اما برخی سوالات صحابه از اهل­کتاب در حوزه­ تفسیر جای می­گیرند.
۴-۱-۲-۱- کعب­الاحبار
در سنن ترمذی با مراجعه­ی ابن­عباس با کعب روبرو هستیم. گزارشی در این کتاب وجود دارد که بر رفع اشکال قرائتِ قرآنیِ ابن­عباس به وسیله­ کعب­الاحبار دلالت می­ کند. ابن­عباس بر سرِ قرائت آیه­ای با عمروبن­عاص اختلاف کرده و برای حل اختلاف خود، به نزد کعب می­روند؛ در ادامه­ روایت از حل ماجرا چیزی نگفته اما نکته­ای که ترمذی اشاره کرده حائز اهمیت است او در انتها به استناد قول نبی­اکرم p، متذکر خلاف بودنِ مراجعه­ی ایشان به اهل­کتاب می­ شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

…کعب مشکل آن دو را حل کرد در حالی که در نزد او روایتی بود از پیامبرp به این معنا که نیازی به گفتار کعب ندارد.[۲۹۰]
مراجعه به اهل­کتاب برای اصلاح قرائت قرآن به ذائقه ترمذی هم خوش نیامده است، اما باید دید اصلاح قرائت قرآن از نظر موافقان مراجعه به اهل­کتاب، چگونه است؟ آیا آن را جزء موارد جزئی می­پندارند؟
اما شاهدی جالب از ابوهریره، کعب­الاحبار و عبدالله­بن­سلام که هر سه در گسترش اسرائیلیات نقشی اساسی بازی کردند، وجود دارد؛ در این گزارش کعب برای ابوهریره حدیثی از رسول­خدا مطرح کرده و اقدام به خواندن تورات می­ کند، پس از خواندن تورات به این نتیجه می­رسد که رسول الله راست می­گوید؛ سپس ابوهریره همان گفتارِ کعب را برای عبدالله­بن­سلام نقل می­ کند، عبدالله، کعب را دروغگو خطاب کرده تا اینکه عین گفتار کعب را از تورات برای او قرائت می­ کنند، تازه اینجا عبدالله به اشتباه خود پی­برده و گفتار کعب را تصدیق می­ کند. [۲۹۱]
این روایت در قسمت تفسیر آورده شده است، زیرا از ظاهر آن بر می ­آید که کعب­الاحبار مشغول تفسیر سخن پیامبرp با تورات است، و سخن پیامبرp از اصلی­ترین منابع تفسیری محسوب می­ شود. نکته جالب آنکه کعب­الاحبار و عبدالله­بن­سلام تا عبارات تورات را نخواندند سخن پیامبر را نپذیرفتند.
هر کدام از این صحنه­های رویارویی با تورات و اخذ فصل­الخطاب از آن و قرینه­یابی­هایی که از تورات شده است، به راحتی می ­تواند فرضیه ­های خوش­بینانه را دچار چالش کند.
مالک در کتاب موطأ، کعب­الاحبار را در حالی ترسیم می­ کند که خودش مشغول سوال سازی در ذهن مردی ناشناس است، وی علت دستور الهی بر خلع کفش حضرت موسیرا جنس کفش او دانسته و از او می­پرسد، آیا می­دانی جنس کفش او چه بوده؟ بعد از اظهار عدم آگاهی مرد، می­گوید، از جنس پوست خر مرده.[۲۹۲]
آیا نمی­ توان این سوال را جزء سوالات تفسیری دانست؟ آیا واقعا منظور خدا از درآوردن کفش به حضرت موسی این بوده که جنس کفشش از جنس پوست یک حیوان مردار بوده و برای همین باید آن را بیرون می­آورده است؟
۴-۱-۳- سوالات صحابه از اهل­کتاب درباره بلاد
۴-۱-۳-۱-کعب­الاحبار
در کتاب مالک آمده است، کعب­الاحبار بدون درخواست قبلی شروع به نصیحت کردن خلیفه­ی دوم کرده، و او را از رفتن به عراق منصرف می­ کند، خلیفه هم بدون کوچکترین اعتراضی حرف کعب را پذیرفته و از رفتن به عراق منصرف می­ شود.[۲۹۳]
در نقل سیف­بن­عمر آمده است. زمان شیوع طاعون، عمر از اطرافیان خواست تا درباره شهرها او را راهنمایی کنند، کعب سخن فوق را درباره عراق در پاسخِ مشورت خواهی عمر مطرح کرد.[۲۹۴]
خلاصه
آنچه تا کنون گفته شد، حاصل جمع­آوری مصادیق مراجعه به اهل­کتاب در صحاح سته به علاوه موطأ مالک، مسند احمدبن­حنبل بود که البته برخی از این کتاب­ها چون صحیح بخاری، سنن نسایی، سنن ابن ماجه و ابوداود خالی از این شواهد بودند.
همانگونه که مشاهده کردید، سوالاتی وجود دارد که به صراحت حکمی یا تفسیریی را در بر دارد از جمله سوال در مورد وقت پرپایی نماز یا لباس نمازگزار و یا معلوم کردن جنس کفش حضرت موسی که توسط تازه مسلمانان اهل­کتاب پاسخ داده شده است.
به راحتی نوع سوالات پرسیده شده، قابل دسته­بندی و درجه­ اهمیت آن­ها قابل مشاهده است. در آخر سوال اصلی اینجاست که آیا در حوزه­ دین مطالبی مهمتر از تفسیر و احکام هم وجود دارد؟
قسمت عمده­ی شواهد مراجعات، از کتاب موطأ مالک بدست آمده و ویژگی منحصر به فرد این کتاب این است که توسط مالک­بن­انس رئیس فرقه مالکیه جمع­آوری شده و ذیل اکثر روایات فتوای خودش را نیز آورده است؛ در واقع مراجعات صحابه به اهل­کتاب در برخی از موارد مبنی و معیار فتوای او قرار گرفته است.[۲۹۵] آیا موافقان این مراجعات با خواندن این کتاب باز هم بر گفتار خود پافشاری دارند که سوالات و مراجعات جزئی بوده چه به لحاظ حجم و چه به لحاظ محتوا یا برای استشهاد؟
۴-۲- استخراج شواهد از دیگر کتب اهل­سنت
در ادامه برای تکمیل شواهد، دیگر کتاب­های اهل سنت را بررسی کرده تا پژوهش دقیق­تر و مستند­تر انجام شود. کتاب­های که در آنها شاهدی یافتیم، عبارتند از:
المصنف عبد الرزاق(المتوفى: ۲۱۱هـ ق)؛ جامع البیان(۲۲۴ -۳۱۰ هـ ق)؛ تاریخ طبری(۲۲۴ -۳۱۰ هـ ق)؛ معجم البلدان(المتوفى: ۶۲۶هـ ق)؛ مستدرک نیشابوری حاکم(متوفی ۴۰۵ هـ ق)؛ حلیه الاولیاء(متوفی ۴۳۰ هـ ق)؛ مختصر تاریخ دمشق(المتوفى: ۵۷۱هـ ق)؛ اسدالغابه(المتوفى: ۶۳۰هـ ق)؛ التسهیل الی علوم التنزیل(المتوفى: ۷۴۱هـ ق)؛ تذکره الحفاظ(المتوفى: ۷۴۸هـ ق)؛ البدایه و النهایه ابن­کثیر(۷۰۰ -۷۷۴ هـ ق)؛ تاریخ مکه(المتوفى: ۸۵۴هـ ق)؛ تاریخ مدینه(المتوفى: ۸۵۴هـ ق)؛ الدر المنثور(المتوفى: ۹۱۱هـ ق).
لازم به ذکر است که برخی از کتاب­ها، مورد بررسی قرار گرفت، اما شواهد لازم در آن­ها یافت نشد؛ از جمله:
مجمع­الزواید(المتوفى: ۸۰۷ هـ ق)؛ المنتظم(المتوفى: ۵۹۷هـ ق)؛ معرفه­الصحابه­لأبی نعیم(متوفى: ۴۳۰هـ ق)؛ بهجه المجالس(المتوفى: ۴۶۳هـ ق).[۲۹۶]
در ادامه سعی شد، شواهدِ مرتبطِ بدست آمده، در ۱۳ دسته گنجانده شوند.
سوالات تفسیری از اهل­کتاب
سوالات حاوی افعال و اعمال
سوالات حاوی مسائل فکری و اعتقادی
رفع اختلاف قرائت قرآن، توسط رأی اهل­کتاب
شواهد در توصیف پیامبرو امت ایشان
انذار و نصیحت­های درخواستی عمر از کعب
نقل­های مستقل و بدون مقدمه­ی کعب
اعطاء برخی مقامات از جانب کعب
غیب­گویی های کعب نسبت به عمر و تأیید او
اعلم مردم از دیدگاه کعب
آموزه­های کعب­الاحبار برای صحابه
بزرگداشت شهرهای خاص توسط کعب
نمونه­هایی از داستان سرائی­های کعب[۲۹۷]
۴-۲-۱-سوالات تفسیری از اهل­کتاب
مجموعه سوالاتی که به تفسیر آیه­ای از قرآن پرداخته در این قسمت، از دیگر منابع اهل­سنت می ­آید.
۴-۲-۱-۱- کعب­الاحبار
در مورد آیه (۵۶ نساء) کعب­الاحبار گفته است، من تفسیری از این آیه دارم که مربوط به قبل از اسلام است. عمر در پاسخ به او می­گوید: بگو، اما زمانی سخن تو را تصدیق می کنم که با سخن پیامبرp تطبیق کند. کعب گفت: پوست آن­ها را یکصد و بیست بار در هر ساعت تغییر خواهیم داد. عمر گفت: من همین سخن را از رسول اکرمp شنیدم.[۲۹۸]
همانطور که مشاهده می­کنید کعب برای مخاطب سوال ایجاد کرده و زمانیکه کنجکاوی طرف مقابل را برانگیخت، اقدام به پاسخگویی می­ کند و در کمال شگفتی و تعجب پاسخ او شامل تفسیر آیه­ای از قرآن است آن هم از منبعی، مربوط به قبل از اسلام. از این موارد کم نیستند.[۲۹۹] البته در این مورد معیار بودن کلام پیامبر برای تأیید سخن کعب مشاهده می­ شود.
گاهی مراجعات به جایی می­رسد که شاهد گزارش­هایی از همسر پیامبر، به کعب­الاحبار برای رسیدن به جوابِ سوالی تفسیری در مورد اسرافیل می­شویم.[۳۰۰]
گزارشی وجود دارد از معاویه که جویای مفهوم آیه­ی إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ[۳۰۱] از کعب­الاحبار است.[۳۰۲] در مراجعه­ای دیگر، درباره کلمه­ی “قصیر” از کعب پرسش می­ کند.[۳۰۳] و همینطور او معنای کلمه­ی “ذالقرنین”[۳۰۴] را از اومی­پرسد.[۳۰۵]
در گزارشی دیگر، معاویه علت پرسش چنین سوالاتی را از کعب با صراحت، علم زیاد او بیان می­ کند.[۳۰۶]
سیوطی در تفسیر خود گزارش می­دهد ابن­عباس برای فهم تفسیر آیه­ی نور به نزد کعب­الاحبار رفته و از او سوال می­پرسد.[۳۰۷] سپس سیوطی به نقل اقوال گوناگون پرداخته، اما مانند ترمذی ( که در صفحات قبل گذشت) عکس العمل نشان نمی دهد.[۳۰۸]
در نقلی دیگر که بین عطاءبن­یسار[۳۰۹] و کعب­الاحبار در مورد تفسیر آیه­ای از قرآن گزارش شده است می­خوانیم:
کعب گفت: اگر کسی شرب خمر کرده باشد و بمیرد، در آخرت از آن شراب نوشانده نخواهد شد اگر چه داخل بهشت شود. عطاءبن­یسار گفت: اما خداوند فرموده، برای آن­ها در بهشت هر چه طلب کنند هست؛ کعب گفت: آن شخص چنین مواردی را فراموش کرده و طلب نمی­کند.[۳۱۰]
با وجود چنین روایتی آیا باز هم موافقان مراجعه به اهل­کتاب، می­توانند ادعا کنند سوالات از آن­ها، نگران کننده نبوده است؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...