LR1 معیاری برای محاسبه قدرت نقدینگی دارائی های جاریست. مقدار این نسبت هر قدر بیشتر باشد، موید این است که وجوه نقد و اوراق بهادار قابل فروش، منابع اصلی وجوه هستند(البته برای تهیه دارائی های جاری ای که در صورت افزایش ناگهانی فروش، مورد نیاز شرکت خواهند بود). هر چه این نسبت بزرگتر باشد نشان دهنده در پیش گرفتن سیاست جسورانه تر در استراتژی های دارائی های جاری توسط مدیریت است. وهرچه این نماد کوچکتر باشد نشان دهنده این است که مدیریت محتاطانه تر و محافظه کارانه تر عمل می کند. (رهنمای رود پشتی و کیایی،۱۳۸۷، ۱۰).

LR2 توانایی شرکت را در بازپرداخت بدهی های جاری اندازه گیری می کند.(مشروط بر اینکه مجبور نباشد در این خصوص، سایر اقلام دارائی خود را به پول نقد تبدیل، یا از سایر منابع خارجی استفاده کند). مقدار این نسبت هر قدر بزرگتر باشد به این معنی است که می توان برای بازپرداخت بدهی های جاری از وجوه نقد یا اوراق بهادار قابل فروش استفاده کرد.
۲-۲-۹٫ استراتژی های سرمایه در گردش
سیاست‌ها و رویه‌هائى که خط‌مشى مدیریت مالى را به‌وجود مى‌آورد مبتنى بر این فرض است که شرکت، برخى از تصمیمات اصلى را گرفته و آنها را به اجراء درآورده است. این تصمیمات شامل تعیین و انتخاب نوع کالا و خدمتى که باید عرضه شود و نحوه ی تأمین مالى (براى تهیه دارائى‌هاى ثابت) شرکت است. این تصمیمات در فرایند سودآورى شرکت (در بلندمدت) نقشى اصلى و تعیین‌کننده ایفاء مى‌کنند و در مدیریت سرمایه در گردش، دو کاربرد بسیار مهم دارند: اول، کالاها یا خدماتى که با پیش‌بینى فروش یا تولید ارائه مى‌گردد به مدیران سرمایه در گردش این امکان را مى‌دهد که سطوح دارائى‌هاى جارى و بدهى‌هاى جارى را تخمین بزنند. دوم، مدیران شرکت در صدد برمى‌آیند تا بر ثروت سهامداران شرکت (از مجراء افزایش قیمت سهام عادی) بیفزایند و این‌کار اصولاً از طریق افزایش قدرت نقدینگى شرکت (و حفظ این قدرت) انجام مى‌شود. بنابراین، سیاست‌هاى سرمایه در گردش اصولاً با هدف افزایش سود و سهم تعیین نمى‌شود. بلکه مدیران در صدد برمى‌آیند تا به نقدینگى مطلوبى برسند و بتوانند در سایه ی آن اهداف سودآور شرکت را تأمین کنند.
اهمیت روزافزون سرمایه در گردش در تداوم فعالیت واحدهای انتفاعی موجب گردید که راهبردهای مختلفی برای مدیریت سرمایه در گردش مد نظر قرار گیرد. واحدهای انتفاعی با بکارگیری راهبرد های گوناگون در رابطه با مدیریت سرمایه در گردش می توانند میزان نقدینگی شرکت را تحت تاثیر قرار دهند. این راهبرد ها میزان خطر و بازده آنها را مشخص می کند. به طور کلی مدیران در اداره واحد های انتفاعی یا خطر پذیر هستند یا اینکه خطر گریزند(رهنمای رودپشتی و کیائی،۱۳۸۷، ۹). عده ای از نویسندگان و محققین به سه نوع سیاست سرمایه در گردش اشاره کرده اند: جسورانه (تهاجمی)، متعادل و محافظه کارانه. تفاوت اساسی این سیاستها در میزان سرمایه در گردش خالص است که برابر با تفاضل دارائی های جاری و بدهی های جاری است(فتحی و توکلی، ۱۳۸۸، ۱۰۶).
۲-۲-۹-۱٫ استراتژی محافظه کارانه: این استراتژی در مدیریت سرمایه در گردش باعث خواهد شد که قدرت نقدینگی بیش از حد بالا رود. در اجرای این سیاست سعی می شود ریسک ناشی از ناتوانی بازپرداخت بدهی های سررسید شده به پایین ترین حد خود برسد. مدیر در این نوع راهبرد می کوشد تا مقدار دارائی های جاری را در سطح بالایی نگه دارد. (فتحی و توکلی، ۱۳۸۸، ۱۰۶).
مزایا: سرمایه گذاری سنگین در سرمایه در گردش نیز ممکن است افزایش سودآوری را در پی داشته باشد(تروئل و سولانو، ۲۰۰۷). به طور مشخص، نگهداری سطوح بالای موجودی باعث کاهش هزینه های وقفه در روند تولید می شود و از شرکت در مقابل نوسان قیمت محافظت می کند. همچنین اعطای اعتبار تجاری، افزایش فروش و انگیزه خرید محصولات شرکت، حتی در زمان کاهش تقاضا را در پی خواهد داشت، و به شرکت ها کمک می کند که روابط بلند مدت خود با مشتریان را استحکام بخشند (ستایش و همکارانش، ۱۳۸۸، ۴۸ و ۴۹).
معایب: از آنجا که دارائی های جاری برخلاف دارائی های ثابت مولد نیستند، ممکن است باعث کاهش سودآوری شود(ستایش و همکارانش، ۱۳۸۸، ۴۹).
۲-۲-۹-۲٫ استراتژی جسورانه: مدیر سرمایه در گردش با راهبرد جسورانه می کوشد با داشتن کمترین میزان دارائی جاری از بدهی های جاری بیشترین استفاده را ببرد(فتحی و توکلی،۱۳۸۸، ۱۰۶).
مزایا: حداقل کردن سرمایه در گردش، از طریق کاهش قسمتی از کل دارائی ها که بشکل دارائی های جاری هستند به طور مثبت سودآوری را تحت تاثیر قرار خواهد داد، زیرا برخلاف دارائی های ثابت دارائی های جاری مولد نیستند(ستایش و همکارانش،۱۳۸۸، ۴۸). از سوی دیگر چون حجم دارائی های جاری به پایین ترین حد خود می رسد، نرخ بازده سرمایه گذاری بسیار بالا خواهد بود(فتحی و توکلی،۱۳۸۸، ۱۰۶).
معایب: در اجرای این راهبرد ریسک نقدینگی بسیار بالا خواهد بود(فتحی و توکلی،۱۳۸۸، ۱۰۶). وانگ بیان می دارد که اگر سطح موجودی شرکت خیلی کاهش داده شود، شرکت با خطر از دست دادن افزایش فروش مواجه می شود. همچنین کاهش با اهمیت در اعطای اعتبارات تجاری ممکن است فروش به مشتریان نیازمند اعتبار را کاهش دهد. به علاوه، افزایش تامین مالی از طریق عرضه کنندگان نیز ممکن است باعث از دست دادن تخفیف در پرداخت ها شود(ستایش و همکارانش، ۱۳۸۸، ۴۸).
۲-۲-۹-۳٫ استراتژی متعادل: با این اوصاف سیاست متعادل نیز در بین سیاست جسورانه و محافظه کارانه قرار می گیرد و مدیر سرمایه در گردش می کوشد که در ساختار سرمایه در گردش خود به صورت متعادل از دارائی های جاری و بدهی های جاری استفاده نماید، لذا این سیاست دارای ریسک و بازده متوسط می باشد(فتحی و توکلی،۱۳۸۸، ۱۰۶و۱۰۷).
۲-۲-۱۰٫ نسبت های مالی و استراتژی های سرمایه در گردش
شرکتی که مدیریت سرمایه در گردش آن محافظه کارانه عمل می کند، موقعیت زیر را خواهد داشت: نسبت نقدینگی، نسبت جاری و نسبت سرمایه در گردش خالص آن بالا خواهد بود. مدیر مالی شرکتی که سیاست جسورانه در پیش می گیرد می کوشد تا مقدار این نسبت ها را کاهش دهد و چه بسا سرمایه در گردش خالص شرکت را منفی کند. دو معیار مشخص کننده سیاست سرمایه در گردش عبارتند از:

    1. تجزیه و تحلیل روند زمانی نسبت ها و سرمایه در گردش خالص
    1. مقایسه نسبت های شرکت با مقادیر متعلق به متوسط صنعت.

مدیریت شرکتی که محافظه کار است می کوشد تا نسبت های نقدینگی و نسبت جاری شرکت را به مقیاسی برساند که از مقادیر متعلق به متوسط صنعت بالاتر است. اما مدیر مالی شرکتی که سیاست جسورانه در پیش می گیرد درصدد برمی آید تا این نسبت را به مقادیری برساند که از متوسط صنعت پایین تر است.
نوع استراتژی که مدیر شرکت برای خود انتخاب کرده است ، را با توجه به نسبت های جاری، آنی و بدهی شرکت می توان تعیین کرد. منطق تعیین نوع استراتژی ها عبارت است از(حسن پور، ۱۳۸۸، ۷و۸):

    1. اگر نسبت جاری و نسبت آنی هر دو بالاتر از متوسط صنعت باشند:
    • نسبت بدهی بالاتر از متوسط صنعت مورد انتظار است و نشان دهنده انتخاب استراتژی میانه رو است.
    • نسبت بدهی در حدود متوسط صنعت و یا کمتر از آن، نشان دهنده انتخاب استراتژی محافظه کارانه است.
    1. اگر نسبت آنی و نسبت جاری هر دو کمتر از متوسط صنعت باشند:
    • نسبت بدهی پایین تر از متوسط صنعت مورد انتظار است و نشان دهنده انتخاب استراتژی میانه رو است.
    • نسبت بدهی در حدود متوسط صنعت و یا بیشتر از آن، نشان دهنده انتخاب استراتژی جسورانه است.
    1. اگر یکی از این دو نسبت آنی یا جاری در حدود متوسط صنعت باشد و نسبت دیگر بالاتر از متوسط صنعت باشد:
    • نسبت بدهی بالاتر از متوسط صنعت، نشان دهنده انتخاب استراتژی میانه رو است.
    • نسبت بدهی کمتر از متوسط صنعت، نشان دهنده انتخاب استراتژی محافظه کارانه است.
    1. اگر یکی از دو نسبت آنی یا جاری در حدود متوسط صنعت باشد و نسبت دیگر پایین تر از متوسط صنعت باشد:
    • نسبت بدهی کمتر یا در حدود متوسط صنعت، نشان دهنده انتخاب استراتژی میانه رو است.
    • نسبت بدهی بیشتر از متوسط صنعت، نشان دهنده انتخاب استراتژی جسورانه است.
    1. اگر یکی از دو نسبت آنی یا جاری بالاتر از متوسط صنعت باشد و نسبت دیگر پایین تر از متوسط صنعت باشد:
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...