موارد مذکور مواردی است که در آنها به صراحت سخن از ازدواج و تحریم آن آمده است،اما موارد دیگری در عهد قدیم نیز وجود دارد که در ترجمه فارسی آن از واژه «هم بستری»استفاده شده است نظیر مواردی که در سفر لاویان (۱۸: ۶-۲۰ و ۲۰: ۱۹- ۲۰)و سفر تثنیه (۲۷: ۲۰ -۲۳) ذکرشده است درسفر لاویان آمده است.

    1. هیچ یک ازشما نباید با محارم خود هم بستر شود.
    1. با مادر خود هم بستر نشوزیرا با این کار به او وپدرت بی احترامی می کنی.
    1. با هیچ یک از زنان پدرت هم بستر نشو چون با این کار به پدرت بی احترامی می کنی.
    1. همچنین، با خواهر تنی یا با خواهر نا تنی خود، چه دختر پدرت باشد وچه دختر مادرت، چه در همان خانه به دنیا آمده باشد وچه در جای دیگر، هم بستر نشو.
    1. با دخترپسرت یا با دختر دخترت هم بستر نشو، چون با این کار خود را رسوا می کنی.
    1. با دختر زن پدرت هم بستر نشو، چون او خواهر ناتنی توست.
    1. با عمه ی خود هم بستر نشو،چون اواز بستگان نزدیک پدرت است.
    1. با خاله ی خود هم بستر نشو، چون اواز بستگان نزدیک مادرت است.
    1. با زن عموی خود هم بستر نشو، چون او مثل عمه ی توست.
    1. با عروس خود هم بستر نشو، چون زن پسر توست.
    1. با زن برادرت هم بستر نشو، چون با این کار به برادرت بی احترامی می کنی .
    1. با یک زن ودختر او یا نوه اش هم بستر نشو، چون آنها بستگان نزدیک همدیگرند واین عمل قبیح است.
    1. مادامی که زنت زنده است نباید خواهر اورا هم به زنی بگیر ی وبا او هم بستر شوی،….
    1. با زنی که همسر مرد دیگری است هم بستر نشو وخود را به وسیله ی اونجس نساز. (سفر لاویان ۱۸: ۶- ۲۰).

در سفر تثنیه (۲۷: ۲۰، ۲۲ و ۲۳). کسانی که با زن پدر و خواهر خویش، اعم از تنی و ناتنی و مادر زن هم بستر میشوند لعنت شده اند و در باب مجازات آنان گفته شده است که اگر مردی با زن پدر و عروس خود هم بستری کند هر دو باید کشته شوند.(سفر تثنیه ۲۰: ۶ – ۱۳). چنان که گفتیم، در عبارت فوق از واژه ی هم بستری استفاده شده است که اگر به معنای ازدواج گرفته شود موارد مذکور نیز به مواردی که در ابتدا ذکر شد اضافه خواهد شد. برای تبیین این امر به ترجمه ی عربی عهد قدیم مراجعه کردیم. در ترجمه ی عربی عبارت فوق چنین آمده است: یعنی” هیچ مردی به خویش خود نزدیک نمی شود که عورتش راکشف کند، قطعاً من صاحب عورت تو هستم، پس عورتش کشف نمی شود، وعورت زن پدرت کشف نمی شود زیرا آن عورت پدر توست…”[۱۰] و تا انتهای بند ۲۰ از عبارت کشف عورت استفاده شده است. (لاویان، ۱۸: ۶ – ۲۰).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پاورقی کتاب مقدس درتوضیح واژه ی قرابه نوشته است: ترجمه”تعبیر می شود از خویشاوندی در زبان عبری در خون وگوشت واستخوان وتحقق این وحدت به شکل فراوانی در متحد بودن مرد وزن، پس نوشته هایی که در آنها جستجو شده است”[۱۱] ترجمه” مساوی است که نتیجه خویشاوندی نسبی است یا دامادی، برمی گردد همه این مسائل به حرام بودن زنای با خوشاوندان است”[۱۲].(عهد قدیم، لاویان پاورقی، ص ۲۶۰).
چنان که از عبارت مذکور بر می آید،در کتاب مقدس آیات(۸، ۱۴ و۱۶)را«که در متن عربی از همان واژه ی کشف عورت استفاده شده ودر ترجمه ی فارسی شماره ی آیات مشخص شده است». به معنای زنا می گیرد که به عقیده ی او، عبارت در بیان تحریم زنا با ذوی القربی است. بااین حال، برخی از نویسندگان با بهره گرفتن از بعضی از ایات مذکور، آن ها را به ازدواج تعبیر کرده اند، مثلا مولف کتاب الهدی الی دین المصطفی در بحث تحریم ازدواج از عبارت زیر استفاده می کند: عورت خواهر خود، خواه دختر پدرت و خواه دختر مادرت، چه مولود خانه و چه مولود بیرون، عورت ایشان را کشف منما. (لاویان، ۱۸:۹).
و نیز عورت خواهر پدر خود را کشف مکن او از اقربای پدر توست و عورت خواهر مادرت یا خواهر پدرت راکشف مکن، آن کس که خویش خود را عریان ساخته است ایشان متحمل گناه خواهد بود. (لاویان ۱۸:۱۲ و ۲۰: ۱۹).
وی با بهره گرفتن از این عبارت تحریم ازدواج با اشخاص یاد شده (خواهر و عمه)را استنباط کرده است. (بلاغی نجفی،۱۳۶۰، ص ۴۸۱).
این عبارت چنان که گفتیم،در جدیدترین ترجمه ی کتاب مقدس به هم بستری ترجمه شده است. نویسنده ی تاریخ ادیان و مذاهب جهان می نویسد: در تورات ازدواج با مادر و دختر یا با محارم حرام است و جزای قتل دارد.(مبلغی آبادانی،۱۳۷۳، ۲ / ۶۲۱). چنان که پیداست، او نیز موارد مذکور را به معنی ازدواج با آنان گرفته است. در هر حال اگر مراد از این عبارت، ازدواج باشد باید گفت که در عهد قدیم علاوه بر مواردی که در ابتدای بحث عنوان شد، ازدواج با محارم – اعم از مادر، دختر پسر، دختر دختر،دختر زن پدر، زن عمو، عمه، خاله – و همچنین ازدواج بایک مادر و دختر یا نوه ی او و ازدواج با زن شوهردار تحریم شده است. با این حال، می بینیم که عهد قدیم به رغم این تحریمات، خبر از ازدواج با زن پدر و عمه، خواهر و جمع بین دو خواهر می دهد و می گوید: «عَمرام با عمه ی خود یُوکابِد ازدواج کرد…» (خروج: ۶: ۲۰).
در مورد حضرت ابراهیم (ع) و ساره (س) از زبان آن حضرت می گوید:… و فی الواقع نیز او خواهر من است، دختر پدرم اما نه دختر مادرم و زوجه ی من شد…. (پیدایش، ۲۰: ۱۲).کالیب بعد از مرگ پدرش، حصرون، با افراته، زن پدر خود، ازدواج کرد. (کتاب اول تواریخ ۲: ۲۴). و در مورد جمع بین دو خواهر نیز می توان ازدواج راحیل و لیه را با یعقوب (ع) عنوان کرد. مولف الهدی الی دین المصطفی در زمینه دو مورد اول و مورد آخر قائل به نسخ است و در بیان نسخ آن می گوید ناگزیر باید برای ابراهیم (ع) و یعقوب (ع) و عمران (ع) شریعتی الهی باشد که ازدواج مذکور با ایشان را اباحه کرده باشد و تورات آن شریعت را نسخ کرده است. (بلاغی نجفی،۱۳۶۰، صص ۴۸۳و۴۸۱ و ۴۴۱).
همچنان که مرحوم علامه طباطبایی نیز معتقد است که دختران آدم (ع) با پسران او ازدواج کردند یعنی ازدواج بین برادران و خواهران صورت گرفته است. با توجه به آیه «… وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً…»«…واز آن دو تن خلقی بسیار از مرد وزن در اطراف عالم برانگیخت…»(نساء/ ۱).
که از آن چنین بر می آید که نسل موجود از انسان تنها منتهی به آدم (ع) و همسرش می شود.و جز این دو نفر، هیچ کس دیگری در انتشار این نسل دخالتی نداشته باشد (نه حوری بهشتی و نه فردی که از افراد جن و نه غیر آن دو) وگرنه می فرمود: و«بث منهما ومن غیرهما»(طباطبایی،المیزان،۱۳۸۷،۴/۲۱۶).
به عقیده ی ایشان، چون آن روز در تمام دنیا، نسل بشر منحصر به همین فرزندان بلا فصل آدم (ع) بود « در آن روز غیر از آنان پسر ودختر دیگری یافت نمی شد» بنابراین اشکالی نداشت. از آنجا که این مسئله تشریعی است و تشریع هم تنها و تنها کار خدای تعالی است، او می تواند عملی را در روزی حلال و در روزی دیگر حرام کند:« انً الحکم إلاً الله »(سوره یوسف، ایه ۴).
اما اینکه چنین ازدواجی در اسلام و سایر شرایع حرام و ممنوع است ضرری به این نظریه نمی زند برای این که تحریم حکمی است تشریعی که تابع مصالح و مفاسد است نه حکمی تکوینی و تغییر ناپذیر و زمام تشریع هم « چنان که گفته شد» به دست خدای سبحان است واو هر چه بخواهد می کند و هر حکمی بخواهد می راند و چه مانعی دارد. او ازدواج خواهر و برادر را در روزگاری که تجویزش باعث شیوع فحشا و جریحه دار شدن عفت عمومی نمی شود تجویز می کند و در روزگاری دیگر که باعث این محذور می شود تحریم می کند. نکته ی دیگر این که تجویز چنین ازدواجی منافی با فطرت نیز نیست. « چنان که مجوسیان در قرن های طولانی ازدواج بین خواهر و برادر را مشروع می دانستند و از آن متنفر نبودند».(طباطبایی،۱۳۸۷، ۴ /۲۲۹).
و فطرت چنین ازدواجی راصرفاً بخاطر اینکه ازدواج خواهر و برادر است نفی نمی کند و از آن تنفر ندارد بلکه اگر نفی می کند برای این است که باعث شیوع فحشا و منکرات می شود و باعث می گردد غریزه ی عفت باطل گردد و عفت عمومی لکه دار شود و پر واضح است که شیوع فحشا از طریق ازدواج خواهر و برادر زمانی مصداق می یابد که جامعه ی گسترده یی از بشر وجود داشته باشد ولی در روزگاری که روی زمین غیر از چند پسر و چند دختر از یک پدر و مادر وجود نداشت و از سوی دیگر، مشیت خدای تعالی به این تعلق گرفته بود که همین چند تن را زیاد کند و افراد بسیاری از آنان منشعب سازد دیگر عنوان فحشا با چنین ازدواجی منطبق و در مورد آن صادق نیست. (پیشین،۱۳۸۷، ۴ /۲۳۰).
درشریعت یهود نسب بر این جاری بود که زن بعد از مرگ شوهر باید با برادرشوهر خود ازدواج کند.
اگر برادران با هم ساکن باشند و یکی از آنها بی اولاد بمیرد زن آن متوفی به نکاح بیگانه بیرون نرود بلکه برادر شوهرش به او داخل شده او را بزنی بگیرد و حق برادر شوهری را مرعی دارد. (سفر تثنیه ۲۵: ۵).
و مقرر است اول زاده که میزاید به اسم برادر متوفی قائم گردد تا آنکه اسمش ازبنی اسرائیل محو نشود. (سفر تثنیه ۲۵: ۶).
و اگر آن مرد به گرفتن زن برادرش راضی نشود زن برادرش به دروازه پیش مشایخ برود و بگوید که برادرشوهر من به برخیزانیدن اسم برادرخود در اسرائیل انکار می کند و به رعایت حق برادر شوهری با من راضی نیست. (سفر تثنیه ۲۵: ۷).
پس مشایخ شهرش آن مرد را طلب داشته به او مکالمه کنند واگر اقرار نموده بگوید که او را نمی خواهم بگیرم. (سفر تثنیه ۲۵: ۸).
آنگاه زن برادرش در نظر مشایخ پیش او آمده نعلین او را ازپایش بکشد و بر رویش خیو (آب دهان)بیندازد و در جواب بگوید به شخصی که به بنا کردن خانه برادرش راضی نیست چنین کرده شود. (سفر تثنیه ۲۵: ۹).
و در اسرائیل اسم او را خانه کشیده نعلین بگذارند. (سفر تثنیه ۲۵: ۱۰).
دریهود ازدواج عمو با دختر برادر جایزهست. (توفیقی،۱۳۷۹، ص۲۸۲)
۳-۹- فلسفه حکمت مهریه
مهر یکی از سنن بسیار کهن در روابط خانوادگی بشری است و حقی است که مرد هنگام ازدواج برای زن قائل می شده است به این صورت که چیزی از مال خود را به زن خویش می پرداخت (نور حسن فتیده،۱۳۷۹ ص۷۵).
۳-۱۰- مهریه و نفقه درعهد قدیم:
۳-۱۰-۱- مهریه درعهد قدیم:
بنا بر قوانین عهد قدیم،مردان در صورت وارد کردن خسارتی به دختر باید جریمه آن را به پدرش می پرداختند. «اگر مردی دختر باکره نامنسوبه (نامزد نشده)را بیابد و او را بدست آورده با او بخوابد و هر دو گرفتارشوند، آنگاه مردی که با او خوابیده است پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بدهد و او از برایش زن باشد، به سبب این که وی را خوار نموده است و تا تمامی عمرش مختار نیست که او را مطلقه نماید». (تثیه ۲۲: ۲۸- ۲۹ و خروج ۲۲: ۱۶-۱۸).
و همین طور اگر به دختر از جانب شوهر تهمت باکره نبودن زده شود در صورت اثبات بکارت او، شوهر باید جریمه ای معادل صد مثقال نقره به پدر او بپردازد. (تثنیه، ۱۲: ۱۳ – ۱۹).
به طور کلی،عبرانیان به همسر«بلهه» یعنی «مملوک» می گفتند و پدر عروس در مقابل مهری که به ازای بهای دختر خود دریافت می داشت او را به داماد واگذار می کرد. (دورانت، ۱۳۷۳، ۱/۳۹۱).
و همچنین آمده است:و شِکمِ نیزپدر و برادران دختر را گفت در نظر شما التفات (آبرو)یابم وهرچه که به من بگوئید خواهم داد از من مهر و بخششی به زیادتی بخواهید و بنحوی که به من بگوئید خواهم داد نهایت دختر را به من بزنی بدهید.(پیدایش ۳۴: ۱۲-۱۱).
مهر اکنون نیز بین اسرائیلی ها ازارکان عقد نکاح به شمار رفته و کلیه فرق یهود نکاح بدون آن را یا باطل می دانند.بعضی از آنان مانند ربانیون مقدار مهر را برای دختر باکره صد مجبوب یا سی و هفت درهم نقره و برای غیر باکره نصف آن را تعیین نموده اند.
و برخی دیگر که اکثریت آنان را قرائیون تشکیل می دهند حدی برای مهر معین نکرده و مقدار آن را به نظرعرف واگذار نموده اند.
گاه در میان یهود دو برابر مبلغ جهیزیه به انضمام مبلغ جهیزیه به عنوان مبلغ مهر محاسبه می گردید به این رسم مین حاق گفته میشود. در هنگام طلاق پرداخت مهریه و مین حاق به منزله ضریب اطمینانی برای زن است تا با دلگرمی بیشتری به زندگی زناشویی خویش ببردازد. (بابا خانی، ۱۳۷۷، ص۱۲).
در تلمود« مهریه»،کتوبا« kethubbah »نامیده می شود، که تلمود آن را برخلاف عهد قدیم،حق زن می داند که،یک وسیله ایمنی برای زن در مقابل طلاق عجولانه،این است که مرد باید ضمن طلاق زوجه خود، کتوبا را که حق اوست به وی بپردازد در نتیجه،آیه «خداوند مرا به دست کسانی که با ایشان مقاومت نتوانم کرد تسلیم کرده است ».(مراثی ارمیا،۱۴:۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...