Nicholls, J., & Miller, A.T. (1984). Development and its discontents: The differentiation of the concept of ability. In J. Nicholls (Ed.), Advances in motivation and achieve- ment: Vol. 3. The development of achievement motivation (pp. 185-218). Greenwich, CT: JAI Press.
O’Brien, W. K. (2002). Applying the transtheoretical model to academic procrastination. Unpublished doctoral dissertation, University of Houston.
Rhodewalt, F., & Fairfield, M. (1991).Claimed self- handicaps and the self- handicapper: the relation of reduction in intended effort to performance.Journal of Research in Personality.25, 402- 417.
Rhodewalt, C. Morf, S. Hazlett and M. Fairfield. (1991). Self-handicapping: The role of and Social Psychology, 61(1), 122–۱۳۱٫ discounting and augmentation in the preservation of self steem. Journal of Personality
Sarratt, E.R. (2002). Redecision therapy. Available at: http:// www.seinstitute.com
Salter, A. (1949).Conditioned reflex therapy: The direct approch to the reconstruction of personality: New York: Capricorn.
Smith, T. W., Snyder, C. R.,& Perkins, S. C. (1983). The self-serving function of hypochondrical complaints: Physical symptoms as self-handicapping strategies. Personality and Social Psychology, 44, 787-797.
Smith, T. W., Snyder, C. R.,Augelli, R. W.,& Ingram, R. E. (1985). On the self-serving function of social anxiety: Shyness as a self-handicapping strategy. Personality and Social Psychology, 48, 970-980
Snyder, C. R., Smith, T. W.,& Handelsman, M. M. (2005). On the self-serving function of an academic wooden leg: Test anxiety as a self-handicapping strategy. Personality and Social Psychology, 42, 314-321
Townend, A.(2007) Assertivenss and Divesity. New York: Palgrave Macmilan.
Thunnissen, M. (2010). Redecision therapy with personality disorder. How does it work and what are the results? Transational analysis journal. 40, 2,114-120.
Thomas, C. R. & Gadbois, S. A. (2007). Academic self-handicapping: The role of self-concept clarity and students’ learning strategies. British Journal of Educational Psychology, 77, ۱۰۱-۱۱۹٫
Zuckerman, M., Kieffer, S.C., & Knee, C.R. (1998). Consequences of self-handicapping: Effects on symptom reporting, coping, and academic performance. Journal of Personality and Social Psychology, 74(6),1619-1628.
Want, J, & Kleitman, S. (2006). Imposter phenomenon and self-handicappinhg: Links with parenting styles and self-confidence. Personality and individual Differences, 40, 961-971.
Wiener, B. (1985). An attributional theory of achievement motivation and emotion. Psychological Review, 92, 548-573.
Willson, Susan, B. Gool,. (1993). Setting American management association. Aasertive behavior, ISBN. O. B. 144-1830.
Wolpe, J, (1975).Classes power and confilict : Classical and Contemporary Debates
Wolpe, J, (1982). The Practice of Behavior Therapy Elsevier Science & Technology Books..
Yoshioka, M. (2000). Substantive differences in the assertiveness of low-income African, Hispanic, and Caucasian women. Journal of Psychology, 134, 243–۲۴۷
جلسه اول:
اهداف
-معارفه و ایجاد یک رابطه دوستانه بین اعضا و مشاور
-بیان قوانین حاکم بر جلسات
-آشنایی اعضا با مفهوم خودناتوان­سازی و جرات ورزی
مشاور در این جلسه پس از معرفی خود به اعضا و درخواست از اعضا برای معرفی خودشان، به بیان قوانین حاکم بر جلسات می ­پردازد و در بیان قوانین مشاور بر رازداری اعضا نسبت به یکدیگر تأکید می­ کند و همین طور رازداری مشاور نسبت به اعضا، احترام متقابل اعضا و مشاور به یکدیگر و درخواست از اعضا جهت همکاری و مشارکت در بحث­های گروهی، همچنین در مورد تعداد جلسات و مدت زمان هر جلسه با اعضا گفتگو می­ شود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

و سپس در تعریف خودناتوان­سازی بیان می­ کند که افراد تلاش می­ کنند تا شرایط رفتارشان را طوری تنظیم کنند که اگر عملکردشان ضعیف باشد، این شرایط، پیش از فقدان توانایی و ارزشمندی به عنوان عملکرد ضعیف جلوه نماید. به عبارت دیگر افراد مجموعه ­ای از راهبردها را به کار می­گیرند تا به عنوان قربانیان شرایط و نه ناتوان به آن­ها نگریسته شود این راهبردها را خودناتوان­سازی نامیدند زیرا استفاده ار آن­ها ممکن است به تضعیف عملکرد بینجامد. می­گوید راهبردهای خودناتوان­سازی آن شرایط پیش­آیندی هستند که افراد فراهم می­سازند به این امید که جانشین عواملی شوند که در آینده ممکن است شایستگی آنان را مورد تردید قرار دهد. آرمانی آن است که افراد این شرایط را در عوامل بیرونی جست­و­جو کنند نه در عوامل درونی، خودناتوان­سازی عبارت است از هرعمل یا زمینه عملی که به فرد امکان می­دهد تا شکست را به عوامل بیرونی(بهانه) و موفقیت را (به منظور کسب افتخار) به عوامل درونی نسبت دهد. و سعی می­ کند با مثال­هایی خودناتوان­سازی را در شرایط زندگی واقعی شرح دهد.
یکی از عوامل یا راهبردهای ناتوان­ساز در پیشینه خودناتوان­سازی بیان می­دارد که افراد برای تبیین عملکرد بعدی خود، از قبل موانعی را برای عملکرد ایجاد می­ کنند و انتظار می­رود این موانع احتمال عملکرد درست را کاهش دهند، و در این حال بهانه­ای قابل باور برای شکست ارائه کند. به عنوان مثال پیشنهاد کردند که دانش­آموزی که خواب زیاد قبل از امتحان را دلیل بر شکست می­داند، بازیگر گلف که هیچ تمرین نمی­کند، کم­آموز و کسی که به مصرف مواد الکلی می ­پردازد، ممکن است مواردی از خودناتوان­سازی باشند.
و امّا در تعریف جرات ورزی می­توان گفت: جرات ورزی دربرگیرنده­ی احقاق حق خود، ابراز افکار، احساسات و اعتقادات خود به روشی مناسب، مستقیم و صادقانه است، به گونه ­ای که حقوق دیگران را از بین نبریم. جرات ورزی رفتاری است که شخص را قادر می­سازد تا به سود خود عمل نماید، بدون هیچ­گونه اضطرابی رفتار متکی به نفس داشته­باشد. احساسات واقعی خود را صادقانه بروز داده و با توجه به حق دیگران، حقوق خود را به دست آورد. در جرات ورزی، رعایت­کردن حقوق دیگران و احترام­گذاشتن به آن مورد تأکید قرارگرفته­ است. جرات ورزی را شامل کنش­ها و رفتارهایی می­دانند که شخص را قادر می­سازد به نفع خویش عمل کند، بدون هیچ اضطرابی روی پای خود بایستد، احساسات واقعی خود را صادقانه ابراز کند و بدون بی­توجهی به حقوق دیگران، حق خود را بستاند. جرات ورزی رفتاری است که فرد را قادر می­سازد تا به علائقش عمل کند، بدون اینکه منجر به اضطراب شود و اینکه حقش را بدون ضایع­کردن حقوق دیگران بیان کند. و با مثال هایی از زندگی واقعی و انجام ایفای نقش جرات ورزی توضیح داده شد.
جلسه دوم:
اهداف
-آشنایی اجمالی با رویکرد تصمیم ­گیری مجدد
-آشنایی اعضا با ساختار شخصیت یا حالات خود (والد-بالغ-کودک)
-آشنایی اعضا با فرایند شکل­ گیری ساختار شخصیت
مشاور جلسه را با این توضیح آغاز می­ کند که هر فرد می ­تواند معمار زندگی خودش باشد و خودش آن را بسازد. مشاور به اعضا می­گوید: « اگر شما اکنون از طرح هستی کنونی خودتان راضی نیستید، می­توانید برای تجدید نظر از این طرح، گام هایی بردارید » مشاور به اعضا می­گوید که گذشته هر یک از ما بر دوره حال و اکنون ما تأثیرات فراونی داشته و دارد و هر فرد بر اساس فرض­های گذشته که زمانی برای ارضای نیازهای حیاتی دوران کودکی مناسب بوده ­اند، تصمیماتی گرفته است، این تصمیمات در دوره بزرگسالی، دیگر کارایی ندارند. آنگاه مشاور با توضیح اجمالی رویکرد تصمیم ­گیری مجدد، به ظرفیت داشتن این رویکرد برای تغییردادن تصمیم­های اولیه می ­پردازد. او به اعضا می­گوید که در رویکرد تصمیم ­گیری مجدد، افراد می­آموزند که چگونه قواعدی را که در دوره کودکی دریافت کرده ­اند و اکنون آن قواعد اعمال آن­ها را تحت تأثیر قرار داده، تغییر دهند.
-مشاور در رابطه با ساختار شخصیت به اعضا توضیح می دهد که در درون هر شخص سه قسمت وجود دارد که به آن ها والد، بالغ و کودک گفته می شود. والد، آن قسمت از شخصیت ماست که مانند نوار ضبط عمل می کند و تمام پیام هایی که از سوی والدمان ( بکن ، نکن ها، باید، نباید ها ) ارسال می شود را صرف نظر از اینکه مثبت یا منفی باشند ، ضبط می کند. والد به دو قسمت والد حمایتگر و والد انتقاد گر تقسیم می شود که هر کدام جداگانه به همراه مثال هایی توضیح داده می شوند. بالغ در واقع بخش رایانه ای شخصیت انسان است. کار بالغ، پردازش اطلاعات است. بالغ پس از پردازش اطلاعات، احتمالات را محاسبه می کند و تصمیم میگیرد که مثلا، برای اینکه ماشین به ما اصابت نکند، با چه سرعتی باید راه برویم؟ بالغ اطلاعات را از والد و مشاهدات خودش دریافت می کند و بر اساس اطلاعات آن ها تصمیم میگیرد. به عبارتی بالغ واسطه والد و کودک است. بالغ اهل قضاوت کردن نیست و فقط حقایق را در نظر می گیرد. بالغ کاری به درست و غلط ندارد و در نقش میانجی والد و کودک، اطلاعات هر دو را بررسی می کند و قابل اجرا بودن یا نبودن آن ها را می سنجد. ضبط صوت روانی ما در حالی که با یک لبه ( لبه ی والدی ) خود مشغول ضبط وقایع است، با لبه ی دیگرش احساسات متداعی با آن وقایع را ضبط می کند. در این لبه لذایذ و خوشی ها، تعجب ها و حیرت ها و شگفتی ها ثبت می شوند. کودک همان چیزهایی است که در این لبه ضبط صوت ثبت می شود. کودک در واقع همان واکنش ها و پاسخ های هیجانی ما می باشد.
کودک لذت بخش ترین جنبه شخصیت ما است، یا می تواند باشد، البته اگر آزاد باشد که بتواند مبتکر و خلاق و خودجوش باشد. کودک درون ما راه خوش گذرانی و شادمانی را می داند و به دو صورت کودک طبیعی و کودک مطیع نمودار نمی شود. کودک طبیعی همان طور که از نامش بر می آید، بخشی از ماست که طبیعی و آزاد رفتار می کند و ذخایر ژنتیکی و گرایشات زیست شناختی را پوشش می دهد. کودک مطیع، رفتارهای ما را با انتظارات و تاثیرات والد هماهنگ می کند. کودک مطیع، همان طور که پدر و مادر می خواهند رفتار می کند.
برای فرایند شکل گیری ساختار شخصیت این مطلب توسط مشاور به اعضا ارائه می شود : شخصیت هر فرد تحت تاثیر دو لایه به نام « والدی- محیطی » و « هسته درون » قرار دارد، که لایه « والدی- محیطی » شامل بکن، نکن ها و باید ونباید ها و قانون هاست و « هسته درون » شامل طبیعت و آن چیزی است که کودک با آن متولد می شود. هسته درون شبیه به حالت کودک است.
در این جلسه توضیحات ارائه شده به کمک رسم شکل و نمودار و مثال های متعدد و مشارکت دادن اعضا در بحث انجام میگیرد . در پایان جلسه نحوه ترسیم حالات نفسانی « اگو گرام » توضیح داده می شود و به عنوان تکلیفی برای جلسه بعد از اعضا خواسته می شود.
جلسه سوم:
اهداف
-آشنایی با مفهوم نوازش
-آشنایی با انواع نوازش ها
-آشنایی با مفهوم بانک نوازشی
در ابتدای جلسه مشاور مروری بر تکلیف جلسه قبل که ترسیم نمودار « اگو گرام » بود، دارد و از اعضا می خواهد که نمودارهایشان را به بحث بگذارند و نمودار های مختلفشان را با هم مقایسه کنند.
برای آشنایی با مفهوم نوازش ها، مشاور با ذکر یک مثال به این صورت شروع می کند که تصور کنید که در خیابان راه می روید و ناگهان همسایه خود را می بینید که از طرف مقابل می آید. همچنان که شما و همسایه از کنار یکدیگر می گذرید به هم لبخند می زنید و ضمن سلام و علیک می گویید: « عجب روز خوبیه » با این کار شما و همسایه تان با یکدیگر تبادل نوازشی انجام داده اید. در واقع نوازش به معنی درک حضور دیگری است.
نوازش یعنی وارد شدن به آگاهی فرد دیگر. نوازش چیزی است که کودک ما احساس می کند. آبراهام مزلو نوازش را در سلسله مراتب نیاز های انسان هم ردیف آب و غذا می داند. نوازش ها برای زندگی آدم ها ضروری هستند. اریک برن عقیده دارد: « نخاع بی نوازش خشک می شود » بنابر این مبادله نوازشی یکی از مهم ترین کارهای انسان هاست. در ابتدا نوازش ها به صورت نوازش های بدنی هستند اما بزرگتر ها رفته رفته یاد می گیرند نوازش های کلامی را جایگزین نوازش های بدنی می کنند. نوازش های مثبت مثل لبخند زدن، گوش دادن، گرفتن دست ها، یا گفتن جمله دوستت دارم در طرف مقابل احساس خوب بودن ایجاد می کنند، اما نوازش ها نوع منفی هم دارند، نوازش های منفی، مانند زخم زبان زدن، تحقیر کردن، سیلی زدن، توهین کردن، یا گفتن جملاتی چون از تو متفر هستم می باشد.
انواع نوازش ها به شرح زیر توسط مشاور بیان می شود، انواع نوازش ها به شرح زیر طبقه بندی می شوند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...