۲- کسب مزایای مالیاتی و ارتقاء روابط فی مابین با بستانکاران ، کارکنان و سرمایه گذاران
۳- کاهش عدم اطمینان ناشی از نوسانات اعداد و ارقام حسابداری به طور کلی و کاهش ریسک سیتماتیک به طور خاص از طریق کاهش کواریانس میان بازده شرکت و بازده بازار
در رابطه با منفعت و هزینه مدیریت سود سود در مقاله ترومن و تیت من (۱۹۸۸) می خوانیم که : اگر مدیریت سود پرهزینه باشد ممکن است مدیریت اقدام به مدیریت سود نکند اما در صورتی که هزینه مدیریت سود به گونه ای قابل قبول ناچیز باشد آنگاه مدیران برای هموار کردن سود های شرکت دارای انگیزه خواهند بود (چانگ[۴۶]، ۲۰۱۳). چنین هزینه هایی می تواند مثلا الزام به شناسایی تعهد مالیاتی در نتیجه شناسایی یک رویداد خاص باشد که در نهایت منجر به ارزش فعلی بالاتر صورتحساب های مالیاتی خواهد شد . در زمینه انگیزه های مدیریت سود سود موارد دیگری نظیر تلاش برای اثرگذاری بر قیمت سهام نر خهای ریسک ، دستکاری پاداش مدیریت،گریز از محدودیت های قراردادهای بدهی و اجتناب از هزینه های سیاسی نیز ذکر شده اند (لیماریا[۴۷]، ۲۰۱۳). در زمینه تلاش برای اثر گذاری بر قیمت های سهام و نرخ های ریسک،این فرض وجود دارد که با یک جریان با ثبات عایدات می تواند جریان کم ریسک تر به حساب آمده و بنابر این منجر به قیمت های سهام بالاتر و هزینه های استقراض کمتر شود (چانگ[۴۸]، ۲۰۱۳). از جنبه مثبت دیگر هدف مدیریت می تواند تمایل به افزایش قدرت پیش بینی سرمایه گذاران باشد . در رابطه با بحث انگیزه ها ، دخالت عوامل ثانویه نیز گاها مورد بررسی قرار گرفته است . به طور مثال اندازه شرکت ، برخی تحقیقات نشان دادند که به این دلیل که شرکت های بزرگ تر به لحاظ سیاسی حساس تر از شرکت های کوچکتر اند . بنابراین ممکن است تمایل بیشتری به مدیریت سود سود داشته باشند و یا مورد دیگری نظیر میزان دارایی های استهلاک پذیر ،میزانی که شرکتهایی می توانند با بهره گرفتن از تغییرات در استهلاک دست به مدیریت سود بزنند به مقدار دارایی های استهلاک پذیر آن ها بستگی دارد ، یعنی هرچه مقدار دارایی های استهلاک پذیر نسبت به کل دارایی ها بیشتر باشد به طور بالقوه احتمال بیشتری برای مدیریت سود سود از طریق تغییر در روش استهلاک وجود دارد . یکی از مهمترین انگیزه های مدیران که در تحقیفات زیادی مورد اشاره قرار گرفته است نوعی طرح های پاداش آنهاست . آن دسته از طرح های پاداش که مبتنی بر میزان سود گزارش شده باشد می توانند این انگیزه را در مدیر ایجاد کنند که سود را به نحوی دستکاری نمایند گه پاداش بییشتری دریافت کنند و یا اگر میزان پاداشی که در دوره جاری به او تعلق می گیرد از سقف خاصی بیشتر نشود مقداری از سود را از طریق تکنیک های مدیریت سود به دوره های بعدی منتقل کرد . و در واقع به نوعی برای استفاده های آتی ذخیره کنند . در واقع در چنین شرایطی به جای این که اعطای پاداش به مدیر بر مبنای سود، منافع او و مالکان شرکت را همسو کند و تضاد منافع را کاهش دهد ، برعکس موجب تشویق بیشتر مدیر به دست زدن به روش ایجاد شده که سود شخصی وی را افزایش می دهد . کارلسون و باتالا راه حل را در افزایش مالکیت مدیر می دانند (چانگ[۴۹]، ۲۰۱۳). به اعتقاد آنها هر چه درصد مالکیت مدیران کمتر باشد آنها به منظور حفظ موقعیت شغلی خود انگیزه بیشتری برای مدیریت سود سود خواهد داشت . عامل دیگری که به عنوان مشوق مدیران جهت مدیریت سود ذکر شده میزان مالکیت موسسات در شرکت مورد نظر است . یرخی تحقیقات متضمن این نکته هستند که مالکانی که شکل موسسه دارند به دنبال دسترسی هر چه سریع تر به سود هستند و سرمایه گذاری هایشان جنبه کوتاه مدت دارد . دلیل این امر این است که مدیران خود این موسسات به شکل فعلی ارزیابی شده و پاداش می گیرند ، به این ترتیب نتیجه منطقی این است که هرچه درصد مالکیت موسسات در شرکتی بیشتر باشد مدیران آن شرکت برای دستکاری سود بیشتر خواهد بود. الزامات مربوط به قراردادهای بدهی دیگر انگیزه احتمالی مدیران در مدیریت سود سود است . به این معنا که هر گاه مدیران احساس کنند اعداد و ارقام قابل گزارش موجب نقض قراردادهای بدهی و تعهدات ارائه شده به بستانکاران خواهد شد(و در نتیجه احتمال ورشکستگی شرکت را افزایش خواهد داد ) انگیزه بیشتری خواهند داشت تا از طریق مدیریت سود سود خطر احتمالی را کاهش داده و مرتفع سازند (هکمن[۵۰]، ۲۰۱۰).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

هیلی و والن در مقاله خود تحت عنوان “مروری بر ادبیات مدیریت سود و نتایج آن برای تدوین استاندارد” بر انگیزه های مرتبط با بازار سرمایه تاکید می کنند . آنها می نویسند استفاده گسترده از اطلاعات حسابداری به وسیله سرمایه گذاران و تحلیل گران مالی به منظور ارزش گذاری سهام می تواند انگیزه ای برای مدیران ایجاد کند تا سود را به منظور تاثیرگذاری بر عملکرد قیمت سهام در کوتاه مدت دستکاری کنند (لیماریا[۵۱]، ۲۰۱۳).
هیلی و والن از جمله به دوره های پیش از عرضه سهام اشاره می کنند که برخی شواهد نشان می دهد دستکاری سود در جهت افزایش ( بیش از واقع نشان دادن) در چنین دوره هایی واقع شده است . آنها همچنین به تلاش مدیران جهت محقق کردن پیش بینی های صاحبنظران بازار اشاره می کنند که انگیزه هایی برای مدیران جهت دستکاری سود باشد چنین نکته ای توسط دیکو و اسکینر نیز مورد تایید قرار گرفته است آنها اشاره می کنند که : چندین تحقیق جدید حاکی از وجود انگیزه نزد مدیران برای برآوردن اهدافی نظیرانتظارات سرمایه گذاران در رابطه با عایدات فعلی است . در این رابطه اسکینر و اسلوان به نتیجه می رسند که قیمت سهام در رابطه با تغییرات غافل گیرکننده منفی در سودها دچار تغییرات نامتناسب بزرگی در جهت منفی برای شرکت هایی باسهام در حال رشد می شود . به عبارت دیگر تفسیر آن این است که زمانی که شرکت های با سهام در حال رشد حتی ناکامی های کوچکی را نسبت به پیش بینی های تحلیل گران در قیمت خود نشان دهند دچار کاهش های قیمتی نامتناسب بزرگی می شوند . کاناگارتنام و همکاران (۲۰۰۱)به نقل فاندنبرگ و تیرول (۱۹۹۵) امنیت شغلی مدیران را انگیزه ای برای آنها جهت مدیریت سود سود می دانند . آنها هم چنین به عواملی نظیر نیاز به تامین مالی از خارج از شرکت نیز اشاره می کنند در توجیه امنیت شغلی به عنوان انگیزه آنها می گویند که مدیران برای کاهش احتمال مداخله ( مالکان) و احتمال اخراج،عملکرد خود را بهتر جلوه می دهند . تفسیر عامل نیاز به تامین مالی از خارج از شرکت نیز این گونه است که با فرض این که هزینه بدهی به ریسک شرکت (و در این جا بانک به طور خاص) وابسته باشد،مدیران بانک انگیزه خواهد داشت تا با کاهش نوسانات عمده سود از طریق مدیریت سود این ریسک و نهایتا هزینه بدهی را کاهش دهند. برخی تحقیقات با نگاهی مثبت به مدیریت سود سود آنرا ابزاری برای مدیران در جهت افشای اطلاعات محرمانه خود در رابطه با عابدات آتی دانستهاند (هکمن[۵۲]، ۲۰۱۰).
معیارهای شناخت مدیریت سود
معمولا به دلیل دشواری شناسایی یک رفتار و یا تصمیم به عنوان مدیریت سود با قصد قبلی اکثر محققان به معیارهای کلی و محدود کننده در جهت شناخت پدیده مدیریت سود اشاره نمی کنند . در این زمینه شاید می توان عمده ترین معیارهای اعلام شده برای شناخت مدیریت سود معیارهای اعلام شده توسط کاپلند (۱۹۶۸) دانست. او در این زمینه می نویسد:
یک ابزار مدیریت سود باید تمام ویژگی های زیر را داشته باشد:
۱- هنگامی که یک بار مورد استفاده قرار گرفت نباید موجب تعهد شرکت به انجام هیچ اقدام مشخص دیگری در آینده شود .
۲- باید بر مبنای قضاوت حرفه ای قرار داشته باشد در چارچوب اصول عمومی پذیرفته شده حسابداری باشد .
۳- باید در مقایسه با تغییرات سالانه سود منجر به تغییران با اهمیتی شود .
۴- نباید نیاز به معامله ای “واقعی” با اشخاص ثالث داشته باشد مگر در حد طبقه بندی مجدد مانده های حساب های داخلی
۵- باید به تنهایی و یا به همراه رویه ای دیگر در دوره های متوالی زمانی مورد استفاده قرار گیرد . این معیار بعدها توسط شیف (۱۹۶۸)و کرکهایمر(۱۹۶۸)،بیدلمن (۱۹۷۳) تحت این عنوان که بسیار محدود شده هستند مورد انتقاد قرار گرفتند . در عوض آنها پیشنهاد کردند که شاخص های کلی تری مثلا هر گونه تصمیم مدیریتی دلخواه و زمان بندی چنین تصمیماتی به عنوان معیاری برای مدیریت سود بکار گرفته شود. برخی معیار های ارائه شده در این زمینه موید این نکته هستند که روش های مرجح باید به گونه ای ذهنی قابل اجرا باشند . به لحاظ الگوها غیر یکنواخت بوده و از نظر اهمیت موثر باشد و نهایتا این که برای افراد خارج از شرکت قابل مشاهده نباشد بر اساس چنین معیار هایی مدیران می توانند با تکنیک هایی از قبیل جابجایی زمان وقوع یا شناخت یک رویداد ، از طریق فرآیندهای تخصصی در طول زمان و یا از طریق طبقه بندی حسابها دست به مدیریت سود سود بزنند . بنابراین ملاحظه می شود همانطور که در مورد استفاده از قضاوت در حسابداری و حد و حدود آن توافق نظر وجود ندارد ، می توان گفت در زمینه این که چه رفتاری مدیریت سود است و چه رفتاری نیست نیز توافق عمومی در کار نیست (تورک[۵۳]، ۲۰۱۰). نکته ای که در این رابطه پیش تر نیز اشاره شد در این جمله کاپلند به وضوح روشن است : یک ابزار مدیریت سود سود باید تنها مستلزم تغییر یک رویداد باشد و وقوع خود رویداد. کاپلند در این جا در واقع تنها مدیریت سود مصنوعی را به عنوان مدیریت سود می پذیرد و مدیریت سود واقعی را که به وقوع رویدادی همراست را مدیریت سود به حساب نمی آورد . در چنین دیدگاهی مورد قبول برخی صاحبنظران و مورد مخالفت برخی دیگر است . در واقع کاپلند در مقام نماینده ای از تفکر افرادی که مدیریت سود رامنحصر به مدیریت سود مصنوعی می دانند آن را : … موضوعی مربوط به شکل و نه محتوای …. به حساب می آورند . در زمینه دشواری تشخیص انواع مدیریت سود داشر و مالکوم اشاره می کنند که : به یک معنا دو نوع مدیریت سود اغلب غیر قابل تمایزند . شرکت ممکن است به طور همزمان هم در مورد سطح یک مبادله و هم چگونگی گزارشگری آن تصمیم بگیرد بنابراین شاید ممکن نباشد که بتوان مثلا میان مقدار هزینه تحقیق و توسعه یک سال و سال دیگر مقایسه به عمل آورد زیرا ممکن است سطح مقداری و یا شیوه گزارشگری آن دستخوش مدیریت سود شده باشد .
در نقطه مقابل تحقیقاتی که به آن اشاره شد تحقیقات دیگری نیزبه نتایج متفاوتی دست یافتند. تحقیق در ارتباط بـــا سود و زیــان ناشی از فروش سرمایه‌گذاری‌ها به ‌شواهدی ‌دال‌ بر وجود هموارسازی‌ سود دست ‌نیافت . همچنین نوانست وجود هموار سازی سود را با استفاده ازتصمیمات اختیاری حسابداری به اثبات برساند. نیـز که در مــورد روش‌هــای مختلف حسابداری به تحقیق پرداختند موفق به یافتن شواهدی دال بر ارتباط بین هموار سازی سود و روش‌های حسابداری نشدند یکی از روش‌های هموارســازی سود تغییر در برآوردهای حســابداری است. این نتـایج دست یافته‌اند که تغییر در برآوردهای حسابداری نظیر برآورد استهلاک، برآورد مطالبات مشکــوک الـوصول می‌تواند بر سودهای گزارش شده تاثیر بگذارد به شــواهدی دست یــافتند که نشان می‌داد پیش بینی مطالبات مشکوک الوصول با میزان سود همبستگی معکوسی دارد، به گونه‌ای که در شرایط نوسان پذیری معمول سود پیش بینی مطالبات مشکوک الوصول نقش عامل کاهنده این نوسان‌ها را به عهده می‌گیرد(گاجانیس[۵۴]، ۲۰۱۳).
ابزارها و روش های مورد استفاده در مدیریت سود ( مصنوعی)
تحقیق حاضر به مدیریت سود مصنوعی سود می‌پردازد. در مدیریت سود مصنوعی مدیریت با بهره گرفتن از یک سری روش‌ها به دستکاری سود می‌پردازد. روشها یا ابزارهای مدیریت سود سود را به شرح زیر می‌دانند (گاجانیس[۵۵]، ۲۰۱۳):

    • زمان بندی رویدادها [۵۶]
    • انتخاب روش‌های تخصیص [۵۷]
    • طبقه بندی رویدادها [۵۸]

که هر یک از این ابزارها در زیر تشرح می‌شوند.
۱ زمان بندی رویدادها
زمان بندی رویدادها یک انتخاب مدیریت است تا یک انتخاب حسابداری. مدیر برای اینکه سود را هموار کند رویدادهایی را که اتفاق افتاده‌اند در زمان خود شناسایی و ثبت نمی‌کند و به سال‌های دیگر منتقل می‌کند مثلاً ثبت فروش به عنوان پیش دریافت یا ثبت پیش دریافت به عنوان فروش .
در این روش مدیران در سال‌هایی که قصد دارند سودشان کمتر شود فروش‌های آخر سال مالی را دیرتر شناسایی می‌کنند تا این فروش‌ها در سال آتی ثبت شود و باعث می‌شود درآمدهای سال جاری کمتر گزارش گردند و یا اینکه می‌تواند از طریق شناسایی هزینه‌های مربوط به آغاز سال آتی در سال جاری هزینه‌های سال جاری را بیشتر شناسایی کند تا سود سال جاری کمتر شود و یا در سال‌هایی که قصد دارد سود بیشتری را گزارش کند دقیقتاً عکس حالت قبل رخ می‌دهد به طوری که درآمدهای سال آتی را در سال جاری و زودتر شناسایی می‌کند و یا از طریق انتقال هزینه‌های سال جاری به سال آتی این مهم اتفاق می‌افتد (گوناتی[۵۹]، ۲۰۱۰).
مدیریت سود از طریق انتخاب روش‌های تخصیص
بعضی از روش‌های حسابداری هستند که منجر به سودهای هموار می‌شوند مثلاً در روش‌های استهلاک اگر هزینه استهلاک براساس ساعت کارکرد یا تعداد تولید محاسبه شود هر چقدر ساعات کارکرد و تعداد تولید محصول بیشتر باشد هزینه استهلاک نیز به همان نسبت بیشتر خواهد بود. پس هر چقدر در آمد یا فروش بیشتر شود، هزینه هم بیشتر خواهد بود و سود نیز با یک روند ثابت تغییر خواهد کرد . ولی اگر هزینه استهلاک بر اساس یکی از روش‌های خط مستقیم یا نزولی محاسبه شود. هزینه استهلاک محاسبه شده با میزان درآمد یا فروش مرتبط نیست. از بین روش‌های نگهداری موجودی‌ها، روش‌های ذخیره گیری مطالبات روش‌هایی که از دیدگاه سود (زیانی) ناشی می‌شوند، با میزان فروش مرتبط هستند. پس مدیر با بهره گرفتن از روش‌های حسابداری می‌تواند سودهای همواری را گزارش کند (گوناتی[۶۰]، ۲۰۱۰).
مدیریت سود از طریق طبقه بندی
مدیران با بهره گرفتن از طبقه بندی رویدادها دست به مدیریت سود سود می‌زنند به عنوان مثال عادی یا غیرعادی تلقی کردن برخی اقلام سود (زیان) منجر به افزایش یا کاهش سود عملیاتی خواهد شد. تحقیقات صورت گرفت در مورد ابزارهای مدیریت سود سود به شرح زیر می‌باشند:
ابــزارهای مدیریت سود را به شـــرح زیـــر طبقه‌بندی کرده‌اند:
۱)تغییر در خط مشی‌های حسابداری [۶۱]
۲)هزینه‌های بازنشستگی [۶۲]
۳)سود سهام [۶۳]
۴)اقلام غیرمترقبه [۶۴]
۵)معافیت مالیاتی سرمایه گذاری‌ها [۶۵]
۶)استهلاک و هزینه‌های ثابت [۶۶]
۷)تصمیمات اختیاری حسابداری [۶۷]
۸)طبقه‌بندی‌های حسابداری [۶۸]
۹)ذخیره‌ها و اندوخته‌ها [۶۹]
یکی از ابزارهای مدیریت سود، روشهـای حسابداری و معافیت مالیاتی سرمایه گذاری‌ها می باشد. روش‌های استهلاک را به عنوان ابزار مدیریت سود تایید کرده است. معتقد است تغییـرات حسابداری یکی از ابـزارهای مدیریت سود می‌باشد. طبقـــــه‌بنـــدی رویدادهای تحت عنوان اقلام غیرمترقبه یا عکس آن را یکی از ابزارهای مدیریت سود تایید کرده‌اند (تورک[۷۰]، ۲۰۱۰).
دو ویژگـی اصلــی را لازمه یک ابـــزار منـــاسب مدیریت سود می‌داند:
۱) مدیران بتوانند با بهره گرفتن از این ابزار نوسان‌های سود را به گونه‌ای کاهش دهند که آنها را به تحقق اهداف بلند مدتشان در گزارشگری سود نزدیک سازد.
۲) استفاده از این ابزار شرکت را در آینده متعهد به عمل خاصی ننماید.
با وجود اینکه اغلب تحقیقات بریکی از ابزارهای مورد استفاده در هموار سازی سود تاکید کرده‌اند اما به نظر می‌رسد در عمل مدیران می‌توانند ترکیبی از این ابزارها را نیز بکار گیرند.
عوامل موثر بر مدیریت سود سود
در تحقیقات صورت گرفته عمدتاً عواملی چون نوع مالکیت، نوع صنعت، اندازه شرکت، سودآوری، ملیت شرکت‌ها را مورد بررسی قرار داده‌اند. که در زیر تشرح می شود. در تحقیق خــود به این نتیجه رسیــد که شرکت‌هایی که مــالکیت آنها از مدیریت جدا است تمایل بیشتری به هموار سازی سود نشان می‌دهند و این شاید به دلایل گفته شــده در افزایش رفــاه مدیریت باشد و به این نتیجه رسیدند که شرکت‌ها در صنایع مختلف به درجات متفاوتی، دست به هموار سازی سود می‌زنند. و بیشتر شرکت‌های فعال در زمینه صنعت نفت و گاز و صنایع دارویی نسبت به سایر صنایع دست به هموار سازی سود می‌زنند (لیماریا[۷۱]، ۲۰۱۳).
تحقیقی را به انجـام رسانید که نشان می‌داد متغیرهایی نظیر اندازه، میزان اختلاف سود واقعی و سود پیش بینی شده و طرح‌های پاداشی مدیران بر رفتار هموار سازی سود موثر است و بالاخره در یک تحقیق گسترده به شناسایی عوامل موثر در هموار سازی سود پرداختند و متغیرهای اندازه، سودآوری، نوع صنعت و ملیت را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسید که به غیر از متغیر اندازه سایر متغیرها در هموارسازی سود موثر بوده‌اند (لیماریا[۷۲]، ۲۰۱۳).
در تحقیق حاضر نیز اندازه شرکت به عنوان متغیر موثر در کسب بازده غیر عادی مورد آزمون واقع شده است.در مورد انتخاب متغیر اندازه شرکت نیز چنانچه قبلاً اشاره شد محققین معتقدند که شرکت‌های بزرگتر به دلیل اینکه در قبال افراد بیشتری پاسخگو هستند و مراجع دولتی و مراجع بیشتری شرکت‌های بزرگتر را مورد کنترل قرار می‌دهد و در صورت داشتن عملکرد بد بایستی بیشتر پاسخگو باشند به این خاطر شرکت‌های بزرگتر شاید انگیزه بیشتری برای هموارسازی سود داشته باشند و یا شرکت‌های کوچک بیشتر به خاطر موارد ذکر شده (پاسخگو بودن در قبال افراد کمتر) انگیزه کمتری برای هموار سازی سود داشته باشند (ژاو[۷۳]، ۲۰۱۳).
موافقین و مخالفین هموار سازی سود
مـوافقین هموار سازی سود، هموار سازی سود را سهولت در اهــداف گـــزارشگری می‌نامند ولی مخالفین هموار سازی سود، هموار سازی را نوعی تحریف در اهداف گزارشگر مالی می‌نامند.
معتقد است که منتقدین همـوارسازی از آن روی هموار سازی سود را عمل نادرست می‌دانند که باعث افشاء نامناسب اطلاعات مالی شده و سرمایه‌گذاران را از امکان ارزیابی مناسب ریسک و بازده محروم می کند زیرا اطلاعات ارائه شده در مورد سودآوری شرکت‌ها درست و کافی نیست.
نیز معتقد است وقتی متغیرها برای کسب سودهای هموار دستکاری می‌شوند به نظر می‌رسد که افشاء به اندازه کافی صورت نمی‌گیرد.علاوه بر مخالفت‌هایی که به دلیل افشاء ناقص صورت می‌گیرد برخی از منتقدین عنوان می‌کنند که اطلاعات دستکاری شده استفاده کنندگان را در ارزیابی درست تأثیرات هموارسازی گمراه می‌کنند. معتقد است که هموار سازی سود تجزیه و تحلیل صورت‌های مالی را با مشکل مواجه می‌سازد (ژاو[۷۴]، ۲۰۱۳).
هموار سازی سود را بر ارزش اوراق بهادار موثر می‌دانند آنها معتقدند که سودهای حسابداری، پیش بینی کننده خوبی برای جریان‌های نقدی آتی است و طبق مدل قیمت‌گذاری دارائی‌های سرمایه‌ای (CAPM) ارزش بازار سهام معادل با مبلغ تنزیل شده جریان‌های نقدی آتی است. پس ســـودهای هموار شده می‌تواند ارزش بازار سهام را تحت تاثیر قرار دهد.موافقین هموار سازی سود بیشتر تسهیل در پیش بینی سود آتی و ارزش‌های بازار و همچنین معیار سنجش و کنترل‌های داخلی را دلایل موافقت خود با هموار سازی سود می‌دانند. از نظر مبانی برای سنجش و کنترل‌های داخلی موافقین هموار سـازی سود بر این عقیده‌اند که چون سودهای گزارش شده به عنوان مبنایی برای سنجش و ارزیابی عملکرد گذشته، مبنایی برای برنامه‌ریزی و بودجه بندی و تصمیم‌گیری سرمایه‌ای است،اگر سود همــوار گردد، بــرنامه ریزی، بودجه بندی و تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری‌ها و ارزیابی عملکرد آسانتر می شود. از نظر تسهیل در پیش بینی سود آتی و ارزش‌های بازار که ریشه در تئوری مدل قیمت‌گذاری دارائی‌های سرمایه‌ای (CAPM) دارد، در مواقعی که سودهای گزارش شده هموارگردد محاسبه ارزش فعلی و جریانات نقدی و همچنین ارزش بازار دارائی‌ها راحت تر خواهد بود (چانگ[۷۵]، ۲۰۱۳).
دشواری های کار تحقیق در زمینه مدیریت سود سود :
پیش از پرداختن به نتایج حاصله از تحقیقات قبلی لازم است اشاره ای به محدودیت های تحقیق در زمینه مدیریت سود سود داشته باشیم . اول این که بعضی از تحقیقات صورت گرفته در زمینه مدیریت سود سود بیانگر این است که نمونه مورد انتخاب شامل شرکت هایی است که گونه ای از مدیریت سود را به طور آزادانه افشاء کرده اند . در چنین شرایطی نتایج حاصله چه موید مدیریت سود باشد و چه نباشد ،قابلیت تعمیم ضعیفی دارند . نکته دیگر این است که بسیاری از محققان به بررسی تنها یکی از عوامل و ابزارهای مدیریت سود در تحقیق خود پرداخته اند . حال آن که شماری از صاحبنظران چنین رویکردی را دچار نارسائی می دانند . به اعتقاد منتقدان چنین روشی قادر به شناسایی حالاتی که شرکت دو یا چند ابزار و یا روش مدیریت سود را به طور همزمان به کار می برد نیست . زیرا ممکن است در بعضی از شرایط دسته ای از چنین ابزارها اثر متقابل داشته باشند و خاصیت مورد نظر توسط عوامل دیگرب خنثی شود.در تحقیقاتی که تنها به بررسی یک عامل می پردازد ممکن است (چانگ[۷۶]، ۲۰۱۳):
الف) وجود اثر مدیریت سود عاملی خاص مورد بررسی تایید می شود در حالی که ممکن است اثر مدیریت سود عامل مذکور در نهایت با اثر هموارساز دیگری خنثی شود و اثر نهایی منجر به مدیریت سود سود نشود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...