توانایی تغییر چارچوبهای ذهنی
افراد مختلف، محیط اطراف و شرایط را به شکلهای کاملاً متفاوتی میبینند. زیرا هر یک با زاویه دید خود به موضوع نگاه میکنند. زاویه دید هر فرد نیز ریشه در چارچوبهای ذهنی وی دارد. جارچوبهای ذهنی فرد نیز مجموعه ای از اعتقادات، باورها، ارزشها، عادات وتأثیر تجربیات قبلی او استرکه بر روی نحوه نگرش وی به موضوعات مختلف، تأثیر میگذارد. نگرش بسیاری از افراد درچارچوب خاصی گیر می کند. ذهنی که با چارچوب خاصی به رویدادها نگاه می کند، توان دیدن زوایای دیگر را از دست میدهد. توانایی تغییر چارچوبهای ذهنی یعنی توانایی شکستن حصارهایی که ذهن و نگاه فرد را محدود می کند و به فردامکان دیدن از زوایای گوناگون را میدهد، خصوصاًً از زاویه دید دیگران.توانایی تغییر چارچوبهای ذهنی در واقع یعنی بردن مشکلات یا موقعیتها به چارچوب بزرگتری که بتوان در دورنمایی بزرگتریامتفاوت به آن نگریست. یعنی از زاویۀ دید شخصی خود در یک موقعیت، استراتژی یا مشکلی دور شدن و به تصویری بزرگتر و مفهومی گسترده تر دست یافتن.
استفاده مثبت از مشکلات و شکستها
اما توانایی استفاده مثبت از مشکلات و شکستها به فرد کمک می کند تا احساسات خود را از موقعیت های مشکل و شکستها به فرد کمک می کند تا احساسات خود را از موقعیت های مشکل و شکستها دور کند و بتواند منابع و امکانات موجود را به خوبی ببیند، از آن ها استفاده کند، و مسیر درست را بیابد. چنین فردی به بدشانسی عقیده ندارد ومشکلات هرچند بزرگ، نمی توانند مانع پیشروی وی شوند. او همواره به جای احساس تأسف ودرخواست همدردی برای خود، به دنبال راه حل است، زیرا مطمئن هست که در انتهای مسیر همیشه به نور میرسد.
احساس رسالت
داشتن احساس رسالت در زندگی، یعنی فرد میداند از زندگی چه میخواهد، باید در زندگی چکار کند و در آن مسیر گام بر میدارد. یعنی صدای درونش را بشنود و به آن گوش دهد، صدایی که از آرمانها و ارزشهای درونی فرد سرچشمه میگیرد. فرد با گوش کردن به ندای درونش راه درست زندگی را مییابد و در این راه، هیچ مانعی نمی تواند او را بازدارد. در این حالت احساس می کند زندگی یک حرکت یکنواخت نیست که فرد در آن با ریتم دیگران ادامه دهد، بلکه برای مسیری ویژه خودش خلق که باید درآن به پیش رود.
رسالت افراد در زندگی با یکدیگر ممکن است کاملا متفاوت باشد. این مسیر با استعدادها، خواسته ها و نیازهای درونی فرد کاملاً هماهنگ است، در سطح بزرگتر، مسیری که برای آن به دنیا آمده است. احساس رسالت از درون ناخودآگاه فرد سرچشمه میگیرد زیرا در آن هیچ حسابگری یا هدفی به جز مسیری که در آن میرود وجود ندارد، مسیری که با ارزشهای درونی وی تعیین میشود.
ایمونز(۲۰۰۰) هوش معنوی را دارای پنج مؤ لفه مختلف میداند:
۱) قدرت تعالی یعنی عبور از ظواهر مادی و فیزیکی
۲) قدرت ورودبه حالات و هوشیاری های معنوی
۳) قدرت مزین کردن اتفاقات روزانه با حس تقدس
۴) قدرت استفاده از منابع معنوی برای حل مسائل زندگی
۵) قدرت انجام رفتار های پر فضیلت (عفو و گذشت، سپاسگذاری، تواضع، مهربانی و…).
تبیین نوبل[۳۱] (۲۰۰۰، به نقل از ایمونز،۲۰۰۰) از هوش معنوی چنین است: یک توانمندی ذاتی و فطری انسان است لیکن مانند هر استعداد و موهبت دیگر به شیوه های گوناگون و به درجات مختلف در جمعیت انسانی بروز میکند . وی بر مؤلفه های ایمونز (۲۰۰۰) صحه میگذارد، ولی دو مؤلفه دیگر برآن ها می افزاید:
۱) درک هوشیارانه این نکته که واقعیت فیزیکی و جسمانی درون یک واقعیت بزرگتر و چند بعدی که ما به وسیله خودآگاه و ناخودآگاه هر لحظه با آن در تعامل هستیم تشکیل می شود.
۲) به دنبال سلامت روانشناختی خودو همه انسان ها بودن.
ویگلزوورث(۲۰۰۴) هوش معنوی را توانایی رفتار توأم با شفقت و حکمت ،همراه با حفظ صلح درونی و بیرونی (متانت) بدون در نظر گرفتن شرایط میداند. به اعتقاد وی شفقت و حکمت با هم مظهر عشق را تشکیل میدهند، اهمیت متانت (ادب) هم به این علت است که بر حفظ تعادل، آرامش و در واقع رفتار با شفقت و حکمت با دیگران تمر کز میکند، و به عبارت« بدون در نظر گرفتن شرایط » نشان دهنده این است که ما میتوانیم مسالمت آمیز بودن و محبت آمیز بودن رفتار های خود را حتی در شرایط تنش حفظ کنیم. به گفته ویگلزوورث(۲۰۰۴) این چیزی است که ما در رهبران معنوی خود تحسین میکنیم.
وی بر اساس تعریف بالا در خصوص هوش معنوی مدل جالبی را ارائه کردهاست. به این منظور وی فهرستی از چهار مجموعه شامل ۲۱مهارت را تهیه کردهاست که باور دارد معرف هوش معنوی هستند. این فهرست در جدول ۲-۱ آمده است. همان گونه که خواهیم دید به جز ویگلزوورث (۲۰۰۴) افراد دیگری نیز وجود دارند که هوش معنوی را به عنوان مجموعه ای از مهارت ها در نظر گرفته اند.
جدول۲-۱: مهارت های هوش معنوی از دیدگاه ویگلزوورث(۲۰۰۴)
آگاهی جهان شمول
آگاهی از روابط متقابل امور در کل زندگی
آگاهی از جهان بینی دیگران
درک وسیع زمان
آگاهی از محدودیت ها و قدرت درک انسان
آگاهی از قواعد معنوی
تجربه یگانگی متعالی
آگاهی از خود نفسانی و خود عالی
آگاهی از جهان بینی خود
آگاهی از هدف( رسالت) زندگی
آگاهی از سلسله مراتب ارزش ها
پیچیدگی ذهنی
آگاهی از خود نفسانی و خود عالی
تسلط اجتماعی/ حضور معنوی
یک معلم یا مربی معنوی عاقل و موثر بودن
یک عامل تغییر عاقل و موثر بودن
تصمیم گیری های دلسوزانه و خرد مندانه
حضور آرام وشفا بخش
تسلط برنفس خود /خود عالی
تعهد به رشد معنوی
حفظ تسلط خود عالی
زندگی کردن برای اهداف و ارزش ها
حفظ ایمان در سختی ها
بر اساس توصیف ویگلزوورث (۲۰۰۴) هر کدام از این ۲۱ مهارت دارای پنج سطح است. سطح صفر بدان معنی است که فرد هنوز شروع به توسعه آن مهارت نکرده است . سطح ۵ بالاترین سطحی هر مهارت است و حتی در سطح ۵ نیز شخص «کامل» تلقی نمی شود به خاطر اینکه همیشه فضا برای رشد وجود دارد.این سطوح مهارتی در جدول ۲-۴ بیان شده اند.
جدول۲-۲: سطوح پنج گانه مهارت های مربوط به هوش معنوی از نظر ویگلزوورث(۲۰۰۴)
توانایی توضیح درمورد درک نفس خود را از جمله منشأ آن و نقشی که در رشد معنوی ایفا میکند دارد
سطح ۱
توانایی مشاهده نفس خود را در عمل دارد و میداند چه چیز باعث طغییان نفس می شود.
سطح۲
آگاهی و توانایی «گوش دادن» به صورت دوره ای به خود متعالی به عنوان صدایی متفاوت از نفس خود را دارد.
سطح۳
صدای خود متعالی را واضح می شنود و درک میکند که خود میتواند «صداهای متعدد» داشته باشد. به صدای خود متعالی در تصمیم گیری های مهم بها میدهد.
سطح۴
[شنبه 1401-09-05] [ 01:33:00 ب.ظ ]
|