تکالیف اضدادی:
تا اینجا دستورالعمل ها از نوعی بود که درمانگر وقتی آن ها را به خانواده میدهد که میخواهد خانواده به آنچه او میگوید عمل کنند. نوع دیگر، دستورالعملی است که درمانگر وقتی به اعضای خانواده میدهد که میخواهد در مقابل او مقاومت کنند، مقاومتی که باعث تغییر آن ها خواهد شد. این تکالیف ممکن است به نظر اعضای خانواده اضدادی یا غیر عادی جلوه کند، زیرا درمانگر از یک سو به آن ها میگوید میخواهد برای تغییر به آن ها کمک کند و در عین حال از آن ها میخواهد تغیر نکنند. این روش مبتنی بر این نظر است که بعضی خانواده هایی که برای کمک مراجعه میکنند در مقابل کمک عرضه شده ایستادگی میکنند. اعضای چنین خانواده ای برای واداشتند درمانگر به تلاش و شکست دادن او بسیار مستعداند. درمانگر اعضای خانواده را به سمت بهبود سوق میدهد، ولی آن ها مقاومت کرده و او را به ادامه ی تلاش تحریک میکنند. این وضعیت، هم برای درمانگر و هم برای خانواده توام با ناکامی است. این وضع کم و بیش در مورد تمام خانواده هایی که در حالت ثبات، در مقابل تغییر مقاومت میکنند صادق است. اگر وضع آن ها بحرانی و بی ثبات و همگی آن ها آشفته باشند، معمولا دستورالعمل ها را بسهولت پیگیری میکنند، زیرا در تلاش ثبات اند. اما اگر در حالت ثبات باشند و درمانگر از آنا درخواست تغییر کند، در واقع درخواست بی ثباتی و چیز تازه ای میکند که ممکن است در مقابل آن واکنش کنند. مع هذا تمام خانواده ای که به دنبال کمک میآیند به حد کافی بی ثبات هستند که به طلب کمک آمده اند. لذا هرگز وضعیت خانواده صرفا یکی از دو وضعیت (ثبات یا بی ثباتی)نیست.
به طور کلی دو شیوه ی توسل به تکلیف اضدادی وجود دارد: ۱- روش برخورد با کل خانواده ۲- دستورالعمل هایی که صرفا بخشی از خانواده را دربر میگیرد.
روش برخورد با کل خانواده:
این روش را با یک مثال توضیح میدهیم؛ خانواده ای با یک فرزند دشوار که نمی خواهد به مدرسه برود، پا به عرصه درمان میگذارد. درمانگر میتواند در چارچوب کارش که عبارت از برگرداندن پسر به مدرسه است با خانواده درباره ی این احتمال صحبت کند که چطور است پسر به مدرسه نرود. ممکن است اظهار دارد که بد نیست پسر در خانه بماند، و میتواند بسته به خصوصیات خانواده دلایل گوناگون هم برای این کار عنوان کند. میتواند بگوید که اگر پسر آن ها مثل یه بچه عادی به مدرسه برود، احتمالا باعث آشفتگی خانواده می شود و لذا همان بهتر که در خانه بماند.
برای استفاده از این روش مهارت لازم است، زیرا درمانگر در آن واحد چند نکته متفاوت را به مراجع منتقل می کمد. از یک سو میگوید” می خواهم برای بهبود به شما کمک کنم”. و از سوی دیگر میگوید ” من از روی خیرخواهی نگران شما هستم”. به خانواده چیزهایی میگوید که در مرز تحقیر است: میگوید فکر میکند اعضای خانواده میتوانند بهنجار بودن را برخود هموار کنند، و در عین حال میگوید که شاید از بهنجار بودن عاجز باشند. خطرات این روش وقتی ظاهر می شود که درمانگر نتواند تمام این نکات را در آن واحد اظهار کند. اگر نتواند، احتمالا اعضای خانواده صرفا احساس میکنند که درمانگر فکر میکند آن ها ناامیدند. شاید هم احساس کنند که از موضع خود برای خوار کردن آن ها استفاده میکند. یا اینکه درمانگر واقعا به تغییر کردن یا نکردن آن ها اهمیت نمی دهد.
این روش وقتی موفق است که اعضای خانواده برای اینکه به درمانگر ثابت کنند که آن ها هم به شایستگی سایرین هستند، به اهداف درمان تحقق ببخشند. آن ها ” خودبخود” تغییر میکنند. وقتی تغییر واقع شد درمانگر باید آن را بپذیر؟ اجازه دهد خانواده با اثبات در اشتباه بودن درمانگر، او را مکنوب کند.اگر میخواهد از تداوم تغییر مطمئن شود، میتواند به اعضای بگوید که احتمالا تغییر آن ها موقتی است و دوباره به حال اول برخواهند گشت. آنوقت خانواده به تغییر ادامه خواهد داد تا به او ثابت کند تغییر موقتی نیست. کاری که درمانگر با صحبت از موقتی بودن میکند، بستن راه برگشت است.
دستورالعملی که بخشی از خانواده را دربر میگیرد:
این روش درمانگر خواستار استفاده از روش اضدادی در مورد تمام اعضای خانواده نیست، بلکه این روش را صرفا در مورد یک شخص بخصوص یا یک زوج بخصوص به کار میبرد. با این حال روش کار همان است: یعنی در چارچوب کمک به اشخاص برای تغییر، از آن ها میخواهد وضع خود را در حالت فعلی حفظ کنند(تغییر ندهند).
برای مثال، مورد زن و شوهری را در نظر بگیرید که گرفتار نزاع دائمی و بی ثمراند. درمانگر میتواند از آن ها بخواهد که بروند خانه و در وقت معین برای مدت معینی مثلا سه ساعت دعواکنند. هدف واداشتن آن ها برای دعوای کمتر است. مردم دوست ندارند دعوا کنند یا خود را درمانده نمایند، خصوصاً آن هم به این علت که یک نفر از آن ها خواسته که این کار را بکنند. به همین ترتیب اگری فرزندی والدین خود را عصبانی میکند، درمانگر میتواند از او بخواهد که یک هفته تمام این کار را انجام دهد. اگر فرزند آن ها را تحریک کند، آن ها دست به واکنش متفاوتی خواهند زد، زیرا خود آن ها شنیده اند که این کار از فرزند خواسته شده است. اگر کودک آن ها را تحریک نکند درمانگر به هدف خود یعنی تغییر یک الگوی رفتاری حاکم بر خانواده رسیده است.
مراحل مداخله اضدادی:
برای خلاصه کردن روش اضدادی می توان مراحل صحیح آن را با یک مورد نمونه نشان داد. یک پسر بچه نه ساله را بخاطر مشکل استمناء واسواسی به کلینیک روانی آوردند. او در مدرسه استمناء می کرد و همین کار را در خانه هم انجام میداد. این کار آنقدر شدت داشت که جلوی شلوارش سوراخ شده بود و به گفته مادرش به خاطر وجود خون در ادرارش بستری شده بود. و این مشکل از پنج سالگی پسرک وجود داشته است.
مراحل روش اضدادی را می توان اینطور خلاصه کرد. اول، همچون تمام روش های درمانی مبتنی بر دستورالعمل، باید رابطه ای ایجاد کرد که هدف آن تغییر باشد. وقتی کسی برای درمان مراجعه میکند، این هدف تلویحا مبنای رابطه است، اما می توان بر آن تأکید کرد. دوم، باید مشکل را به روشنی مشخص نمود. در مورد این مثال، مشکل استمناء در انظار تعریف شد. سوم، باید هدفهای درمانی را به وضوح معین کرد. هدف جلوگیری از استمناء بیمار بود. تعیین دقیق درمانی وقتی مهم است که یک فن مؤثر درمانی مورد استفاده قرار میگیرد.
[شنبه 1401-09-05] [ 01:13:00 ب.ظ ]
|