پاکیزگی و سلیقه
از خواص او پاکیزگی بود. همیشه دست و صورت و قبا و عبا و دستار او پاک و نظیف دیده می‌شد و حیاط و اطاق‌های خانه‌ی کوچک مهمان‌نواز او نیز حدّ اعلای سلیقه را نشان می‌داد و دوست داشت مهمان‌های خود را در آنجا که کانون دوستدران و خوشه‌چینان خوان دانش و احسانش بود، پذیرایی کند و در مصاحبت آنان قلیان پاکیزه‌ی خود را راه اندازد.[۶۷]

    1. فصل دوم: شاگردان برجسته

۲ـ ۱٫ شاگردان برجسته حوزوی
از شاگردان برجسته‌ی حوزوی مرحوم فاضل تونی، می‌توان به سه نفر اشاره کرد:
۲ـ ۱ـ ۱٫ عبدالله جوادی آملی
آیت‌الله عبدالله جوادی آملی یکی از مراجع تقلید، مفسر کبیر قرآن کریم، عارف، فیلسوف، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی، مدرس حوزه علمیه، عضو جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم، عضو پیشین مجلس خبرگان رهبری، و از امامان جمعه‌ی موقت پیشین قم است.
ایشان در سال ۱۳۱۲ ش در شهر آمل ولادت یافت. پس از پایان دروس ششم ابتدایی، در سال ۱۳۲۵ وارد حوزه‌ی علمیه‌ی آمل شد. در آنجا ادبیات، شرح لمعه، قوانین، شرایع، امالی شیخ صدوق، و سایر کتب سطح را از استادانی چون آیات عظام فَرْسیو، غروی، عزیزالله طبرسی، آقا ضیاء آملی، و مرحوم آقایان شیخ احمد اعتمادی، شیخ عبدالله اشراقی، شیخ ابوالقاسم رجایی لیتکوهی، شیخ ابوالحسن پیشنماز، شیخ شعبان نوری، سید حسن حجت، میرزا رضای روحی، و پدرش میرزا ابوالحسن جوادی آموخت. پس از آن مدت کوتاهی به حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد رفت؛ ولی در آنجا ماندگار نشد.[۶۸]
در سال ۱۳۲۹ به تهران رفت و تحصیلات خود را در مدرسه‌ی مروی ادامه داد. در آنجا رسائل و مکاسب را از مرحوم شیخ اسماعیل جاپلقی، سید عباس فشارکی، و سید محمدرضا محقق داماد فرا گرفت و از درس هیأت، طبیعیات اشارات، بخش‌هایی از اسفار، و شرح منظومه‌ی علامه شعرانی بهره برد. در درس تفسیر قرآن، بخشی از شرح منظومه، بخش‌های الهیات و عرفان اشارات، و مبحث نفس اسفار مرحوم الهی قمشه‌ای شرکت کرد و شرح فصوص‌الحکم را از مرحوم فاضل تونی، و درس خارج فقه و اصول را از آیت‌الله حاج شیخ محمدتقی آملی آموخت.
در سال ۱۳۳۴ برای تکمیل تحصیلات به حوزه‌ی علمیه‌ی قم کوچ کرد. در آنجا مدتی از درس خارج فقه مرحوم آیت‌الله بروجردی استفاده کرد و بیش از دوازده سال در درس خارج فقه مرحوم محقّق داماد و حدود هفت سال در درس خارج اصول امام خمینی حضور یافت. وی همچنین حدود پنج‌سال در درس خارج میرزا هاشم آملی شرکت کرد. از همان ابتدای ورود به قم، رابطه‌ی علمی خود را با فیلسوف و مفسر بزرگ قرآن کریم، علامه طباطبایی آغاز کرد که این ارتباط تا پایان عمر علامه ادامه یافت. برخی از دروسی که از او آموخت، عبارت است از: تفسیر قرآن کریم، بخش‌های نفس و معاد اسفار، درس خارج اسفار، الهیّات و برهان شفا، تمهیدالقواعد، علم حدیث، شرح اشعار حافظ، تطبیق فلسفه‌ شرق و غرب و بررسی فلسفه‌های مادی.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پس از اتمام تحصیلات، فعالیت‌های وی بر تدریس و نشر معارف الهی متمرکز گردید و در سطوح و دوره‌های مختلف، شرح اشارات، شرح تجرید، شرح منظومه، شواهد الربوبیه، التحصیل، شفا، دوره‌ی کامل اسفار، تمهید القواعد، شرح فصوص الحکم، مصباح الأنس، درس خارج فقه و اصول، تفسیر موضوعی قرآن، تفسیر ترتیبی قرآن و… را تدریس نمود. اکنون نیز درس‌های تفسیر قرآن خارج فقه ایشان ادامه دارد. از شاگردان وی می‌توان به حضرات آیات و حجج اسلام ممدوحی، فیاضی، یزدان‌پناه، پارسانیا، و رمضانی اشاره کرد.
همان‌گونه که اشاره کردیم، آیت‌الله جوادی در زمان تحصیل در تهران، شرح فصوص الحکم را نزد فاضل تونی خوانده است و بنا به گفته‌ی خود ایشان، استفاده‌های حِکمی و عرفانی فراوانی از آن نادره‌ی عصر برده است.
لطائف استاد فاضل تونی در بیان علامه جوادی آملی
۲ـ ۱ـ ۱ـ ۱٫ انس با معارف
استاد بزرگوار، آیت‌الله فاضل تونى در زمینه‌ی حکمت و عرفان صاحب‌نظر بود و در تقریر و تبیین عبارت‌هاى پیچیده‌ی شرح فصوص الحکم مهارت خاصى داشت.
ایشان گاهى در اثناى درس مى فرمود: بکوشید با علوم و معارف الهى انس بگیرید. اگر نفس با این معارف آشنا نشود، به تدریج به امور پست دنیایى گرایش مى یابد. آن‌گاه خاطره‌اى از دوران تحصیل خود در مدرسه صدر اصفهان نقل مى کرد و مى‌گفت: هر سال چند کارگر براى تخلیه‌ی چاه فاضلاب مدرسه، به آنجا مى‌آمدند. یکى از سال‌ها میان متولى مدرسه و کارگران بر سر دستمزد اختلاف پیش آمده بود و نزدیک بود متولى با آنان به توافق نرسد و کار را به گروهى دیگر واگذار کند؛ امّا کارگران با ذکر دلیلى، متولّى مدرسه را قانع کردند. آنان گفتند: حدود چهل سال است که ما در این کار سابقه داریم. چگونه این کار را به دیگران مى سپاری؟ متولى با این استدلال تسلیم شد و کارگران مشغول کار شدند. هنگام شروع کار، مسؤول گروه به بقیه گفت: این طلبه‌ها دارند وقت خودشان را تلف مى کنند؛ آدم باید کار کند و نان دربیاورد. مرحوم فاضل تونى مى‌فرمود: کسى که چهل سال سابقه‌ی تخلیه چاه دارد و به این کار انس گرفته است، به جایى مى‌رسد که کار خود را تقدیس مى‌کند و تحصیل معارف الهى را بیهوده مى پندارد.[۶۹]
۲ـ ۱ـ ۱ـ ۲٫ عمق مثنوی
«… با این بیان کوتاه، راز و رمز سخن بلند حضرت استاد علاّمه محمدحسین فاضل تونی روشن می‏شود؛ روزی در اثنای درس شرح فصوص قیصری فرمودند: خواص از طلاب حوزه علمیه اصفهان کتاب مثنوی را به طور سرّی نزد متخصص در این رشته می‏آموختند.»[۷۰]
۲ـ ۱ـ ۱ـ ۳٫ هدیه عبد به مولی
مرحوم فاضل تونی در درس، بیانی را از مشایخ عظام و اساتید خود نقل می‏کرد که بنده باید چیزی را به عنوان هدیه پیش مولی ببرد که مولی نداشته باشد؛ وگرنه این هدیه ارزشمند نیست. انسان نیز که بنده خدا است، باید چیزی را به عنوان هدیه پیش خدا ببرد، که خداوند نداشته باشد و این نداشتن هم کمال باشد.
اگر کسی بگوید: خدایا من عمری زحمت کشیدم درس خواندم، درس خواندن و تحصیل علم که نسبت به علم ذات اقدس اله قابل قیاس نیست: «ولا یحیطون بشی‏ءٍ من علْمه»[۷۱] انسان چگونه آن را به پیشگاه عالِم مطلق هدیه ببرد؟ یا اگر کسی بگوید: من زحماتی کشیدم، خدماتی ارائه دادم، این خدمات و قدرت‌ها و تلاش‌ها هیچ‌گاه در برابر آن فیض هر روز خدای سبحان قابل قیاس نیست. افزون بر این که خدمات اندک نیز فیض خود او است، پس انسان پیش خدا چه چیزی ببرد؟ با دست تهی هم برود که روا نیست. بگوید: من علم آوردم، آنجا خزاین عظیم علم است. بگوید: قدرت و خدمت آوردم، آنجا که همه قدرت لایزال الهی است. بگوید ایثار آوردم؛ او محض ایثار و احسان است. پس چه ببرد؟
در شرفیابی عبد به حضور مولی، غیر از مسکنت و ضعف و عجز و ناله و ابتهال و تضرع چیز دیگری مطلوب نیست. سزاوار است انسان وقتی به حضور خدای سبحان می‏رود بگوید: من غیر از بندگی چیز دیگری نیاوردم. این حالت عجز و اظهار نداری هم کمال است. در همین راستا حضرت امیر ۷ بیانی دارد و به خدا عرض می‏کند: «الهی کفی بی عزاً أن أکون لک عبداً وکفی بی فخراً أن تکون لی ربّاً»[۷۲].[۷۳]
۲ـ ۱ـ ۱ـ ۴٫ فاتحه خوانی برای حکمای قبل از میلاد
استاد جوادی آملی می‌فرمایند:
همان‌گونه که گفته شد، کتاب‌های آسمانی راهنمای انسانند. به همین باور، می‌توان گفت که نخستین آموزگاران صلاح و فلاح بشری، انبیای الهی بوده‌اند. همه انسان‌های صالح نیز در مکتب همین پیامبران رشد یافته‌اند. اگر بزرگانی چون «بوعلی» و «فارابی» در مکتب اسلام پرورش یافته‌اند. دانشمندانی مانند «افلاطون» و «ارسطو» هم در دامن تعالیم «موسی» و «عیسی» ۸ رشد پیدا کرده‌اند. فارابی می‌گوید: «اگر بزرگانی چون افلاطون و ارسطو نبودند، بسیاری از مردم با طریقه توحید و تفکّر الهی آشنا نمی‌شدند.» یکی از استادان ما حضرت حکیم متألّه فاضل تونی ۱ می‌فرمود: «هر شب جمعه که فرا می‌رسد، من برای حکمایی چون ارسطو فاتحه می‌خوانم.» نباید گمان کرد که این اندیشه‌های حکیمانه از یونان و تفکّر غیر الهی به اسلام سرایت یافته‌اند. افلاطون و ارسطو هم از پرورش‌یافتگان مکتب انبیای الهی بودند. اگر چه آنها از نبوغ بهره داشتند، امّا اگر در آن مکتب پرورش نمی‌یافتند، بدین پایه از علم و معرفت نمی‌رسیدند.[۷۴]
۲ـ ۱ـ ۱ـ ۵٫ تمجید از حکیم طوس
محقق طوسی ـ رحمه‏ الله ـ حکیم بود، نه متکلّم. او متن تجرید را به نگارش درآورد تا با اصول کلام، «ولایت» را اثبات کند؛ زیرا برای بحث از امامت خاصه جایی در فلسفه وجود ندارد و در فلسفه بحث از جهان‌بینی و اصول کلی است؛ گرچه می‏توان اصل امامت را در فلسفه زیر پوشش عنوان خلافت و عنوان ولایت و نبوّت مطرح ساخت، اما امامت خاصه مانند امامت علی ۷ و اولاد معصوم او : بر عهده کلام است، نه فلسفه؛ یعنی برهان نقلی و عقلی تلفیقی می‏طلبد، نه عقلی محض. از این رو مرحوم خواجه کتاب کلامی تجرید را تدوین کرد و با بهره گرفتن از قواعد کلام برای اثبات امامت خاصه به هدف خود نائل آمد.
سخن فوق را گرچه ما نخستین بار از استادمان فاضل تونی (رحمه‏الله) شنیدیم، لیکن برخی از حاشیه نگاران الهیّات شفا[۷۵] نیز به این مطلب اشاره کرده و به روشنی نگاشته است. مرحوم محقق طوسی در جریان حدوث و قدم عالم و مسأله زمان به عنوان مماشات با متکلمان سخن گفت؛ زیرا در صدد استیناس ارباب نقل بود تا تشیّع را در آفاق رواج دهد. از این رو در کتاب تجرید در بسیاری از مسایل عقلی با سایر نوشته‏های خود یکسان سخن نگفت؛ یعنی تجرید را به نگارش درآورْد تا از راه اصول و مبانی کلامی و بر اساس اعتقاد و روش رایج آن عصر تشیع را رواج دهد و از این راه به مقصد نهایی خود که اثبات ولایت و امامت پیشوایان دین : بود دست یافت.[۷۶]
۲ـ ۱ـ ۱ـ ۶٫ صعود و نزول انسان
مرحوم فاضل تونی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ گاهی نیز در اثنای درس ظرایفی داشتند. مثلاً می‏فرمود: اگر انسان خود را به معارف و علوم حقیقی مشغول نکند، کم‌کم نفس او به اوهام و خیالات سرگرم می‏شود و گذشته از اوهام و خیالات، حتی با مسائل مادی و محسوسات انس می‏گیرد و گاهی از مرحله انس با محسوس و ماده نیز فراتر می‏رود و در مادیات و امور پست مادی غوطه‏ور می‏شود و در آن سقوط می‏کند.
زیرا طبق قرآن کریم، همان‏گونه که برای انسان‏های نیکوکار درجاتی است، برای تبهکاران نیز درکاتی است. گاهی انسان می‏تواند در اثر استقامت و ایستادگی در برابر هواهای نفسانی به جایی برسد که فرشتگان بر او نازل شوند؛ «إنّ الذین قالوا ربّنا اللّه ثُمّ استقاموا تَتَنزّلُ عَلَیهم المَلائکهُ ألاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا…»[۷۷].
این درجاتی است که نصیب مؤمنان می‏شود: «لَهم دَرَجاتٌ»[۷۸] و اگر ترقّی کنند به جایی می‏رسند که خود آنان درجه می‏شوند: «هُم درجاتٌ»[۷۹] و دیگر نه «لام» حرف جر در کار است و نه «لام» محذوف؛ یعنی واقعاً خود انسان درجه می‏شود.
همان‏گونه که در مراحل کمال، درجاتی است و سپس خود انسان درجه می‏شود، در مراحل درکات و سقوط نیز گاهی برای او درکات است و گاهی خودش درکه می‏شود. به گواهی قرآن کریم اگر انسان به طرف امور وهمی و خیالی تنزل کند، ابتدا شبیه حیوانات می‏شود؛ «کالأنعام»[۸۰] سپس در اندازه حیوانات و در زمره آن‏ها قرار می‏گیرد و اگر سیر نزولی‏اش ادامه یابد، به رتبه پست‏تر و پایین‏تر از حیوانات سقوط می‏کند و مصداق «بل هم أضلّ»[۸۱] می‏شود. یعنی انسان گاهی به جایی می‏رسد که زندگی او زندگی گیاهی می‏شود؛ یعنی تنها تغذیه، رشد و خوابی خوب دارد و نیز جامه خوب در بر و خرامان خرامان حرکت می‏کند! این حیات، جز زندگی گیاهی چیز دیگری نیست؛ چون دیگر از عواطف و احساسات انسانی و مقاماتی این‏چنین برخوردار نیست.
گاهی از حیات گیاهی هم تنزل می‏کند و در حدّ جمادات قرار می‏گیرد؛ چنان که قرآن فرمود: «فهی کالحجاره»[۸۲]؛ قلوب آن‏ها مانند سنگ می‏شود. گاهی نیز از جماد پست‏تر می‏شود؛ چون فرمود: «أو أشدّ قسوهً»[۸۳]؛ «سخت‏تر از سنگ!» زیرا برخی از جمادات منشأ جوشش آب‏های زلال و کوثر گونه و چشمه‏اند؛ ولی قلب انسان قسیّ القلب «ثمّ قست قلوبکم»[۸۴]، هرگز منبع جوشش و خیر نخواهد بود.[۸۵]
۲ـ ۱ـ ۲٫ حسن حسن‌زاده آملی
آیت‌الله حسن‌زاده آملی در اواخر سال ۱۳۰۷ ش در لاریجان آمل متولد شد. شش سالگی به مکتبخانه رفت و خواندن و نوشتن یاد گرفت. تعدادی از جزوات متداول در مکتبخانه‌های آن زمان را خواند و در خردسالی تمام قرآن را یاد گرفت. مهرماه سال ۱۳۲۳ به حوزه‌ی علمیه‌ی آمل وارد شد. متون ابتدائیه‌ی درس حوزه را در آمل در نزد آیات عظام فَرْسیو، محمد غروی، عزیزالله طبرسی، و مرحوم شیخ احمد اعتمادی، شیخ عبدالله اشراقی، شیخ ابوالقاسم رجائی، و سایرین فرا گرفت و در آمل آغاز به تدریس چند کتاب مقدماتی نمود.
وی در شهریور ۱۳۲۹ به تهران آمد و چند سالی در مدرسه‌ی حاج ابوالفتح به سر برد و باقی کتب حوزوی را نزد آیت‌الله سید احمد لواسانی خواند. چندین سال در مدرسه‌ی مروی به سر برد و زیر نظر آیت‌الله شیخ محمدتقی آملی و علامه شعرانی و شیخ محمدحسین فاضل تونی به مدت ۱۳ سال درس خواند و از ایشان اجازه‌ی اجتهاد گرفت.
در سال ۱۳۴۲ به قصد اقامت در قم، تهران را ترک گفت و پس از ورود به قم، به تدریس معارف حوزوی و فنون ریاضی پرداخت. ایشان در قم از محضر علامه طباطبایی ۱ و به سفارش ایشان از سید محمدحسن الهی طباطبایی ۱ استفاده‌ها برده است.[۸۶]
وی در فلسفه، عرفان، فقه، اصول، ادبیات، ریاضیات، طب، هیئت، نجوم، و بسیاری از علوم دیگر تخصص دارد. برخی از دروسی که آیت‌الله حسن‌زاده آملی تدریس نموده است، به شرح ذیل می‌باشد:[۸۷]
چند دوره اشارات با شرح خواجه.
مصباح الانس به مدت هشت سال در حوزه‌ی علمیه‌ی قم؛ و دوره‌ی دوم تدریس آن که در سال ۱۳۷۰ آغاز شده بود، به دلیل کسالت وی در سال ۱۳۷۱ تعطیل شد.
شرح فصوص الحکم قیصری چند دوره که برای شاگردان املا می‌کرد و آنان می‌نوشتند.
یک دوره کامل شفای شیخ الرئیس که در ضمن تدریس از روی چندین نسخه‌ی تصحیح شده و تعلیقات و حواشی انجام شد.
چند دوره تمهید القواعد در حوزه‌ی علمیه‌ی قم که هر دوره حدود چهار سال به طول انجامید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...