حروف اصلی قافیه: ا
حرف روی: ا
حروف الحاقی: ی
ردیف: تازه بین
۱۳ – رطل‌کشان صبـح را، نزل و نـوای تـازه بیــن
زخمـه زنـان بـزم را، ساز ونــوای تـازه بیــن
واژگان: رطل‌کشان: شراب خواران، پیمانه کشان. (فرهنگ لغات) نوا: آن‌چه برای حیات باید از خورش و پوشش و آلات و جز آن. (دهخدا) زخمه زن: نوازنده‌ی سازهایی از قبیل رباب و بربط، ساز زن. (دهخدا)

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

معنی و مفهوم: پیمانه کشان شراب صبحگاهی، نزل و خوردنی‌های تازه‌ای برای خود فراهم آورده‌اند. نوازندگان مجلس بزم نیز، آواها و نواهای تازه‌ای می‌نوازند.
آرایه‌های ادبی: نوا و نوا جناس تام دارند. بیت در حرف «ز» واج آرایی دارد.
۱۴ – رنگ بشد ز مشک شـب، بوی نماند لاجــرم
باد برآبگـون صـدف، غالیـه سای تــازه بیــن
واژگان: لاجرم: لابد، به ناچار. (منتهی الارب) آبگون صدف: کنایه از آسمان، ماه و آفتاب. (برهان) غالیه سای: غالیه ساینده، غالیه ساز، خوش بوی ساز. (دهخدا) غالیه: بوی خوشی است مرکب از مشک و عنبر و جز آن به رنگ سیاه که موی را بدان خضاب کنند (معین)
معنی و مفهوم: با آمدن صبح، رنگ مشک سیاه شب از بین رفت و به ناچار بوی خوش مشکین آن نیز باقی نمانده است. باد بر آسمان در حال غالیه سایی و پدید آوردن بوهای خوش و تازه است.
آرایه‌های ادبی: مشک شب اضافه‌ی تشبیهی است. آبگون صدف کنایه از آسمان می‌باشد . باد را به غالیه سا تشبیه کرده است.
۱۵ – بید بسـوز و باده کـن راوق و لعـل بـاده را
چون دم مشک و بید تر، عـطر فزای تـازه بیـن
واژگان: راوق کردن: صاف کردن، پالودن، تصفیه کردن. (فرهنگ لغات)
شاهد: مجلس غم ساخته اسـت و مـن چو بیـد سوختـه
تـا بـه مـن راوق کنــد مــژگــان مــی پـالای مــن
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۳۲۰)
معنی و مفهوم: چوب بید را بسوزان و به وسیله‌ی زغال آن، شراب را بپالای و رواق کن. آن گاه شراب سرخ لعل فام را ببین که همچون بوی مشک و بید تر خوشبو، عطر افشانی می‌کند و بوهای خوش می‌پراکند.
۱۶ – سوخته بید و باده بین، رومی و هندویی به هم
عشـرت زنگیـانه را بـرگ و نـوای تـازه بیــن
واژگان: نوا: سامان و سازکار. (دهخدا)
معنی و مفهوم: بید سوخته‌ی سیاه رنگ و شراب سرخ فام درخشان را نگاه کن. گویی رومی سرخ و سپید پوست (شراب) و هندویی سیاه پوست (بید سوخته) با هم جمع شده‌اند و برای جشن و عشرتی همانند جشن شادی زنگیان بساط و لوازم ترتیب داده‌اند.
آرایه‌های ادبی: بید سوخته در سیاهی به هندو و شراب در درخشندگی و روشنی به رومی تشبیه شده اند.
۱۷ – نافه‌ی چین کلید زد صبح و کلـید عیـش را
بـر در عـدّه دار خـم، قفل گشـای تـازه بیــن
واژگان: نافه: خریطه یا کیسه‌ای که در آن مشک می‌باشد. (ناظم) عدّه دار: عدّه نگهدارنده، در مدّت عدّه مانده. (فرهنگ لغات) توضیحات. خُم: ظرف سفالینی بزرگ که در آن آب، شراب و جز آن ریزند. (معین)
معنی و مفهوم: صبحدم گویی بر نافه‌ی سیاه شب کلید زد و سیاهی آن را گشود. عشرت و شادی نیز همانند کلیدی است که در خم را که همچون زنی است که عدّه نگه داشته و مدّتی بسته بوده است، می‌گشاید.
آرایه‌های ادبی: نافه‌ی چین استعاره از سیاهی شب است. کلید عیش و عدّه‌دار خم اضافه‌ی تشبیهی است. قفل و کلید با هم تناسب دارند .
توضیحات:
عدّه‌دار: عدّه دارنده، عدّه نگه‌دارنده، عدّه‌ی ایام طهر زن و مدت سوک زن به مرگ شوی. مدتی که زن باید صبر کند، پس از طلاق سه طهر(سه ماه و سه روز) و پس از مرگ شوی مدت چهارماه و ده روز.(فرهنگ لغات)
۱۸ – ترک سـلاح پوش را زلـف چـو برهـم اوفتـد
عقل صـلاح کوش را مسـت هـوای تــازه بیـن
واژگان: سلاح پوش: سپاهی که سلاح پوشیده باشد. (ناظم) صلاح: نیکی، ضدّ فساد که تباهی باشد. (منتهی الارب)
معنی و مفهوم: اگر زلف آن ترک زیبا روی لشکری (سپاهی) بر هم دسته شود، عقل که پیوسته در مصلحت بینی می‌کوشد، مست عشق تازه‌ای می‌شود.
آرایه‌های ادبی: صلاح و سلاح جناس خط دارند.
۱۹ – شـاهـد روز کز هوا، غالیه گون غـلاله شـد
شاهد توست جــام می، روز و هـوای تـازه بیـن
واژگان: غالیه گون: غالیه رنگ، سیاه رنگ. (فرهنگ لغات) غلاله: زلف معشوق. (برهان) شاهد: مرد خوب روی، محبوب، معشوق. (معین)
معنی و مفهوم: چون ابرهای سیاه همچون زلف‌های مشکین و سیاه رنگ، چهره‌ی زیبا‌ی روز را پوشاند، سعی کن که از جام می برای خود روز روشنی بسازی.
آرایه‌های ادبی: شاهد روز اضافه‌ی تشبیهی. در مصراع دوم جام می را به صورت مجمل به شاهد زیبا رو تشبیه کرده است. غالیه گون غلاله (زلف سیاه) کنایه از ابرهای سیاه است که آسمان را پوشانده است.
۲۰ – نیست جهان تنگ را جای طـرب که دم زنـی
ز آن سوی خیمه‌ی فلک خم زن و جای تازه بین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...