به نظر شادمان نه سرزمین و نه نژاد و قومیت هیچ یک عنصر سازنده هویت ایرانی نیست ، بلکه زبان کیستی هویت ایرانی را مشخص می سازد. زبان معادل فرهنگ است. زبان از این نظر که قرین جدایی ناپذیر تفکر یا حامل و مظهر آن یا گنجینه معلومات و افکار است عنصر تعیین کننده هویت است. به نظر شادمان تمدن ومدنیت ربطی به زبان و تغییر آن ندارد.( کچوئیان :۱۴۰ و۱۴۱)
از نگاهی دیگر خدامحوری، خانواده محوری و خانه مداری سه پایه هویت ایرانی تلقی شده است. همچنین غیرت فردی و حمیت ملی ، همنوع دوستی، حق جویی، دانش پژوهی و خردگرایی و انسان گرایی در سطح گیتی از ارکان هویت ایرانی تلقی شد است(نگارنده:۲۹)
جوهره هویت ملی ایرانی شامل ویژگی های مهم ذیل است: نگاه عرفانی، تفکر و اندیشه جهانی، مهرورزی، عدالت جویی، تجمل گرایی، شهادت طلبی، اندوه زدگی، زیبایی پرستی، اهمیت دهی به جشن های نوروز وسده، اعتقاد به اهمیت آب وخورشید، ادبیات فارسی، اندیشه شاهی، بازبودن فرهنگی( تساهل ومدارا)، میانه روی واعتدال گرایی، یکتاپرستی، توحید گرایی و خدامحوری، خانواده محوری، همنوع دوستی، خردگرایی وحس برگزیدگی، تاریخ مشترک، میراث فرهنگی موسیقی و معماری ملی است ( همان:۳۳)
تطورات گفتمان های هویتی در ایران و اشتراک آن با هویت دینی
گفتمان های هویتی شامل سه دوره است.دوره اول از آغاز پیدایش مسئله هویت یا مسئله دار شدن ایرانیان در رمینه هویت خود تا زمان پایان نهضت ملی شدن نفت را در برمی گیرد. این دوره خود دارای سه زیرگفتمان فرعی است. با اینکه گفتمان غالب هویتی این دوره به لحاظ نظری از نقطه تعارض تقریبا مطلق با هویت بومی یا موجود آغاز می کند ، در پایان این دوره به نزدیکترین نقطه پیوند با سنت دینی می رسد. با شکست گفتمان هویتی ملی گرایانه در جریان نهضت ملی شدن نفت، دوره دوم آغاز می شود که تا آغاز انقلاب اسلامی ادامه دارد. در این دوره اسلام به شکل بارز گفتمان های هویتی این دوره را تحت نفوذ خود دارد. دوره سوم که الان درآن قرار داریم شامل شکل گیری مجموعه ای از گفتمان های فرعی است که به چالش با هویت مسلط د راین دوره برمی خیزند. یکی از ویژگی های این گفتمان های فرعی ماهیت التقاطی اکثر آنهاست.( کچوئیان :۶۸ و۶۹)
در جهان سنت انسان هویت خود را بر پایه نسبت با حقیقت عالم و باطن هستی مشخص می ساخت. مطابق تجدد خیرات و کمالات درجهان انسانی ظاهر می شود و محصول همین جهان و تلاش انسان برای تغییر و تبدیل آن یعنی حرکت تاریخی انسان است نه از ورای این هستی. ملیت واقعیتی است که درتاریخ ساخته شده و درآن تجلی می یابد و تنها راه تعریف و تعیین آن رجوع به تاریخ بر پایه روش های عینی و طبیعت گرایانه یا تجربی است. از ماکیاولی و هابز تا کانت از لحاظ نظری طریق تعریف و تعیین هویت انسان متجدد طریق فلسفی یا عقلی بود.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

چون گفتمان های ملیت ساز مبتنی بر روش شناسی علوم تجربی هستند ، پس باید ارزش و اعتبار وجودیشان را در آنچه که بوده و هستند بجویند نه درآنچه که می خواهند یا باید باشند.( کچوئیان :۲۴۷)
دربرهه ای که بحث دولت- ملتها مطرح بود هویت ملی اهمیت داشت اما با شکل گیری بحث های جهانی شدن و به خصوص عوارض ناشی از جنگ های اول و دوم جهانی که ناشی از ناسیونالیسم بود، هویت ملی اهمیتش را از دست داد و به جای آن هویت فردی تاکید می شود و اگر هم هویت جمعی توجه شود بی ارتباط به هویت ملی است.( کچوئیان :۲۹)
بحث هویت در ایران تقریبا بعد از صفویه رخ داد و دلیل آن رویارویی با تجدد و غرب بود و مشکل ایران به تجدد و پیامدهای آن برمی گردد. روشنفکران ایرانی نخستین گروه اجتماعی و از موثرترین آنها که در انتقال تجدد نقش مهمی ایفا کرده اند. به همین خاطر اولین ناسیونالیستهای ایرانی از همین قشرند. روشنفکران از اولین کسانی هستند که به دلیل پیوندشان با غرب دچار مشکل هویت شدند همچنان که اولین کسانی هستند که به ناسیونالیسم پاسخ داده اند.پیدایش مسئله هویت همزمان با مسئله تجدد است. نوع پاسخ به مسئله تجدد راه حل یا پاسخ به هویت را مشخص می کند. ما با گفتمان های متعددی درباره تجدد روبه­رو هستیم؛ هم درخود غرب و هم در کشورهای غیرغربی.(کچوئیان: ۶۴)این تغییر و تنوع هم طولی و هم عرضی است .
خانواده محوری به عنوان یکی از مشترکات هویت ایرانی-اسلامی
خانواده جایگاه ویژه ای در اجتماع داشته و در واقع واحد اولیه و پایه ای اجتماعی است.هنجارها و احساساتی که خانواده را قانونمند می کنند منابع خود را از جامعه گسترده تر کسب می کنند و جامعه منبع ایده آل ها و ثبات خانواده است. سبک زندگی خانواده به میزان زیادی جایگاه آن در اجتماع را مشخص می کند. وبلن معقد است که طبقات مرفه به واسطه عادات مصرف خود ، خواهان یافتن جایگاه ویژه در اجتماع هستند و لذا مصارف برجسته وعمده، هدف آنها می باشد.( صمدی:۸۷)
از طریق خانواده، افراد به جامعه معرفی می شوند واستاندارد های قابل قبول زندگی را یاد می گیرند. ارزشهای فرهنگی در بین خانواده منتقل می شوند ونقشهای خاص در حقیقت در خانوار تعیین می گردند. نگرشهای مصرف کنندگان در مورد خرج کردن و پس انداز وحتی نوع کالا ومارک های خریداری شده واولویت های مصرف فردی وجمعی، اغلب به صورت ثابت در حین رشد در خانواده شکل می گیرند.( صمدی:۸۸)
شوئل و گیلیتان اعتقاد دارند که شناخت عامل خانواده در تصمیم گیری مصرف کننده به دلایل زیر اهمیت دارد: ۱٫ بسیاری از تصمیمات خرید در خانواده انجام می گیرد۲٫ رفتار مصرف در واحد خانواده آغاز می شود۳٫ نقشهای خانواده و ترجیحات کالاهایی که کودکان مشاهده می کنند مدل هایی هستند که بعدا توسط آنان استفاده می شود وتغییر می یابند یا رد می شوند.۴٫ تصمیمات خرید خانواده ترکیبی از تعاملات خانواده وتصمیم گیری فردی است .۵٫خانواده به عنوان تفسیر نیروهای اجتماعی و فرهنگی برای افراد عمل می کنند.( صمدی:۸۹)
یک ایرانی که به شهادت فرهنگ و نهادهای فرهنگی اش تاریخ خود را با دلشوره معنای هستی، سوز و گداز عاشقانه و تب دار برای وحدت پایدار و همیشگی با وجود و تمنای همراهی بی چون و چرا با حقیقت و عقلانیت رنگ بخشیده، چگونه می تواند در درون چنین جها ن ناپایدار( یعنی به صورت موجودی سرگردان و بی خانمان و فاقد عمق وجود شناختی) بی صورت به جای آن که نظم هستی اش را با آهنگ وجود تنظیم و هماهنگ کند، به این دلخوش باشد که در قالب خودی تجددی همچون شبحی سرگردان در میان انبوهی از شبح ها یا نیروهایی بی شکل دیگر ناآرامی های ستیزه جویانه یا نفع خواهانه خویش را با تصرفاتی ابزاری در خود و سایر اشباح پیرامونی اش چاره کند. برای ایرانی ظهور در هیئت خود تجددی که در برابر انتخاب هایی که هیچ حقیقتی بیرون از نفس آن انتخاب ها بدان معنا نمی بخشد وحاصل آن تنها به درد گذران لحظه ای زندگی موجودش می خورد، نه اینکه هستی او را غنی بخشیده و ارتقا دهد، اگر هم تصور شدنی یا معنادار باشد ، مطلوبیت ندارد(کچوئیان :۲۴۲)
در حقیقت نه تنها ماهیت متغیر اوضاع و احوال اجتماعی و ویژگی تاریخی حیات انسانی تغییرات هویتی را لازم و ضروری می سازد ، بلکه اگر هویتی نخواهد تصویری جامد وفسیل شده از انسان و جامعه ارائه دهد و مانع تحول اجتماعی و تکامل انسان گردد، قطعا بایستی درهای خود را به روی تغییرات باز و متناسب با دگرگونی های تاریخی و اجتماعی تغییر کند. بحران هویتی تنها در صورتی بروز می کند که گفتمانهای صاحب نقش در پیدایش و شکل گیری آن اجازه هیچ گونه تغییری را ندهد؛ یا اینکه تغییرات اجتماعی به نحوی باشد که به هسته اصلی و بنیان های آن گفتمان آسیب وارد کند(همان :۱۹۴ ) از نظر امام اساسا فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد(همان :۱۷۳)
هویت مدرن / هویت شخصی و سبک­های زندگی
گیدنز معتقد است که سبک زندگی را می­توان به مجموعه ­ای کم وبیش جامع از عملکردها تعبیر کرد که فرد آنها را به کار می گیرد چون نه فقط نیازهای جاری او را برمی آورند بلکه روایت خاصی را هم که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است، در برابر دیگران متجسم می سازد( گیدنز، ۱۳۷۷: ۳۵-۳۱)
امروزه هرچه نفوذ سنت کمتر می شود و زندگی روزمره بیشتر بر حسب تاثیرات متقابل عوامل محلی و جهانی بازسازی میشود افراد بیشتر ناچار می شوند تا سبک زندگی خود را از میان گزینه های مختلف انتخاب کنند.سبکهای زندگی به صورت عملکردهای روزمره در می آیند که در نوع پوشش، خوراک، طرز کار و محیطهای مطلوب برای ملاقات با دیگران تجسم می­یابند ولی این امور در پرتوی ماهیت متحرک هویت شخصی، به طرزی بازتابی در برابر تغییرات احتمالی باز و پذیرا هستند )گیدنز،۱۲۰:۱۳۷۷)
در نزد گیدنز، تحول سبکهای زندگی و دگرگونی­های ساختاری مدرنیته به واسطه بازتابندگی به یکدیگر گره می­خورند و به دلیل گشودگی زندگی اجتماعی امروزی و کثرت زمینه ­های کنش و منابع، انتخاب سبک زندگی برای ساختن هویت شخصی به طور فزایند های اهمیت می­یابد )گیدنز، ۱۳۷۷:۸۸)
یکی از مباحث مهم در نظری ههای افرادی همچون گیدنز تأثیر فرایندهای مدرنیته و مدرنیته متأخر در جوامع امروزی است. این فرایندها در سطوح مختلف زندگی اجتماعی افراد، تأثیرات قاطعی می­گذراند. به نظر گیدنز از موارد مهم این تأثیرات تغییر در هویت اجتماعی و شخصی مردم در دوران مابعد سنت است. وی از مفاهیمی همچون بازاندیشی، تغییر در ذائقه و سبک­های زندگی در این خصوص استفاده می­ کند. مردم برای هویت­یابی و بازتولید هویت خود در دوران ما بعد سنت این امکان را دارند که از منابع مختلف استفاده کنند. امکانی که در دوران سنت برای بیشتر مردم وجود نداشته است.
به باور گیدنز، سبکهای زندگی امکانات مختلفی هستند که افراد برای تولید و بازتولید هویت خود از آن‌ها استفاده می­ کنند. چنانکه چانی نیز می­گوید، سبک زندگی شکل اجتماعی جدیدی است که نشانگر اولیه هویت هر فرد است. وی بر این باور است که سبک­های زندگی حساسیت هایی هستند که در اهمیت­های اخلاقی، معنوی و یا زیبایی­شناختی نفوذ می­ کنند. وی معتقد است برای افراد و گرو ههایی که توسط را ه­های سنتی­تر زندگی در شرایط جدید دچار فقدان دوام و ثبات می­شوند، ساختن سبکهای زندگی می ­تواند به عنوان ابزار مهمی برای مقابله با تغییرات اجتماعی کاربرد داشته باشد. این سبکها واکنشی رفتاری یا پاسخهای کارکردی به مدرنیته هستند )چانی،۱۹۹۶: ۱۱ )
لذا سبکهای زندگی منابعی هستند برای ثبات یا مکانیز مهایی برای مقابله که به مردم کمک میک‌نند روابطشان را در شرایط تغ ییر اجتماعی مدیریت کنند. مچین و لوون معتقدند سب کهای زندگی دارای دو سطح فردی و اجتماعی هستند )مچین و لوون: .( ۲۰۰۵ از یک سو سبک زندگی، سبکی گروهی و اجتماعی است که نه تنها توسط موقعیتهای اجتماعی ثابتی همچون طبقه، جنس، سن و یا فعالیتهایی همچون مشاغل مشخص می­شوند بلکه به وسیله رفتارهای مصرفی مشترک )همچون ذائقه­های مشترک(، الگوهای مشترک فعالیت اوقات فراغت )برای مثال علایق به ورزش(، نگر شهای مشترک به موضوعات کلیدی )همچون نگرشهای مشابه به مسائل جنسی، محیطی، و…( نیزمشخص می­شوند )همان، : ۱۹۹۶۱۱). چانی معتقد است مردم سبک­های زندگی را در زندگی روزمره برای مشخص کردن و تبیین پیچیدگی­های وسیعتر هویت و پیوستگی به کار می­برند( همان ،۱۹۹۶: ۱۲)
همچنین سبک زندگی اجتماعی است زیرا به واسطه نمودها فهمیده می­ شود؛ چنانکه به وسیله مجموعه ­ای از نگر شها می توان آن را درک کرد و توسط سبکهای لباس پوشیدن، آراستگی و مانند آن رسانده می­ شود. عقاید و تعهدات به ارز شهای خانواده که به طور قوی حفظ میشوند، احتمالا توسط سبکهای ویژه­ای از انتخابهای زیبایی­شناسانه نمادگرایی می­شوند( چانی، ۱۹۹۶: ۹۶).
از سوی دیگر سبک­های زندگی، فردی نیز هستند.سبک­های زندگی گوناگون است و موجب کاهش همگونی می­ شود و انتخاب افراد را افزایش می­دهد و متصل به نیاز به لباس طبق سن، جنس، طبقه و… سبکهای متمایزی را برای زنان و مردان به وجود می ­آورد )مچین و لوون: ۲۰۰۵)
سبک زندگی یک فرد، انعکاسی از تجربیات زندگی، موقعیت، ارزشها، نگرشها وانتظارات اوست. در جوامع سنتی، به ویژه در کشورهایی که فرهنگ جمع گرایی در آنها غالب است، گزینه های مصرف افراد به شدت تحت تاثیر طبق اجتماعی ، خانواده، واطرافیان هستند. اما در جوامع مدرن، مصرف کنندگان در انتخاب کالاها، خدمات وفعالیت هخایی که به واسطه آن خود را تعریف می کنند ، آزاد هستند. یک فرد با انتخاب مجموعه کالا وخدمات در واقع ، ابراز می دارد که چه کسی هست، چه ماهیتی دارد و دوست دارد عضو چه افرادی شناخته و دسته بندی شود. سبک زندگی تابعی از خصلت های ذاتی فرد است که به واسطه گذر وی از مراحل چرخه عمر و در نتیجه تعاملات اجتماعی شکل می گیرد. بنابراین سبک زندگی از عواملی همچون ارزشها، متغیرهای جمعیت شناختی، طبقه اجتماعی، گروه های مرجع ، خانواده و نیز ویژگی های درونی فرد مثل انگیزش، شخصیت و … تاثیر می پذیرد. سبک زندگی را می توان در قالب ارزشها یا علایق مشترک به ویژه آنهایی که در الگوهای مصرف منعکس می شوند توصیف کرد.( صمدی:۱۴۵)
سبک زندگی و تمایز: جامعه ­شناسی دیگری که به غنای مفهوم سبک زندگی افزوده، پیر بوردیو است. بوردیو با تلفیق ایده­های مارکس و وبر، درکی کامل­تر در باب طبقات اجتماعی ارائه کرده است. وی ابعاد اقتصادی و فرهنگی را در بحث طبقه لحاظ می­ کند؛ یعنی مانند مارکس طبقات را برمبنای عامل اقتصاد لایه­بندی و همچون وبر درون هر طبقه را بر مبنای سبک های زندگی مختلف از یکدیگر متمایز می­ کند. اگر مارکس طبقه را صرفاً اقتصادی می­دید، بوردیو بر مبنای سرمایه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی طبقه را تشریح می کند . به نظر وی، حجم و انواع سرمایه­ها طبقه را شکل می­دهد و منش افراد، درون هر طبقه را به یکدیگر وصل می کند و برمبنای این منش مشترک سبک­های زندگی شکل می­گیرد؛ البته به معنای دقیق­تر باید گفت مصرف، اجازه بازنمایی سبک­های زندگی مختلف و ذائقه­های مختلف را می­دهد و نهایتاً اینکه سبک­های زندگی و ذائقه­هایی که بر مبنای سرمایه ­های بالا شکل می­گیرد به مصرف کالاهایی می­انجامد که تمایز اجتماعی ایجاد می­ کند. این منطق تمایز در مصرف، در کانون توجه بوردیو قرار دارد(ساترتون: ۲۰۰۱) برای توضیح دیدگاه­ های بوردیو برخی مفاهیم نظری او را توضیح می دهیم. بوردیو با مفهوم فضای اجتماعی سبک های زندگی مختلف را نشان می دهد. فضای اجتماعی به این ترتیب ساخته می­ شود که عاملان و گروه ­های اجتماعی براساس حجم و میزان سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی با برخی افراد اشتراکاتی می­یابند و با برخی دیگر فاصله پیدا می­ کنند (بوردیو، ۱۳۸۰ :۳۳)
بنابراین، فضای اجتماعی بر مبنای سرمایه ساخته می­ شود. هر قدر سرمایه فرد بیشتر باشد،در فضای اجتماعی در موقعیت بالاتری قرار می­گیرد. بوردیو استدلال می­ کند مردمی که به طورنزدیک در یک فضایی اجتماعی قرار دارند، دارای مشابهت­هایی بسیار هستند؛ حتی اگر هرگزیکدیگر را ندیده باشند . به عبارت دیگر، مردمی که در فضای اجتماعی مشابهی قرار دارند، ذائقه های مشابه و سبک­های زندگی مشابه دارند )گیبینز و ریمر، ۱۳۸۱ :۱۱۶ .(در واقع به ازای هر سطحی از موقعیتها، سطحی از سبک زندگی­ها و ذائقه ها وجود دارد که بر اثر شرایط اجتماعی مناسب با آن به وجود می­آیند و به وسیله این سلیقه­ها و ظرفیت تکثیرکننده آن‌ها،مجموعه انتظام یافته­ای از ثروت ها و خصلتها به وجود می ­آید که در درون خود از نوعی وحدت سیره­ها برخوردارند ( بوردیو، ۳۵:۱۳۸۰)
بوردیو(۱۹۸۴) با بهره گرفتن از مفهوم منش فرآیندی را توضیح می­دهد که به واسطه آن عامل ها، عملکردهای تغییر سبک زندگی را بازتولید می­ کنند . منش، مجموعه ­ای از خلق و خوهای پایدار در افراد است که کردارهای خاصی پدید می ­آورد. افراد طبق چنین نظام های درونی ­شده­ای عمل می­ کنند که بوردیو آن را « ناخودآگاه فرهنگی» می­نامد. ازاین­رو، منش سازوکاری انتقالی است که به مدد آن ساختارهای ذهنی و اجتماعی در فعالیت اجتماعی روزمره تجسم می­یابد )ایگلتون، ۱۳۸۱:۲۴۰ .( به بیانی ساده­تر می­توان گفت مفهوم منش درواقع همان ساخت­های اجتماعی ذهنی شده­ای است که بدواً از طریق تجارب نخستین فرد به ذهن او منتقل می­ شود و شکل می گیرد(نهادهای نخستین) و سپس تجربیات بزرگسالی (نهادهای ثانوی) بدان اضافه می­ شود. به این ترتیب است که ساختارهای اجتماعی در ذهن و در درون افراد از طریق درونی ساختن عناصر بیرونی حک می­شوند و به صورت منش در می­آیند(توسلی، ۱۳۸۳ :۵)
اما بوردیو جامعه شناسی ذهن­گرا نیست و به شدت از تأکید بر ذهنیت سوژه میپرهیزد. او برای تعدیل مفهوم منش خود، مفهومی دیگر با نام میدان را مطرح می­ کند. میدان ها ساختار بیرونی عاملها را تشکیل می­ دهند. میدان­ها فضاهای زندگی اجتماعی هستند که رفته رفته از یکدیگر مستقل شده و در فرایند تاریخی بر محور روابط اجتماعی و نتایج ویژه­ای شکل میگیرند. میدانها در عین حال عرصه مبارزه و منازعه اجتماعی­ا ند که برای حفظ قدرت یا تنظیم روابط بین فرادستان و فرودستان فعالیت می­ کنند ((توسلی، ۱۳۸۳: ۶-۷)
میدان همان زمینه­ای است که بازی در آن رخ می دهد و عامل آن را درونی می کند. یعنی هنگامی که تعریف های رسمی از انسان و همچنین معرفیها و بازنمایی­های او در فضایی اجتماعی به عادت تبدیل می­ شود، آن تعریف ها و بازنمایی­ها به اصل هدایت گر رفتار بدل می­ شود.
به نظر بوردیو، تحلیل ساختارهای عینی که به میدان های متفاوت تعلق دارند، از تحلیل تکوین ساختارهای ذهنی در قلمرو افراد، که تا اندازه­ای محصول ترکیب ساختارهای عینی هستند،جدایی­ناپذیر است . فضای اجتماعی و گروه هایی که آن را اشغال می­ کنند محصول تلاش­ های تاریخی­اند. در این فضا، عوامل انسانی طبق جایگاهی که در فضای اجتماعی دارند و با ساختارهای ذهنی، که به وسیله آن‌ها این فضا را ادراک می کنند، مشارکت می­نمایند ((بوردیو:۱۳۸۰)
بوردیو در کتاب تمایز(۱۹۸۴) ) شیوه هایی را تحلیل کرد که گروه های هم رده و هم طبقه خود را به وسیله آن، از الگوهای مصرفی گروه دیگر متمایز می­ کنند. بوردیو نشان می­دهد که چگونه گروه ­های خاص، به ویژه طبقات اجتماعی- اقتصادی، از میان انواع کالاهای مصرفی،روش­های لباس پوشیدن، غذا خوردن، آرایش کردن، مبلمان و تزئین داخلی منزل و …انتخابهایی را انجام می­ دهند تا روش زندگی مجزای خود را مشخص و خود را از دیگران متمایز کنند. بوردیو شیوه­ هایی را تحلیل کرد که گروه های مختلف خود را به وسیله آن از الگوهای مصرفی که شیوه زندگی یک گروه را مشخص می سازد متمایز می­ کنند (فاضلی،۱۳۸۳ : ۴۲)
در حقیقت ذائقه مبنایی است که افراد به واسطه آن خود و طبقه خود را از دیگران متمایز و بر اساس آن خود را دسته بندی می­ کنند (وارد و دیگران: ۱۹۹۹ ). کالاهای بسیاری را می­توان نام برد که افراد با مصرف آن‌ها خود را از دیگران متمایز و برای خود سبک زندگی و ذائقه­های خاص تعریف می­ کنند (فریدلند و دیگران : ۲۰۰۷ ). ما در این بین به مصرف لباس می­پردازیم. بر مبنای دیدگاه بوردیو، نوع پوشش افراد می ­تواند بیانگر سبک زندگی و ذائقه­ای خاص باشد که منجر به متمایزشدن افراد از دیگران شود . در واقع، یکی از کارکردهای پوشش،تمایزبخشی است. آیا پوشش با هدف ایجاد تمایز صورت می­گیرد، یا صرفاً کارکردهای اولیه پوشش مدنظر است؟
جمع بندی مبحث هویت: با توجه به شواهدی که در بالا اشاره شد، می توان برای هر یک از هویت های دینی ( اسلامی- ایرانی) و مدرن ، محورهایی را قائل شد. «خانواده محوری» و «توجه هویت دینی پوشاک خریداری شده» که به نوعی تمایل به مشابهت و وحدت اجتماعی و تاریخی در آن جلوه گر است، به عنوان محورهای هویت دینی و «تمایزطلبی و تمایز از دیگران» با تمایل به نوعی هویت فردی به عنوان محورهای هویت مدرن، مدنظر می باشد.
چهارمین شاخص مورد نظر از شاخص های سبک زندگی، الگوی فراغت می باشد. اینکه تفریح به چه چیزی اطلاق می شود و این تفریح تا چه حدی با زندگی و شغل انسان ممزوج یا بالعکس منفک باشد، می تواند الگوهای فراغت متفاوتی را رقم بزند.
۲-۶-۱-۴ اوقات فراغت
مفهوم فراغت: فراغت مجموعه ای از اشتغالاتی است که فرد کاملاً به رضایت خود یا برای استراحت، یا برای تفریح، یا به منظور توسعه یا آموزش غیرانتفاعی یا مشارکت اجتماعی داوطلبانه، بعد از آزاد شدن از الزامات شغلی، خانوادگی و اجتماعی به آن می ­پردازد )سعیدی رضوانی و سینه چی:( ۱۳۸۶ .
هر چه به تمدن کنونی یا تمدن صنعتی نزدیکتر شده ایم، مقوله ی اوقات فراغت به عنوان یک نیاز خاص جوامع بشری نمایان تر شده است، تا حدی که بعضی تمدن امروز را تمدن فراغت نام نهاده اند. اوقات فراغت و نحوه ی گذران آن، از مباحث تازه ای است که پس از انقلاب صنعتی و رشد صنایع و فناوری، توجه جامعه شناسان را برانگیخته و به موضوعی مهم در حوزه ی جامعه شناسی بدل شده است.
در جامعه امروزی به گونه ای است که افراد مجبورند در شغل های مختلف به انجام کارهای تکراری و خسته کننده بپردازند و برای همین ،تفریح بیشتری نیاز دارند. قوه تکامل طلبی در انسان سبب می شود که همواره به دنبال وضعیتی بهتر از وضعیت فعلی خودش باشد. او وقتی به موقعیت بالاتری می رسد، شور و نشاط موقعیت جدید باعث حرکتش می شود. در این صورت هیچ وقت خسته نمی شود؛چر که هدف برایش ارزشمند است و برطرف کردن موانع قابل تحمل و حتی نشاط آور.( معلمی: ۷۷)
مفهوم زمان فراغت در برابر درگیر یها و کار روزمره که اغلب عامل خستگی است، به کار می رود وتعریف و تبیین آن به ایجاد شاخه های جدیدی از علوم اجتماعی با عنوان جامعه شناسی اوقات فراغت و انسان شناسی اوقات فراغت انجامیده است (فکوهی و انصاری مهابادی، (۶۲:۱۳۸۲٫
مدرنیته همواره به موضوع پیش رفتن، کنارگذاشتن کهنه، نگرش تازه ی انسان به جهان و به خودش معنی می­دهد )علوی زاده، (۶۲:۱۳۸۵ بدینگونه پیدایش بعد تازه ای از دگرگونی دائمی، انهدام رسوم و فرهنگ سنتی را در صحن هی زندگی اجتماعی رقم زد )پاپلی یزدی، (۱۸:۱۳۸۱ تفکیک میان کار واوقات فراغت، یکی دیگر از این دگرگونی هاست.
هر وقت کار در مقابل تفریح قرار بگیرد، نگاه ما به کار عوض می شود و جنبه اجبار پیدا می کند. به عبارت دیگر کار در راستای هدف نیست و زندگی تکراری می شود؛ چون هدف خاصی در میان نیست. ( معلمی : ۷۸)
اوقات فراغت به عنوان مفهوم جدیدی که محصول جدایی کار از خانه، پیشرف تهای فناورانه و تقسیم کاراجتماعی است، این فرصت را مهیا کرد که انسان – هرچند به مدتی اندک ازاجبارها و محدودیت های نظم اجتماعی مدرن رها شود )کیویتسو، (۸۰:۱۳۸۰ درنتیجه سبب شده است تا زما نهایی به نام فراغت پدیدآید. بنابراین، فراغت پدیده ای است که با تمدن صنعتی پیوند دارد. در چنین تمدنی، دو شرط لازم برای پیدایش فراغت تحقق یافته است: نخست، کار از شکل اجبار فرهنگی و اجتماعی به در آمده، شکل مسؤولیت آزاد فرد را دارد. شرط دوم، جدا شدن کاراز فعالیت های دیگر انسان است. سازمان یافتگی کاربه شکلی است که چه از لحاظ عملی و چه از جنب هی نظری از وقت آزاد، جدا شده است. از نظر دومازیه این دو شرط ضروری، تنها در زندگی اجتماعی تمدن های صنعتی و پس از صنعت وجود دارد و نبود آنها در تمدن های باستانی سنتی به معنای نبود فراغتاست )ساروخانی، (۷۶۴:۱۳۷۰ دسته بندی های مختلف و جالب توجهی از فعالیت های فراغتی انجام شده است. برای مثال، فلچر و همکارانش فعالیت های فراغتی را در دو گروه ساخت یافته و ساخت نیافته تقسیم بندی کرده اند. لیونگ و لی، فعالیت های فراغتی را به دو دسته­ی مردم محورو مکان محور تقسیم کرده اند )فیضی، (۲۴:۱۳۸۶ می توان فراغت را به دو بعد فعال و غیر فعال تقسیم نمود. فعالیت های اوقات فراغت فعال، فعالیت هایی هستند که شامل صرف انرژی فیزیکی و ذهنی م یشوند؛ مثل پیاده روی، فوتبال، بازی شطرنج و ….. . فعالیت های اوقات فراغت غیر فعال آنهایی هستند که فرد هیچ انرژی ذهنی یا فیزیکی اعمال نم یکند؛ مثل رفتن به سینما،تماشای تلویزیون و )… نیولینگر:(۱۹۸۱
زیاده روی در تفریحات و لذت های حلال نیز موجب غفلت و دوری از خدا می شود، بهره بردن از تفریحات حلال به میزانی مطلوب است که نشاط و شادابی برای کار و فعالیت ایجاد می کند. (معلمی: ۷۹)
امروزه فراغت در کشورهای در حال توسعه نیزتا اندازه­ زیادی به فراغت در جوامع صنعتی مانند شده است و از آنجا که گاه در این نوع جوامع نیزهمچون جوامع صنعتی خصوصیات عمده ی فراغت(فاصله گرفتن از اجبارهای اجتماعی- فرهنگی و جدا شدن آن از سایر فعالیتها( و همچنین، عواملی چون افزایش یافتن این اوقات به علت ممنوعیت کارکودکان، آموزش اجباری و رایگان و افزایش تدریجی سال های تحصیل و تأخیر انداختن هرچه بیشتر سن متوسط ورود به بازار کار، افزایش امید زندگی، افزایش سن ازدواج و بهبود زندگی به چشم می خورد، در نتیجه، برای افراد این جوامع نیز وقت فراغت ایجاد شده است؛ حتی در جوامع روستایی وکشاورزی که به سمت شیوه ­های صنعتی شدن و ارزش های شهری گرایش پیدا کرده اند، نیز وقت فراغت به وجود آمده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...