کلمه تربیت مصدر باب تفعیل است که به دلیل معتل و ناقص بودن ریشه لغوى آن، مصدرش همانند «تزکیه» بر وزن «تفعله» آمده است.[۵]
گرچه بسیارى از کتاب‏هاى تعلیم و تربیت هنگام بحث از ریشه واژه «تربیت» آن را از ماده «ربو» ذکر مى‏کنند، ولى نویسنده عرب زبان کتاب النظام التربوى فى الاسلام با استناد به برخى کتاب‏هاى لغوى معتبر، تصریح کرده است: تربیت در لغت، از ماده «ربب» است[۶] .با مراجعه اجمالى به کلمات لغویان آشکار مى‏گردد که واژه «تربیت» داراى دو ریشه لغوى «ربو» و «ربب» است. ولى به دلیل آن‏که هر کلمه‏اى نمى‏تواند بیش از یک ریشه لغوى اصلى داشته باشد، پرسش مهم این است که کدام‏یک از دو ریشه مذکور اوّلى و اصلى و کدام‏یک ثانوى و فرعى است؟ در پاسخ به این پرسش، دیدگاه لغویان متفاوت است. که در ذیل دو دیدگاه مهم و متضاد و قابل بحث و بررسى در بین کلمات لغویان به طور اختصار اشاره مى‏شود:
دیدگاه اول: قول افرادى مانند راغب در مفردات است که گفته: «الربّ فى الاصل التربیه…، ربیّت الولد من هذا (ربو)، قیل: اصله من المضاعف فقلب تخفیفا.»[۷]
از ظاهر کلام راغب استفاده مى‏شود «تربیت» از ربو مشتق شده است، نه از «ربب» مضاعف[۸] .بنابراین، از نظر ایشان «ربو» ریشه اصلى و اوّلى واژه تربیت است.

دیدگاه دوم: قول افرادى مانند ابن منظور در لسان العرب است که آورده: تَرَبَّبَهُ وَارْتَبَّهُ و ربّاه تربیه على تحویل التضعیف و تربّاه على تحویل التضعیف ایضا. [۹]
علاوه بر ابن منظور، زبیدى در تاج العروس نقل کرده است: ربّ الولد والصبى یربّه ربّاه… کربّبه تربیبا… و ربّاه تربیهً على تحویل التضعیف. [۱۰]
از کلام ابن منظور و زبیدى که گفته‏اند ربّاه تربیه على تحویل التضعیف استفاده مى‏شود «ربّى» در اصل «ربّب» و مضاعف بوده که به دلیل ایجاد سهولت در تلفظ و تخفیف حرف باء دوم تحویل و تبدیل به حرف عله یاء شده و در نهایت، مصدر آن به دلیل معتل [۱۱]بودن فعل «ربّى» بر وزن تفعله آمده است. (ربّب ـ ربّى ـ یربّى ـ تربیه) بر خلاف سخن راغب، از کلام ابن منظور و زبیدى استفاد مى‏شود. «ربب» ریشه اصلى‏ و اوّلى و «ربو» ریشه فرعى و ثانوى «تربیت» است.
به نظر مى‏رسد از دو دیدگاه مذکور، دیدگاه دوم صحیح و قابل دفاع علمى است؛ زیرا تبدیل یکى از حروف کلمه مضاعف به حرف علّه در علم صرف براساس قاعده‏وقانون‏است‏وازاین‏رو، در زبان‏عربى داراى ‏شواهد متعددى ‏است.
تربیت در اصطلاح
تربیت در اصطلاح به معنی کوششی است جهت ایجاد دگرگونی مطلوب در فرد و به کمال رساندن تدریجی و مداوم او.[۱۲]
برخی تربیت را تبدیل قوه به فعلیت می‌دانند و عده ای دیگر تربیت را استخراج ذخائر وجودی دانسته‌اند.[۱۳]
برخی نیز معتقدند تربیت عبارت است از رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای آنکه استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود.[۱۴]
از سوی دانشمندان علوم مختلف (مانند اخلاق ،روانشناسی و جامعه شناسی) تعاریف گوناگون دیگری از تربیت شده است که به تعدادی از آنها اشاره می‌کنیم:[۱۵]
– تربیت هنر رهبری و هدایت انسان در سازندگی و آموزش اوست .
– تربیت عبارت است از پروردن قوای جسمی و روحی انسان برای وصول به کمال مطلوب.
– تربیت عملی است عمدی و آگاهانه و دارای هدف از سوی فردی بالغ به منظور ساختن، پروردن، و دگرگون کردن فرد.
– تربیت ایجاد تغییرات منظم برای اعمال و رفتار فرد است.
– تربیت هدایت مناسب فرد است به گونه‌ای که سبب ایجاد دگرگونی وشکوفایی توانایی ها و استعدادها باشد.
– تربیت آماده کردن فرد است برای وصول به هدف‌های اجتماعی.
– تربیت عبارت است از پرورش عضوی مفید برای جامعه.
– تربیت عبارت است از انتقال سنن وآداب ورسوم و مهارت ها و فرهنگ یک جامعه به اعضای جوان تر و یا انتقال میراث فرهنگی.
متخصصین علوم تربیتی می‌گویند تربیت دینی و اسلامی عبارت است از فراهم کردن زمینه مساعد و مناسب برای متربی، تا خود او به اختیار و رغبت در شکوفایی استعدادها و نهفته های فطرت خویش در جهت مطلوب که همانا منطبق بر موازین اسلامی و مورد رضایت الهی می باشد، گام بردارد.[۱۶]
تعاریف دیگری نیز از تربیت دینی و اسلامی شده است، از قبیل:
– تربیت اسلامی عبارت است از احیای فطرت خدا آشنای انسان و پرورش ابعاد وجودی او در جهت حرکت به سوی کمال بی نهایت.[۱۷]
– تربیت دینی ، فراهم کردن فرصت های طبیعی و درون یاب است تا افراد خود با تجربه شخصی و الهام از فطرت خویش ، بارقه تعالی بخش دین را کشف نمایند.[۱۸]
– تربیت اسلامی، هدایت و اداره جریان ارتقائی و تکامل بشر است به گونه ای که او را به سوی الله جهت دهد.[۱۹]
به همین خاطر تربیت انسان باید دینی، اسلامی و الهی باشد و بر اساس فرامین و رهنمود های خالق او که بر تمامی ابعاد و زوایای وجودی انسان و همه موجودات هستی آگاهی کامل دارد، استوار گردد. خدایی که نه تنها از مقررات و روابط علت و معلولی تمام اجزائ هستی آگاهی دارد، بلکه خود خالق و واضع آنهاست.[۲۰]
نیاز انسان به تربیت
انسان برای رسیدن به درجه ی کمال و کسب فضایل اخلاقی نیاز به تربیت دارد تا بتواند در مسیر بندگی بهتر رشد کند. با توجه به معنی لغوی ای که از کلمه ی «ربّ» بیان گردید، خداوند متعال بار ها خود را در قرآن کریم ربّ خطاب کرده است که این نشان دهنده نیاز انسان‌ها به یک سیر تربیتی است که باید با نظارت مربّی انجام پذیرد که خداوند با فرستادن انبیای الهی و همچنین قرار دادن قوّه تعقل برای انسان‌ها زمینه تربیتی او را فراهم نموده است.
طبق قرآن کریم جنس انسان در خسران است، بجز کسانی که ایمان دارند و عمل صالح انجام می دهند؛ هر کس در وادی ایمان قدم بر می‌دارد باید بداند که تنها داشتن ایمان صرف برای سعادتمندی انسان کفایت نمی‌کند.
پس تربیت انسان باید در دو حوزه انجام پذیرد؛ یکی حوزه کسب معرفت؛ که مقدمه ایمان است و دیگری در حوزه عمل؛ که باید ضمیمه ایمان باشد؛ بنابراین زمینه تربیت انسان را هر دو این موارد، همراه هم ایجاد می کند.

تربیت در حوزه کسب معرفت
از آن رو که خداوند مبدأ هستی و کمالات است، شناخت او ارزشمندترین گونه شناخت است. شناخت خدا بستر استواری برای دیگر شناخت ها نیز فراهم میکند ودرسی درست از هستی وروابط میان پدیده های جهان به انسان می بخشد.[۲۱]
امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: اول دین وآغاز دین؛ خداشناسی است.[۲۲] خداشناسی نه فقط اول دین است که پایه ومایه انسانیت است، انسانیت باید روی اصل توحید ساخته شود.[۲۳]
برای شناخت یگانه پروردگار عالم منابع گوناگونی وجود دارد که هر کدام در جایگاه خود روزنه ای از علم وآگاهی نسبت به خالق هستی را به روی انسان می گشاید این منابع شناخت همان فرستادگان الهی و عقل هستند که به حجت ظاهری و حجت باطنی معروفند. انسان به وسیله این دو می‌تواند معرفت الهی را کسب نماید و در مسیر معنویت صعود کند.
امّا گاهی نیز در طول تاریخ انسان‌هایی به چشم می‌خورند که در راستای دعوت انبیا مردم را به حق فرا می‌خوانند که در شناخت و کسب معرفت مردم مؤثّر واقع می‌شوند که در قرآن نیز نمونه‌هایی از این گونه افراد ذکر شده است.
عقل، حجت باطنی
عقل؛ همان حجت باطنی ای است که با استدلال های منطقی به وجود خدا ویگانگی او اعتراف می کندو هر گونه نقص و کاستی را از وجود خداوند متعال سلب می کند. امام صادق (علیه السلام) در پاسخ این پرسش که “عقل چیست؟” گفت: عقل همان (نور و نیروی باطنی) است که خداپرستان خدا را به وسیله آن (میشناسند و) می‌پرستند و صالحان راه رسیدن به بهشت را به راهنمایی آن می‌پیمایند.[۲۴]
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع یَقُولُ‏ صَدِیقُ کُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ‏ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ. [۲۵]
امام رضا (علیه السلام) می‌فرماید : دوست هرکس عقل اوست و دشمنش جهلش است.
امّا عقل انسان به تنهایی قادر به شناخت نمی‌باشد و گاهی دچار خطا می‌شود. بنابراین قرآن می‌فرماید:
وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فهذه الآیه ذات حکم کلی فی وجوب الالتزام بأوامر النّبی صلّى اللّه علیه و آله و سلّم [۲۶]
ذات کلی حکم آیه وجوب التزام به اوامر نبیّ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را بیان میدارد . چرا که پیامبر از روی هوی و هوس سخن نمی گوید و می‌توان به او و سخنانش اعتماد داشت. این ویژگی همه انبیا است زیرا قلب انسان کانون الهام والقائات الهی است، اگر از زنگار پاک شده، تزکیه و تصفیه وصیقلی شود، نور الهی در آن منعکس شده ویکسری الهامات الهی را دریافت خواهد کرد ومنشأ برکات زیادی خواهد شد. وحی انبیا درجه شدید این نوع معرفت است و هدف اصلی وحی ایجاد معرفت برای نوع بشر است وشناخت ومعرفت کامل نمی گردد ،مگر از طریق حاملان وحی؛ چرا که انسان راهی به عالم الوهیت ندارد مگر از راه وحی که همه عالم در حیطه آن است و خداوند بر انسان منت نهاد وانبیا (علیه السلام) را برانگیخت تا راه سعادت و معرفتش را به بشر نشان دهند.[۲۷]
فرستادگان الهی، حجت ظاهری
فرستادگان الهی، حجت های طاهری هستند؛ که خداوند بزرگ ،میان معرفت خود وانسان ، واسطه هایی به نام پیامبران قرار داد که همان حجت ظاهری خوانده می شوند. فرستادگان الهی لازم است از جنس خود مردم و از همان صنفی باشد که به سوی آن‌ها فرستاده شده ،تا از جهت زبان واخلاق و عرفیات بین این گروه تفاهمی حاکم باشد. زیرا تنها بشر می‌تواند مربّی و رهبر و سرمشق انسان‌ها گردد و از درد ها و نیاز ها و مسایل مختلف و مبتلا به او آگاه باشد و این نعمت بزرگی است که خداوند متعال بر انسان منّت نهاده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...