(بیت ۶۸۹)
انقروی:
خرقه را استعاره از قلب و دوختن را انکسار قلب را به پیوستگی بدل کردن دانسته و می‌گوید: « آن خدا از کمال لطفش، خودش را به چشمان دلها نشان می‌دهد، و به قلوب تجلی می‌کند. و دیده‌ی قلوب عشاق او را مشاهده می‌کند. و خرقه‌ی قلب درویش را که خار محنت پاره پاره‌اش کرده می‌دوزد.» ( انقروی، ۱۳۸۰: ۳۰۷-۳۰۶)
نیکلسون:
نیکلسون این چنین توضیح داده است.
«حق تعالی موهبت مشاهده را به محبّان خود عطا می‌فرماید و بدان وسیله زخم‌های ریش را که آنان براثر مفارقت از او متحمّل شده‌اند، التیام می‌بخشد یعنی که آنان را باز به وصال خود می‌رساند.» (نیکلسون،۱۳۸۴:۱۲۶)
فروزانفر:
عقیده داردکه‌این بیت اشاره به مذهب تجلّی است.«به حکم مذهب تجلّی، حق تعالی معشوق خویش و باقتضای معشوقیت جمال خویش را در جلوه می‌آورد و ایجاد نیز در همین تجلیات آغاز شده است و به کمال می‌رسد و این مقتضای اسم«الظاهر» است.و مقصود از دوختن خرقه‌ی درویش آن است که، حقّ این جدایی و تفرّق را سرانجام به پیوستگی و اتّصال بدل می‌کند؛ خواه در مرتبه‌ی کشف و شهود که عین سالک هنوز باقی است ولی رؤیت جدایی از میان برمی‌خیزد. و یا به حسب واقع در مرحله‌ی فنای کلی که عین سالک در نور حقّ مضمحّل می‌گردد و شاهد و شهود او درمشهود، نیست ومحو می‌شود. (فروزانفر،۱۳۸۲: ۲۸۳-۲۸۲)
زمانی:
زمانی در رابطه با این بیت چنین می‌گوید:.«خرقه در اینجا کنایه ازقلب است و«دوختن» کنایه از اینست که جدایی و فراق قلب درویشان و محبّان خود را به وصال مبدّل می‌فرمایدو«خرقه» رمزی از پاره کردن رشته‌ تعلّقات نفسانی وشهوانی است. وتخلّق به اوصاف الهی است یعنی درویش، صفات الهی را به خود می‌پوشاند.» (زمانی،۱۳۷۲:۲۴۵ـ۲۴۴)
استعلامی:
این گونه توضیح داده است که:«آن که واقعاً درویش می‌شود خدا او را درویش می‌کند و برایش خرقه می‌دوزد یعنی سلوک راه حق با کشش پروردگار تحقق می‌یابد نه با کوشش تو.»( استعلامی، ۱۳۸۷: ۳۳۴)

گولپینارلی:
تنها به معنای ظاهری بیت پرداخته است
نظر اجمالی:
توضیحی که استعلامی‌ و فروزانفر داده‌اند، نسبت به دیگر شروح شارحان به عقیده‌ی مولانا نزدیکتر است. وقتی که انسان سکوت اختیار کند نیز می‌تواند همانند کسی باشد که درویش می‌شود و سلوک راه حق را با کشش حق و اولیای حق پیش می‌برند:

تو دهان را چو ببندی خمشی را بپسندی

کشش و جذب ندیمان نگذارند خموشت
(دیوان کبیر، بیت ۵۰۰)

و همچنین:

منگر اندر ما، مکن در ما نظر
ما نبودیم و تقاضامان نبود،

اندر اکرام و سخای خود نگر
لطف تو ناگفته ی ما می شنود
(مثنوی، بیت ۶۱۴-۶۱۳/۱)

۵۶)نیکوان را هست میراث ازخوش آب

آن چه میراث است اَؤرَثناالکتاب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...