گزینه شعرها (نشر نیستان) (همان: ۳۰).
۳-۳-۱-۱ بخوان، عین باران
این کتاب مجموعه شعر می‏باشد، شعر اگر نه آیینه روزگار باشد خود شعر نیست، که روزگار را هیچ زبانی به شقانیّت شعر تر جهان نبوده است. در همه ادوار تاریخ این شعر بوده است که تاریخ صحیح و صریح هرچه را یادداشت کرده است و شعر بی‏دروغ و نقاب در همه زمان‏ها آییه تمام نمای حوادث آن روزگار است.
گزینش دقیق و عمیق شعر دهه‏یی که گذشت کاری‏ست بس دشوار. دهه‏هایی که همه سرشار بود از اتفاق‏هایی که افتاده و برخاست. شعری که هم شاعر را در اندازه‏های حساسیت‏های آگاهانه شاعرانه مصرفی کند و هم آیینه حوادث روزگارش باشد و این مجموعه‏ها همه آن چیزی‏ست که توانسته‏ایم و نه آن چیزی که خواسته‏ایم، که خواسته شعر ناب – شعری که در زیر مجموعه وحی قرار دارد- خود بیشتر از این‏هاست (رضایی‏نیا، ۱۳۸۷: ۵).
۳-۳-۱-۲ فرشته بفرستید
کتاب حاضر با محوریت دفاع مقدس شامل دوازده شعر بلند می باشد که عناوین آن ها عبارتند از: «سوی صدا»، «باران آتش»، «کنار چشم خدا»، «ازدحام گل سرخ»، «کلمات خاکی»، «مهمات»، «محاصره»، «گاهِ ناگهان گشایش»، «هلهله»، «رؤیا های صادق»، «سجاده بارانی» و «شادباش». در انتهای کتاب نیز متنی با عنوان «محض ریا (مثلاً مؤخره)» وجود دارد که شاعر در مورد نحوه و علت نگارش کتاب سخن می گوید.
در مورد کتاب «فرشته بفرستید» شاعر گوید:
– تازه از تهران گریخته بودم، از ازدحام گیج آهن و آدم …. پس از دوازده سال هجرانی و سرگردانی. بار دیگر به شهر خاطره‏های کودکی ام، برگشته بودم؛ «صومعه سرا» که در کوچه باغ‏هایش- هنوز- خاطرهایم سبز بود و …
هیهات، هیهات از آن روزهای شگفت که اندک، اندک فرو می رفت. بهار هفتاد و سه بود و من سبکبار از حسی، گنگ، «علی» دو ساله بود و حروف به لبان اش می‏شکفند. فرزند نخست و روشنی چشم خانه‏ی ما، و من مشغله ای نداشتم جز نوشتن برای این جا و آن جا، و کار گل همان کار دل بود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

دهه ی محرم رسید. چیزی از سال‏های جنگ در من زبانه می‏کشید.
سال‏ها در اندرون نهان اش کرده بودم و هر بار در هیّت قولی و غزلی شعله ور شده بود. این بار اما حس می‏کردم که از پس مهار آن یادهای شعله ور بر نمی‏آیم، آهسته، آهسته کلمات خبر شدند و شعله‏ها در کلمات دمیدند و تا چشم وا کردم یک چله‏ی بهاری گذشته بود؛
یک چله- معاشقه در گوشه‏ی نینوا …
یادش بخیر؛ شب همه شب در هوای بهار می‏نشستم تا اذان صبح، و پنجره‏ها رو به باغی پر گل و گیاه گشوده بود و بوی خاطره‏های دور و دیر در لابه لای برگ‏ها می‏پیچید؛ لا‏به‏لای سطرهایی که گاه به اشک می‏جوشیدند و گاه به لبخند … (رضایی نیا، ۱۳۸۸: ۱۲۷-۱۲۵)
عصرها با دوچرخه راهی کوچه باغ‏های حاشیه‏ی شهر می‏شدم؛ راهی باغ‏های چای، شالیزارها، رودخانه‏ها، بیشه‏های پردرخت، مزار آقا سید مهدی و …
در همه‏ی این سفرهای عصرانه «علی» همراه ام بود. من خاطره‏ها را رکاب می‏زدم و او رؤیاها را … تا غروب که با ستاره‏ها به خانه برمی‏گشتیم و گاه ماه روی شانه‏های ما بود.
تابستان که شکفت، فرشته‏ها رسیدند، بیش‏تر و بیش‏تر و اکنون در یاد دارم که روزی از همان روزها معاشقه با کلمات ارغوانی حس کردم آن آتش پر التهاب فرونشسته و دیگر گاه باران است و باران فقط باران … .
چون نگریستم، منظومه‏ای بلند شکل گرفته بود که در آغاز آن را «آتش به لهجه باران» نامیدم، بعدها انگار انگشتِ اشاره‏ی همان کلمات بود که بر برگ‏هایم نوشت: «فرشته بفرستید!» (همان:‏ ۱۲۸-۱۲۷).
– «فرشته بفرستید» برای من محاجه و گفتگویی بود با شعر آن سال‏ها در حوالی یادها و یادگارهای دفاع مقدس و مظلوم؛ حرف‏هایی تلنبار شده در اندرونِ زخمی من که به نوعی روایت و باز گفتِ آن سال‏هاست برای پسینیانِ آن سال‏ها.
با این همه، کتمان نمی‏کنم که هنوز حیران آن جوشش شگفت کلماتم که فرشته گون بر صدایم نشستند، حیرانِ آن اشک‏ها که بر برگ‏هایم نوشتند و حیران آن طنینِ مستدامی که از آغاز تا پایان منظومه با روح مسحورم همخوان و همراه بود.
و من چگونه از پس یک چله آواز در لمحه عنایت حضرت دوست برآیم؟ … بر نمی‏آیم (همان: ۱۲۹).
– «فرشته بفرستید» اگر وامدار شاعری باشد، آن شاعر کسی نیست جز «م. مؤید» که من از اواخر دهه ی شصت با شعر او آشنا شدم و اُنس من با شعر درخشان این شاعر بزرگ و منفرد به نگاهم به شعر سپید تأثیری ژرف گذاشت؛ به ویژه در ساحت‏های معنایی و درونی شعر. طلیعه‏ی این تأثیر در شعرهای سپید مجموعه «روز چندم» رخ نمود و در «فرشته بفرستید» و مجموعه‏های چاپ نشده‏ام تداوم یافت.
هر چند که من حجم گرایی در تماشا و بیان شاعرانه تعلّق خاطر ندارم و افزون بر رویکرد به زلالی زبان، پسند موسیقایی و فرمی متفاوتی دارم.
همین جا به اشاراتی ضروری بسنده کنم و بگذرم که منظومه «فرشته بفرستید» در تابستان هفتاد و سه منتشر شده و بنابر بدیهیات اولیه، ربطی به مثنوی «آب ها و مرداب‏ها» سروده‏ی سال هفتاد و پنج ندارد (همان: ۱۳۱-۱۳۰).
۳-۴ آشنایی با گیلان
استان گیلان با مساحت ۱۴۷۱۱ کیلومتر مربع در میان رشته کوههای البرز و تالش در شمال ایران جای گرفته است. «گیلان در طول تاریخ کهن خویش که به کهنگی تاریخ میهن ما می‏رسد، گاه و بیگاه بسان کانونی از آش به پیکر سرد و بی روح ایران گرمی و زندگی می‏داد و نام آوران آن در سایه‏ی شوریدگی و عشقی که به سرزمین خود می‏ورزیدند به پا می‏خاستند و داغ بد نامی را از چهره‏اش می‏زدودند. با کنار زدن غباری که بر صفحه‏ی تاریخ گیلان نشسته، ما می‏توانیم شکل واقعی آن را در آئینه زمان ببینیم و آن‏گاه درباره‏ی سرگذشتی که داشته به داوری بنشینیم، تلخی‏های سرنوشتنش را از شیرینی‏های زندگی آن جدا سازیم و دلتنگی‏های اندوه و ماتم تاریخ خود را در لذت فریادهای شادی و شعارهای میهن پرستانه‏ی مردم آن از یاد ببریم» (رابینو، ۱۳۹۱: نوزده، پیشگفتار).
گیلان، در ۳۶ درجه و ۲۸ دقیقه تا ۳۸ درجه و ۱۱ دقیقه عرض شمالی و ۴۸ درجه و ۴۴ دقیقه تا ۵۰ درجه و ۳۲ دقیقه طول شرقی واقع است. گیلان از شمال به دریای خزر و از مشرق به مازندران، از جنوب به قزوین و اذربایجان و از مغرب به آذربایجان محدود شده است. «طول آن از شمال غربی به جنوب شرقی در حدود ۲۲۵ کیلومتر، و عرض آن از ۲۵ کیلومتر تا ۱۰۵ کیلومتر تغییر می‏کند. در حمله‏ی مغول، گیلان دارای دوازده شهر بود، که در هر یک امیری مستقل حکومت می‏کرد. این سرزمین بعدها به وسیله‏ی هشت تن از امیران که استقلالی نداشتند اداره می‏شد» (همان: ۴).
در این سرزمین، عمق چاه‏ها کم است. آب در عمق دو تا سه متری زمین و گاهی نیز در عمق کمتری در دسترس است که این امر باعث حاصلخیزی و باروری زمین این منطقه شده است. غذای اصلی اهالی این منطقه، برنج است. در گیلان گندم و جو نیز می‏روید. محصول ابریشم نیز از این منطقه برداشت می‏شود و به دیگر نقاط کشور صادر می‏شود. تمام منطقه گیلان، حاصلخیز است و در آنجا گوشت و غلات و میوه فراوان وجود دارد.
فصل چهارم
تحلیل تحقیق
۴ تحلیل تحقیق
۴-۱ مقدمه
واژه‌ها، ترکیب‌ها و اصطلاحات کلمات در شعر به عنوان مصالح زیربنایی می‌توانند ساختار و محتوای سروده‌ها را به سمت و سویی هدفمند سوق دهند و محتوای تفکر سراینده را در کار سرایش، نمایان سازند. واژه‌ها علاوه بر سطوح ساختمانی و مضمونی شعر، در سایر پارامترهای شاعری نیز دخیل اند، مثلاً سطح عاطفی شعر و بروز و ظهور احساسات و حتی غلبه‌ی هر یک از عناصر تفکر، احساس، خیال، موسیقی و فرم می‌تواند به دلیل بسامد بالای کلمات باشد. گاه فضایی که خود را بر ذهن و زبان شاعر، تحمیل می‌کند فضایی چارچوب‌دار و هندسی است. به این معنا که کرانه‌ای از افق‌های موردنظر در مقابل سراینده خود نمایی می‌کنند و مثل چراغی او را به سمت خود هدایت می‌نمایند.
در سرودن هر شعری، ذائقه‌ی شاعر و تعلق خاطرش با ایدئولوژی‌های گوناگون می تواند به ناخودآگاه او فرمان دهد که پذیره‌های دلخواهش را بیشتر درونی کند و فضای ذهنی خاصی را برای او به وجود آورد این‌گونه است که فضای ایجاد شده، کلمات ویژه‌ای را که به عنوان ذخیره‌های حسی، ملّی، مذهبی، عامیانه و ادبی قاموس ذهن شاعرند، شکار می‌کند و سراینده را وا می‌دارد که حتماً از این ذخیره‌ها سود ببرد و از چاشنی تخیل و احساس سروده‌ای نو بیافریند. سروده‌های دفاع مقدس به طور عام در گزینش کلمات بنا به مصالح مختلفی چون دیدگاه‌های مذهبی، تاریخی و انقلابی، و دیدگاه ادبی و همچنین ضرورت به کارگیری الفاظ و اصطلاحـات نظامی، جـغرافیایی و
سیاسی جلوه‌گاهی از تنوع واژه‌ها و اصطلاحات هستند. در ادامه نمونه‌هایی از کلمه‌ها و اصطلاحات مختلف در حوزه‌های نظامی، سیاسی، تاریخی، مذهبی، ادبی و جغرافیایی‏ و… در آثار شاعران «بهمن صالحی»، «غلامرضا رحمدل»، «عبدالرضا رضایی‏نیا» بررسی می‌شود .
۴-۲ بررسی نماد در سه اثر
برخی از کلمات و اصطلاحات نظامی و سیاسی در شعر دفاع مقدس همانند دیگر قوالب شعر پایداری، واژه‌ها و اصطلاحات خاص نظامی دستمایه‌ی کار برخی از سرایندگان ‌شدند. معمولاً این واژه‌ها و اصطلاحات به عنوان عنصری زاید و بیگانه هم‌خوانی کمتری با دیگر کلمات و اصطلاحات دارند و شعر را از سرزندگی و سلامت باز می‌دارند. چنانکه در سروده‌های زیر ضرورتی برای وجودشان نمی‌شود .اما بعضی ازکلمات با بار تلمیحی و تاریخی در شعر مقاومت و شعردفاع مقدس شاعران به منظور بهره‌گیری از نمادها، اسطوره‌ها و حوادث مختلف تاریخی سعی در به کارگیری واژه‌هایی دارند که هر کدام به تنهایی می‌توانند، تداعی کننده‌ی حادثه‌ای تاریخی باشند. نقش این‌گونه کلمات در شعر بیشتر نقشی ثانوی در حیطه‌ی زبان و بیان شاعرانه است‏: خشم خزر‏، امواج‏، دریا‏، جنگلی‏ها، سپیدار،‏ جنگل میرزا، بوته، شالی‏، مزرع‏، نشا و . . .
ذکر مناطق مختلف و مرزهای گوناگون و اماکن خاص هم، در شعر مقاومت می‌تواند، زنده‌ کننده‌ی خاطرات روزهای جنگ، برای ساکنان شهرها و روستاها و رزمندگان باشد و اینگونه اسامی، شعر را به ورطه نثر می‌کشاند. نمونه‌های زیر منتخبی از صدها مثال در این زمینه است : خزر ، گیلان.
واژه‌ها، اصطلاحات و ترکیبها در حوزه‌های ادبی استخدام کلمات و ترکیب‌ها آن‌گاه که کارکرد مناسب و چند منظوره‌ای از قبیل انتقال حس، کمک به انسجام ساختار، تأثیر محتوایی، ایجاد تخیّل و نوگرایی در حیطه‌ی زبان و بیان داشته باشند. ارزش ادبی اثر را به بالاترین درجه‌ی خود می‌رسانند و شعر را از ضعف‌های مختلفی چون بی‌فرمی، سقوط در ورطه‌ی نثر و تکرار می‌رهانند. در حوزه‌ی شعر مقاومت، پس از گذراندن نخستین سال‌های تمرین و تجربه، کم کم توانست جایی در اذهان مخاطبان باز کند و به اصطلاح خودی نشان دهد. یکی از جلوه‌گاه‌های نوآوری درحیطه‌ی زبان ترکیب‌ سازی‌های مناسب و تازه است. وجود این ترکیب‌ها در شعر سابقه‌ دارد چنان که می‌توان در اشعار ترکیب‌های نوظهوری‌ با ساخت دستوری ویژه، مشاهده نمود. در شعر مقاومت هم، ترکیب‌ها گاه در ساختی هماهنگ با بقیه‌ی اجزای شعر و گاه در حد یک ترکیب نوظهور، غیرمرتبط با عناصر دیگر شعرحضوری رنگارنگ دارند. نمونه‌هایی از این ترکیب‌ها را می‌توان در اشعارزیر مشاهده نمود :
نفس سبز مسیحایی او (رحمدل، ۱۳۸۶ :۱۸).
محمل برکۀ انگشتانش (همان: ۲۰)
کرد در مزرع اندیشه نشا (همان: ۱۸)
خون خورشید در اندام نسیم (همان: ۱۹)
­­­­­گاهی شاعران شعر سپید مقاومت علاوه بر ترکیب‌سازی در حوزه‌های دیگر هم از کلمات، شاعرانه استفاده می‌کنند. استفاده از وابسته‌های عددی که شیوه‌ای معهود در اشعار سبک هندی، علی‌الخصوص غزل‌های بیدل دهلوی‌اند، در شعر مقاومت با ساز و کاری جدید، متناسب با حال و هوای جبهه‌ها ، زیبایی فراوانی به ساخت زبان داده‌ ، چنان که در مثالی زیر دیده است :
خمخانه گل ز کام تو می جوشد
داغ سه شقایق است بر سینۀ تو
گل خوشه‏های آتش و نور افشاند
آلاله را هوای شکفتن نیست (همان: ۶۹)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...