیمی از این افزایش مربوط به نقاط روستایی بوده است. با توجّه به محدودیت فعّالیت‏های زراعی به علّت محدودیت‏ زمین قابل استفاده در کشاورزی، محدودیت آب و امکانات‏ بهره‏برداری از زمین، هر نوع تلاشی برای ایجاد مشاغل در مقیاس وسیعتری در این مناطق به سرمایه‏گذاری و برنامه‏ ریزی‏های درازمدّت بخش عمومی در سطح روستا بستگی می‏یابد. لکن تجزیه و تحلیل برنامه‏های عمران‏ کشور و حدود سرمایه‏گذاریها نشان می‏دهد که اولاً نسبت این‏ نوع سرمایه‏گذاریها و فعّالیتها در روستا ناچیز بوده است و ثانیاً قسمت اعظمی از بازده سرمایه‏گذاریهای روستایی نیز به‏ سوی شهرها سرازیر شده است و در واقع سرمایه‏گذاری در روستا برای تأمین آسایش زندگی ساکنان شهرها صورت گرفته‏ و تنها از آب و هوای سالم روستایی و تعریف از سلامت زندگی در کوهستان برای روستاییان باقی مانده است (زنجانی، ۱۳۷۶: ۵۸). به این ترتیب با افزایش جمعیت روستاها بواسطهی‌ بالا بودن‏ نرخ زاد و ولد در آنها و عدم برنامه‏های تنظیم خانواده از یک سو و عدم ‌‌‌‌سرمایه‏گذاری‌های کافی در بخشهای مختلف اقتصادی- اجتماعی روستاها، به خصوص در امر اشتغال و افزایش درآمد روستاییان، زمینه برای مهاجرت بی‏رویهی آنها به سوی شهرها، بیش از پیش مهیا شده است (ابراهیمزاده، ۱۳۸۵: ۱۶۱).
مهاجرت میتواند به عنوان عامل اساسی شکل دهنده شاخصهای سنی و جنسی در مناطق روستایی قلمداد گردد‌که عوامل و پیامدهای آن از لحاظ فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی حایز اهمیت است. در هر حال، فرار نیروهای جوان و باقی ماندن کودکان و سالخوردگان و زنان غیرفعال در روستاهای مناطق مختلف کشور، نسبت جنسی متفاوتی را هم در کل و هم در گروه های سنی نشان خواهد داد. از سوی دیگر، وقتی که مهاجرت با انگیزه بهرهمندی از امکانات بیشتر انجام میشود، شهرهایی که مورد توجه ویژه سیاستهای بودجهای دولت و مرکز تجمع امکانات هستند، مورد توجه و هدف مهاجران نیز قرار خواهند گرفت (تقدیسی و احمدیشاپورآبادی، ۱۳۹۱: ۱۵۴).

دیدگاه اقتصادی نسبت به مهاجرت

یکی از مهمترین علل مهاجرت روستائیان، انگیزههای اقتصادی است، این دیدگاه به نوبه خود دارای تقسیم بندیهایی است. نظریات اقتصاددانان (کلان)، نئوکلاسیک ها (خرد)، نظریۀ اقتصاد جدید، جزء دیدگاه اقتصادی محسوب میشوند. اقتصاددانان نئوکلاسیک بر اختلاف درآمدها و شرایط اشتغال بین کشورها و نیز هزینه‌های مهاجرت تأکید می‌کنند و مهاجرت عموماً بعنوان تصمیم‌گیری فردی برای به حداکثر رساندن درآمد درک می‌شود. در مقابل،”اقتصاد جدید مهاجرت” شرایط بازارهای گوناگون را و نه فقط شرایط بازارهای کار را مورد توجه قرار می‌دهد و مهاجرت را به عنوان تصمیم خانواده برای به حداقل رساندن خطرات موجود در مقابل درآمد، یا برای غلبه بر محدودیت‌های سرمایه‌ای موجود بر سر راه فعالیت‌های تولیدی خانواده در نظر می‌گیرد (داگلاس و ماسی[۷]،۴۳۳: ۱۹۹۳). عدهای عامل اقتصادی را مهمترین عامل در مهاجرتهای روستا شهری میدانند. جوانان روستایی با مشاهده تفاوت درآمدی در شهر و روستا و کمبود درآمدهای مالی خود که جوابگوی نیازهای اصلی و ضروری آ نها نیست، دست به مهاجرت میزنند. آنان برای کسب درآمد بیشتر و رسیدن به آرزوهای خویش، راه شهرها را در پیش می‌گیرند. مهاجران در شهرها با شغلهای واسطهگری یا خدماتی و دست فروشی میتوانند به درآمدی چند برابر روستا دست پیدا کنند و از کارهای سخت و طاقت فرسای کشاورزی نیز آسوده شوند. بدون تردید اختلافات درآمدی شهر و روستا و موقعیت های شغلی وکاری فراوان در شهرها یکی از دلایل عمده مهاجرت جوانان است (قاسمی سیانی،۱۳۸۸: ۱۵۸).
دیدگاه های اقتصادی مهاجرتها را مکانیزمی برای توزیع مجدد نیروی کار در نظر میگیرند. اقتصاددانان کلاسیک از جمله آدام اسمیت[۸] مهاجران کارگر را نیز تابع قانون عرضه و تقاضای اقتصادی میدانستند (زنجانی، ۱۳۶ :۱۳۸۰ ). در دیدگاه اقتصادی، مهاجرت ناشی از تفاوتهای شغلی- درآمدی و سطوح امنیتی بین مناطق شهری و روستایی است. دین ونک و همکاران[۹] معتقدند که مهاجران روستایی از مناطقی با شرایط نامناسب به مناطقی باشرایط بهینه مهاجرت میکنند. استیگلیتز[۱۰] معتقد است اگر مهاجرت را به عنوان مکانیزم تعادل بخش بدانیم، در آنصورت میتوان انتظار داشت که وقتی تعداد بیکاران افزایش مییابد، مهاجرت نیز همگام با آن از روندی افزایشی برخوردار شود (طاهرخانی، ۱۳۸۰: ۷۵). اگر چه این دیدگاه ها تفاوتهایی با همدیگر دارند اما در همهی این نظریات، مهاجرت مکانیزمی برای باز توزیع نیروی کار است. بعضی از این دیدگاه ها، از دید ساختاری (کلان ) به قضیه مهاجرت نگاه می‌کنند و عامل مهاجرت را محدودیتهای ساختاری موجود قلمداد می‌کنند. از سوی دیگر برخی از این دیدگاه ها، مهاجران را به عنوان افرادی در نظر می‌گیرند که درگیر محاسبات هزینه – فایده هستند و برای بهبود در سطح زندگی مهاجرت می‌کنند.
بطور کلی اقتصاددانان، از توسعه نابرابر منطقه‌ای و تحلیل‌های هزینه –فایده برای تبین مهاجرت استفاده می‌کنند (داگلاس و ماسی، ۱۹۹۳: ۴۳۳). نظریه‌پردازان بسیاری در حوزه اقتصادی به تبیین پدیده مهاجرت پرداخته‌اند مانند نظریه‌پردازان مکتب وابستگی، تودارو[۱۱]، رانیس[۱۲]،ساستاد[۱۳]، لوئیس[۱۴] و … . مثلاً در مدل تودارو فرض می‌شود که مهاجران بر اساس به حداکثر رساندن منافع مورد انتظار، دست به مهاجرت می‌زنند که شامل موارد زیر می‌شود: الف: تفاوت درآمدهای واقعی بین فرصتهای شغلی شهری و روستایی ب: احتمال بدست آوردن شغل در مناطق شهری بنابراین فرضیات اساسی مدل تودارو این است که میزان مهاجرت بر اساس دو متغیر یعنی اختلاف درآمد میان شهر و روستا و احتمال کاریابی در مناطق شهری تعیین می‌شود (زنجانی،۰ ۱۳۸: ۱۳۶-۱۳۵).
بسیاری از نظریهپردازان، انگیزههای اقتصادی را مهمترین دلیل مهاجرت روستائیان به مناطق شهری میدانند و اعتقاد دارند که اختلاف درآمد بین شهر و روستا برای بهبود زندگی، عامل اصلی این نوع مهاجرت است (شایان وکهنهپوشی، ۱۳۹۲: ۱۲۶). انگیزههای اقتصادی معمولاً در همه انواع مهاجرتهای اختیاری جزء متغیرهای مؤثر محسوب میشوند. مهاجرت را عموماً به عنوان تصمیمگیری فردی برای به حداکثر رساندن درآمد تلقی میکنند. به طور کلی دیدگاه اقتصادی از توسعه نابرابر منطقهای و تحلیلهای هزینه فایده برای تبیین مهاجرت استفاده میکند (مکانیکی و آرزومندیان، ۱۳۹۰: ۲۹). این نگرش، مهاجرتهای روستایی را عمدتاً به دلیل نبود فرصتهای شغلی در روستاها و دسترسی به شغل و درآمدهای انتظاری در شهر و منافع ناشی از آن و در واقع تابعی از عوامل اقتصادی میداند.
آرتور لوئیس هم مهاجرتهای روستایی را در بطن فرایندهای توسعه اقتصادی تبیین میکند و از تضاد بین دو بخش اقتصادی سرمایه داری نوین در شهرها و معیشت سنتی در نواحی روستایی کشورهای در حال توسعه سخن میگوید که برآیند آن مهاجرت روستائیان مازاد به شهرها می باشد (زنجانی، ۱۳۸۰: ۱۳۵).
روانشتاین، مهاجرین را اشخاص به شمار می‏آورد که‏ به‏طور عقلانی برای دستیابی به زندگی اقتصادی بهتر برانگیخته می‏شوند. به عقیدهی او مهاجرین از مناطق فقیر به‏ مناطقی که فرصتهای بیشتری به آنها دهد، نقل مکان میکنند. انتخاب مقصد با توجّه به مسافت و مهاجرت از شهرها و روستاهای کوچکتر با تناسب فاصله نسبت به شهرهای‏ بزرگتر، پی‏درپی صورت می‏گیرد (فیندلی،۱۳۷۳: ۳۰).
مدل توسعه لوئیس- فی–رانیس[۱۵]، اولین و مشهورترین مدل توسعهای است که حداقل به طور ضمنی به فرایند انتقال نیروی کار روستا به شهر توجه میکند. در این مدل، اقتصاد از دو بخش تشکیل میگردد: الف) بخش سنتی، که دارای نیروی کار مازاد با بهره وری پایین یا بدون بهره وری است. ب) بخش صنعتی شهری نوین با بهره وری بالا که نیروی کار به تدریج از بخش معیشتی به آن انتقال مییابد. توجه اولیه مدل، هم به فرایند انتقال نیروی کار است و هم به رشد اشتغال در بخش جدید. سرعت این دو عنصر از طریق نرخ انباشت سرمایه صنعتی در بخش نوین مشخص میشود (تودارو، ۱۳۶۷ : ۲۶)
تودارو نیز همانند سایر صاحبنظران مهاجرت، در صدد تبیین مهاجرتهای روستا-شهری بوده است. فرض اصلی الگوی تودارو این است که هر مهاجر بالقوه، بر مبنای هدف پیشینهسازی «درآمد انتظاری» تصمیم میگیرد که به شهر برود یا نه. در این تصمیم گیری دو عامل اقتصادی اصلی نقش دارند: اولی به تفاوت واقعی موجود بین دستمزد در شهر و روستا مربوط است که به دلیل مهارتهای متفاوت و دوره های آموزشی کارگران به وجود آمده است. در واقع، وجود تبعیض بین دستمزدهای پرداخت شده به کارگران شهری، در مقایسه با دستمزدهای کارگران ماهر روستایی، اصلی همیشگی در تصمیم به مهاجرت تشخیص داده شده است. دومین عنصر اصلی الگوی مزبور و مهم ترین قسمت آن که در سایر الگوهای مهاجرت از روستا به شهر نیست، میزان احتمال موفقیت هر مهاجر در به دست آوردن شغل در شهر است. کلید فهم پدیده ظاهراً متناقض مهاجرت مداوم به مراکزی که بیکاری در شهر است. کلید فهم پدیده ظاهراً متناقض مهاجرت مداوم به مراکزی که بیکاری در آنها فراوان است، بررسی فراگرد مهاجرت با رهیافت «درآمد انتظاری» یا دائمی است، که در آن درآمد انتظاری هم به پرداخت دستمزد به کارگر شهری مربوط میشود و هم به میزان احتمالی بستگی دارد که وی بتواند شغلی به دست آورد (تودارو،۱۹۷۱ )
بیلس بارو و اوبرای[۱۶] با در نظر گرفتن نظریات مختلف در حوزه مهاجرت، علل مهاجرت را در موارد زیر خلاصه کرده اند:

    1. مهاجرتهای روستایی از حوزه هایی که در آنها فرصت های شغلی کمتری وجود دارد به طرف حوزه هایی که دارای امکانات شغلی بیشتری است صورت میگیرد.
    1. در صورتی که اختلاف درآمد شهر و روستا زیاد باشد، مهاجرت به شهر به ویژه به شهرهای بزرگ انجام میشود .
    1. همه مردم، در دوره کارایی عمر خود (سن میانسالی) آرزومندند به حداکثر درآمد دست یابند و مهاجران روستایی در این سنین به امید دست یافتن به حداکثر درآمد، به شهرها مهاجرت می‌کنند.
    1. تسلط مدل دوگانه اقتصادی (بخش جدید و بخش معیشتی) بدون ارتباط با هم، سبب مهاجرتهای روستایی میشود .
    1. عوامل دفع در روستاها و عوامل جذب در شهرها، مهاجرتهای روستایی را شتاب می‌بخشد. در بخش معیشتی امکان جذب نیروی کار تازه وجود ندارد، در حالی که بخشهای جدید اقتصادی شهر، هر روز طالب نیروی کار تازهای است (شکوئی، ۱۳۷۳ : ۴۷۰- ۴۷۱).

اصولاً فقر روستاییان که‏ انگیزهی اصلی مهاجرت آنهاست در نتیجهی نابرابری توزیع منابع‏ اقتصادی (آب، زمین) در روستا و همچنین در نتیجهی نابرابری‏ شهر و روستا بوجود آمده است. در شرایطی که تعادل اقتصادی‏ بین شهر و روستا برقرار باشد، روستا به تولید کالاهای‏ کشاورزی می‏پردازند و مازاد تولید خود را در مقابل تولیدات‏ شهری که مورد نیاز است در اختیار شهر می‏گذارد؛ در صورت‏ وجود چنین تعادلی، تفاوت درآمد و قیمت کالاهای شهری و روستا نامیده می‏شود، زیاد نیست و خانواده روستایی نسبت به‏ خانواده شهری در وضع نامتعادلی قرار نمیگیرد. امّا چنین‏ رابطه‏ای بین شهر و روستا زیاد است و نابرابری درآمد، در بین شهر و روستا بسیار زیاد است و نابرابری درآمد در چند دههی اخیر رو به افزایش بوده است (لهسائی‏زاده، ۱۳۶۸: ۲۶۰). به همین نسبت نیز مهاجرتهای روستا-شهری‏ نیز رو به گسترش بوده است. قیمت کالاهای کشاورزی نسبت به کالاهایی که روستایی‏ باید از شهر تأمین کند، بسیار نازل‏تر است، بدین‏ترتیب بواسطهی نامتعادل بودن رابطه مبادله بین کالاهای شهری و کالاهای‏ روستایی، خانوار روستایی در وضع بسیار فقیرانه‏ای قرار می‏گیرد و این خود یک عامل مهم در ایجاد فقر است. از سوی‏ دیگر قیمت کالاهای صنعتی به نسبت محصولات کشاورزی‏ در طول یک سال، نوسانات بسیار زیادی داشته و ممکن است‏ حتی قیمت این محصولات دو تا سه برابر در طول یک سال در نوسان بوده و این عامل بر کاهش درآمد روستاییان بسیار مؤثّر می‏باشد و زمینهی مهاجرت آنها را فراهم نماید. مهاجرین در همه جا برای درآمد بیشتر از جایی به جای دیگر نقل مکان‏ می‏کنند، بررسیهای متعدد نشان داده که عوامل اقتصادی، علت‏ اصلی مهاجرتهاست، انگیزه‏های اقتصادی در دو زمینهی جستجو برای کار و کسب درآمد بیشتر خلاصه می‏شود، بیکاری و کم‏کاری در بخش کشاورزی عوامل مهمی است که‏ مهاجرین را به طرف نقاطی که فرصتهای بیشتری برای اشتغال‏ وجود دارد، سوق می‏دهد (فیندلی،۱۳۷۳: ۳۵). در واقع بیکاری و کم‏کاری موجب کاهش درآمد روستاییان شده‏ در حالیکه در شهرها نیروی کار بازده بالای صنعت که‏ حمایت‏های دولت را نیز دریافت می‏کرده از درآمد بالایی‏ برخوردار می‏باشد و درآمد کم عامل اصلی مهاجرت روستایی‏ است. در جریان مهاجرتی سه عامل بیش از همه مؤثر می‏افتد: اشتغال،‏ درآمد و رشد سریع جمعیت؛ بدینسان جریان‏های‏ مهاجرتی همواره از حوزه‏هایی که امکانات اشتغال و درآمد زیاد نیست و یا دارای رشد زیاد جمعیت می‏باشد به حوزه‏هایی که‏ نیروی اسنانی و آماده به کار طلب می‏کند صورت می‏گیرد (شکوئی،۱۳۷۲: :۲۷۹).

دیدگاه اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر مهاجرت

روستا و شهرهای کوچک قلمروهای انقیاد و اجبارند، جاهایی‏ هستند که فرد در استیلای قیود خانوادگی، همسایگی و گروهی قرار دارد. بدیهی است که وقتی چنین اجبارهایی در مورد امریکا و اروپا صادق باشد، طبعا در مورد کشورهای جهان سوم هم این مسئله تأثیرگذار میباشد. ‏ بررسیهایی که در سراسر جهان انجام‏ گرفته است نشان می‏دهد که بیشتر مهاجران از جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله‏اند؛ زیرا درگیر خانواده‏های بزرگ و مسئولیتهای برآمده از آن‏ نیستند؛ مهمتر از آن، می‏توانند وارد بازار کار شوند و از وقت و نیروی خود در مناطق شهری‏ که عرضه‏کنندهی فرصتهای بیشتر و دستمزدهای بالاتر است، بهتر بهره گیرند (ابراهیمزاده،۱۳۸۵: ۱۶۲).
دیدگاه های اجتماعی بیآنکه از نقش عوامل اقتصادی در مهاجرت غفلت کنند، آنها را تنها عامل برانگیزاننده مهاجرتها نمیدانند و علاوه بر عوامل ارادی، انگیزههای چون تحمل یا عدم تحمل شرایط زیستی، تشکیل خانواده و الحاق به آن، تحصیل و تمایل به زندگی در نقاط خاص و زمینه های قومی، فرهنگی و مانند آنها را نیز در جریان مهاجرتهای روستا – شهری دخیل میدانند (اذانی، بوستانی، ۱۳۹۲: ۹۵ ).
به‏طور کلی عوامل اجتماعی و فرهنگی که‏ منجر به مهاجرت روستاییان به شهرها می‏شوند عبارتند از:
عدم وجود امکان ادامه تحصیل در مناطق روستایی‏ به خصوص در روستاهای کوچک و دور افتاده.
متناسب نبودن رشته‏های تحصیلی تدریس شده در مناطق روستایی با فعّالیتهای کشاورزی و دامداری روستاییان و در نتیجه رها کردن روستا به دلیل عدم وجود شغل متناسب با تحصیلات در روستا
کمبود امکانات و تسهیلات بهداشتی و درمان در روستا که دستیابی به آن در شهر به علت دوری راه، مشکل است.
گرایش بیش از پیش خانواده از شکل گسترده به‏ هسته‏ای که مستلزم استقلال نسبی اقتصادی زن و شوهر جوان‏ است و نداشتن زمین و آب موجب مهاجرت این قشر می‏شود.
میل به تغییر و ترقی در زندگی به خصوص در قلمرو شغلی در قشر جوان که فعالتر و مستعدتر می‏باشند و عدم وجود چنین شرایطی در روستا.
تمایل به داشتن شغلی تمام‏ وقت، ثابت و درآمدی منظم و عدم وجود آن در روستا.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...