پروژه های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها در مورد عقلانیت مدرن - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
چکیده
این پژوهش تلاشی است در جهت تببینِ آرا و اندیشههای انتقادیِ والتر بنیامین درباره هنر مدرن و نیز کوششی است در راستایِ بازخوانیِ بسیاری از آرا او که مستقیماً مقوله تئاتر را هدف نگرفته است اما بهعقیده نگارنده گستره مبانیِ مطرحشده از سویِ وی به اندازهای هست که بتوان تئاتر مدرنِ قرن بیستم را بهواسطه حوزه نظری و اندیشهای این متفکر گره زد و یا برخی مفاهیم را بازتعریف و یا واکاویِ مجدد کرد.
این نوشتار به مدد اندیشه بنیامین، راهکارها و رویکردهایِ او شکل گرفته است. نخست، ایده همانگاری بازخوانیِ نمایشنامههای کلاسیک توسط نمایشنامهنویسانِ معاصر به مثابه امر بازتولیدپذیر و تکثیر ابژه هنری که نتیجهاش زوال اصالت تاریخی اثر و به تبع آن نابودیِ هاله گرداگرد آن. دوم، بازیابی تجربه از کفرفته در دوران مدرن به مدد بازآزمایی قصهگویی در جهان اطلاعات و تکنولوژی. هدف بنیامین، صرفاً عیان کردن سویههایِ مخربِ عقلانیت ابزاریِ مدرن نیست، بلکه غلتیدن در تاریخ به معنایِ ظلمات و تاریکیِ قرن حاضر در مقام سوژهای حقیقتاً معاصر.
بازخوانی، دیالکتیکی است میان معنای کهن و معنایِ معاصر. دیالکتیکی که نویسنده مدرن در مقام سوژه شناسا با ابژه مورد شناسایی برپا میکند؛ در نتیجه اصالت آن از کف رفته، هالهاش از بین میرود و مردمان مدرن بیترس و واهمهای باستانی معنایِ بازیافتهای از آن را باز میخوانند. هدف فرا رفتن از تکین بودن اثر هنری و در اختیار تودهها قرار گرفتن است. هدفی که مرز، ارزشهای آیینی و کیشی هنر را میشکافد و به هنر ارزشی نمایشی میبخشد. ارزشی که به گمان بنیامین، انسان مدرن ناگزیر از پذیرفتن آن است.
در باب فقدان تجربه در دوران مدرن، بنیامین مسأله قصه و قصهگو را مطرح میکند. از نظر وی زوال تجربه و تبادل تجربه بینالاذهانیِ بشر مدرن، ریشه در زوال قصهگویی، همنشینی با شخصیت قصهگو و مبادله راستینی شد که کاملاً سوبژکتیو (ذهنی) است و خود را در چرخه مبادلههای کالایی و چرخه تولید گرفتار نمیکند. قصهگویی بر خلاف عنوان و ذهنیتی که متبادر میکند بههیچ عنوان اسطورهپرور و افسانهخوان نیست بلکه طبیعت و تاریخ را در حضور شنونده و خوانندهاش احضار میکند.
کلیدواژهها: اسطوره، عقلانیت مدرن، بازتولیدپذیری، بازخوانی، بنیامین، تجربه، سوژۀ مدرن.
فهرست مطالب
-
- فصل اول: کلیات تحقیق / مقدمه ۱
۱ـ۱ بیان موضوع ۲
۱ـ ۲ اهداف تحقیق ۷
۱ـ۳ پرسشهای تحقیق ۷
۱ـ ۴ مطالعات انجام شده ۷
۱ـ ۵ مفروضات تحقیق ۹
۱ـ ۶ روش تحقیق ۹
-
- فصل دوم: پیشینه تحقیق ۱۰
۲ـ ۱ تاریخچه ۱۱
۲ـ ۱ـ ۱ عقلانیت مدرن از روشنگری تا پیش از قرن بیستم ۱۱
۲ـ ۱ـ ۲ نظریه انتقادی قرن بیستم و ظهور آرای والتر بینامین ۱۸
-
- فصل سوم: چارچوب نظری ۲۱
۳ـ ۱ نظام فکری والتر بنیامین ۲۳
۳ـ ۱ـ ۱ بازتولیدپذیریِ اثر هنری و جهان مدرن ۲۳
۳ـ ۱ـ ۲ ویرانی تجربه و جایگاه قصهگو ۲۶
۳ـ ۱ـ ۳ تئاتر اپیک (روایی) و بیگانهسازی ۲۹
-
- فصل چهارم: یافتهها و بحث ۳۴
۴ـ ۱ بازخوانی بهمثابه تولید ۳۹
۴ـ ۱ـ ۱ اصالت ۴۰
۴ـ۱ـ۲ هاله مقدس ۴۲
۴ـ۱ـ ۳ کارکرد آیینی ـ کارکرد نمایشی ۴۲
۴ـ۱ـ۴ نمونههای مورد مطالعه ۴۳
۴ـ۲ بازیابی تجربه در روایتگری ۴۹
۴ـ۲ـ۱ نمونۀ مورد مطالعه ۵۱
-
- فصل پنجم: نتیجهگیری ۵۳
فهرست منابع ۵۸
گزارش روند کار عملی ۶۰
فصل اول
کلّیات تحقیق: مقدمه
۱ـ۱ بیان موضوع:
«عقلانیتِ مدرن»[۱] عنوانی است برآمده از سنت فکری اروپایِ پس از رنسانس و مشخصاً قرن هجدهم که بهعنوان «عصر روشنگری»[۲] از آن یاد میشود. هر چند خواستِ سیطره عقل بر تمامی ابعاد زندگی انسان، به تمامی مختص این دوره نیست اما در همین دوره بود که ارادهای عظیم در جهت برتری دادن و تأکید بخشیدن بر عقل بهمنزله عامل سروری انسان بر زیستجهانِ خود، به وجود آمد. سیر تحول عقلمحوری و جریانهای دخیل در آن به فراخور در فصلهای پیشِ رو بیان خواهد شد.
اصل موضوعه اندیشه مدرنِ برآمده از دوره روشنگری، بهطور ویژه، تقابل دوسویه اسطوره و عقل بود. به بیان دیگر از نظر اندیشه روشنگری، آنچه مانع پیشرفت انسان میشود، اسطوره و یا در چشماندازی کلیتر ترس حاصل از برخورد با طبیعتِ ناشناخته (که اسطوره از دل آن زاده میشود) بود. منظور از اسطوره در این دوره، هر آن مفهومی است که در برابر تبیین عقلانی زیستجهانِ انسان بایستد. روشنگری با نفیِ تصویر اسطورهای از جهان، تصویر (تفکر) علمی از جهان را جایگزین آن کرد. از نظرگاه تفکر علمی، امر و فعل اسطورهای آن چیزی است که به وسیله تجربه روشمند قابل استنباط و دریافت و نیز قابل تصدیق نیست.
تقابل عقل و اسطوره بهعنوان دو سویه مجزا و البته درهم تنیده از جهان زیستی و اندیشهای انسان به پیش از دوران روشنگری باز میگردد و به گفته هانس گئورگ گادامر[۳]:
اگر به پیدایش تمدن مغربزمین بنگریم، چنین به نظر میرسد که سه موج روشنگری بر این تاریخ گذر کرده است: [نخست،] موج روشنگری که در اندیشه سوفسطایی افراطی اواخر سده پنجم پیش از میلاد در آتن به اوج خود رسید؛ [دوم،] موج روشنگری سده هجدهم که در عصر عقلگراییِ انقلاب فرانسه به منتها درجه خود دست یافت و [سوم،] موج روشنگری ـ چهبسا بتوان آن را جنبش روشنگری سده [خود] مان بنامیم ـ که با ‹دینِ الحادی› و استقرار نهادین آن در نظامهای مدرن الحادانه حکومت، عجالتاً به اوج خود رسیده است. مسئله اسطوره با هر سه مرحله اندیشه روشنگری پیوندی تنگاتنگ دارد.
(گادامر، ۱۳۸۷: ۱۰۰)
روند عقلانی شدن جهان و تبدیل کردن عقل به عنوان ابزاری جهت نیل به اهدافی همچون پیشرفت علوم و رهایی از متافیزیک به واسطه اهمیت دادنِ بی چون و چرا به جایگاه علم، باعث سر بر آوردن پوزیتیویسم[۴] (اثباتگرایی)، تجربهگرایی و نیز پراگماتیسم[۵] (اصالت عمل) شد؛ چنانکه رمانتیسیسمِ قرن نوزدهم و نظریههای انتقادیِ قرن بیستم هر کدام به شیوه یا شیوههایی در صدد رستگار کردنِ (نجات بخشیدنِ) سویه راستین عقلانیت بشری برآمدند.
در این پژوهش تلاش میشود تا دستاوردها و جهتگیریهای عصر روشنگری نسبت به جایگاه عقلانیت و اسطوره، بالا بردن یکی (عقلانیت) و پایین کشیدن دیگری (اسطوره) بهواسطه نقدهای رمانتیسیسمِ قرن نوزدهم به مددِ نظریهورزیهای جریان انتقادیِ قرن بیستم و بهویژه آرای والتر بنیامین[۶] (۱۸۹۲ ـ ۱۹۴۰) بررسی شود. والتر بنیامین به سبب درگیریهای مطالعاتیاش با ماتریالیسم تاریخی، رمانتیسیسم و الاهیات یهودی نظریات انتقادی و رادیکالِ خود را در بابِ الهیات، زبان، ادبیات (بهویژه رمان و شعر قرن نوزدهم)، فلسفه تاریخ و هنر (از جمله تئاتر) به یاری مفاهیمی چون بازتولیدپذیری تکنیکی اثر در جریان مدرنیته، ترجمه و رسالت مترجم، تجربه و فقدان تجلّی آن در عصر مدرن و نیز تئاتر اپیک[۷] شرح و بسط میداد. البته در پارهای موارد همسویی متفکران مکتب فرانکفورت همچون تئودور آدرنو[۸] و ماکس هورکهایمر[۹] با نظریات والتر بنیامین، در درک مختصات جریان مدرنیزاسیون کارگشا خواهد بود.
از عصر روشنگری به این سو، تئاتر همواره بستری برای تبلور و بازنماییِ مفاهیم و مضامین حوزه فلسفه و اندیشه بشری بوده است. در این میان، درگیر شدن فلسفه و اسطوره سبب شد که نمایشنامهنویسانِ دورههای مختلفِ پس از روشنگری هر کدام به شیوههایی، جهتگیریهایِ حاصله نسبت به اسطوره را در نظام نمایشی بازتاب دهند. در این میان گوتهولد ابراهام لسینگ[۱۰] (۱۷۸۱ ـ ۱۷۲۹) در تشریحِ مبانیِ نظری دوره روشنگری و با نگارش نمایشنامههایی در راستای تفکر روشنگری قدم بر میداشت که آخرین و یکی از دستاوردهای مهم او در این زمینه نمایشنامه ناتان خردمند[۱۱] (۱۷۷۹) است. از سوی دیگر دوره رمانتیک تحت تأثیر ایدهآلیسم آلمانی و زمان ظهور اولین جریانِ منتقد روشنگریِ عقلمحور بود که میتوان مهمترین وجه بروز آن را در یوهان ولفگانگ گوته[۱۲] (۱۸۳۲ ـ ۱۷۴۹) و نمایشنامه فاوست[۱۳] او جستوجو کرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بهرغم مصادیقی که در حوزه تئاتر در دورههای روشنگری و رمانتیسیسم عنوان شد، نگارنده این پژوهش در نظر دارد رابطه اسطوره ـ تئاتر را با در نظر گرفتن سویه عقلانیشده جهانِ زیستیِ بشر به واسطه مفاهیم مطرحشده در نظام اندیشهای نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت بررسی کند.
تئاتر مدرن در قرن بیستم دورهها، جریانات، منشهای متفاوت و رویکردهایِ دگرگونهای را درون خود تجربه کرده است و در این میان نمایشنامهنویسان و کارگردانانی بودهاند که اسطوره را دستمایه جریان تئاتری خود کرده باشند. لازم به ذکر است که تنشهای سیاسی، بروز جنگهای جهانی، وضعیت زیستی ـ روانیِ انسان قرن بیستم و جایگاه علم و تکنولوژی و نیز نقش آن بهعنوان وجه متمایزکننده این دوره نسبت به ادوارِ گذشته زمینهساز شرایط و موضوعاتی شد که هر کدام به نحوی در جهان درام و صحنه عینیت یافته است. تئاتر قرن بیستم بازنمایاننده انسان و شرایط موجود عصر خویش است. انسان مدرن تحت تأثیر شرایط تحمیلشده بیرونی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی است. بنا به آنچه روشنگری و فلسفه برآمده از آن بشارتش را میداد؛ بنا بود انسان بهواسطه عقلگراییِ خود و توجه ویژهاش به جایگاه علم و تکنولوژی، به سلطه طبیعت و تبعات آن (که اسطوره بخشی از آن بود) پایان دهد و انسان به آرزویِ دیرینهاش یعنی سروری کائنات نائل آید و به سوژههایی فعال و آزاد بدل شوند، اما «… سوژهها یا فاعلانِ آزاد سرانجام به همان «گلهای» بدل میشوند که به قول هگل نتیجه و ثمرهی روشنگری است» (آدورنو و هورکهایمر ۱۳۸۹: ۴۵).
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-04-17] [ 10:39:00 ب.ظ ]
|