پایان نامه ارشد : دشمن شناسی از منظر قرآن کریم- فایل ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
درباره«لعب» هم مىگوید وقتى گفته مىشود: «لعب فلان: فلانى لعب کرد» که کارى را بدون اینکه غرض صحیحى از آن در نظر داشته باشد انجام دهد.[۶۳۳]
وقتى چیزى را به باد مسخره مىگیرند که داراى وصفى باشد که داشتن آن وصف آن را از نظرها ساقط و غیر قابل اعتنا کند و اشخاص براى این، آن را مسخره مىکنند که به سایرین بفهمانند که آن چیز در نظرهایشان غیر قابل اعتنا است و آنان آن چیز را به بىاعتنایى تلقى کردهاند و همچنین است«لعب» یعنى وقتى چیزى را بازیچه مىگیرند که هیچگونه استفاده عقلایى از آن برده نشود، مگر این که غرض صحیح و عقلایى متعلق شود به یک امر غیر حقیقى مانند تفریح و ورزش.
بنابراین اگر مردمى دینى از ادیان را استهزا مىکردهاند خواستهاند بگویند که این دین جزء براى بازى و اغراض باطل به کار دیگرى نمىخورد و هیچ فایده عقلایى و جدى در آن نیست وگرنه کسى که دینى را حق مىداند و شارع آن دین و داعیان بر آن و مؤمنین به آنرا در ادعا و عقیده مصاب و جدى مىداند و به آنان و عقیدهشان به نظر احترام مىنگرد، هرگز آن دین را مسخره و بازیچه نمىگیرد، پس اینکه مىبینیم در صدر اسلام کسانى دین اسلام را مسخره مىکردهاند مىفهمیم که آنان هم اسلام را یک امر واقعى و جدى و قابل اعتنا نمىدانستهاند.[۶۳۴]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۱-۲-۷) تخریب پایگاههای مکتب:
دشمنان اسلام در تمام قرون و اعصار در صدد تخریب و ویرانی پایگاههای مکتب و آثار اسلامی بوده اند. قرآن در اینباره میفرماید:« وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعى فِی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلَّا خائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ عَظِیمٌ»[۶۳۵]: کیست ستمکارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیرى کرد و سعى در ویرانى آنها نمود؟! شایسته نیست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد این (کانونهاى عبادت) شوند. بهره آنها در دنیا (فقط) رسوایى است و در سراى دیگر، عذاب عظیم (الهى)! گرچه مفسران درباره سبب نزول آن اختلاف دارند. ولى ظاهراً از سیاق این آیه و قرائن آیات دیگر و آن روایتى که از امام جعفر صادق(علیه السّلام) درباره نزول این آیه وارد شده معلوم می شود: این آیه درباره مشرکین قریش نازل شده است. اما قرائن آیات: از جمله سوره فتح است که میفرماید:«هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» الى آخره. امام جعفر صادق (علیه السّلام) فرمود: این آیه درباره مشرکین مکه نازل شد. زیرا آنان بودند که در سال حدیبیه پیامبر اعظم اسلام را از ورود به مکه و مسجد الحرام ممنوع نمودند و نگذاشتند که آن بزرگوار طواف و سعى کند و نماز بگزارد.[۶۳۶]
معنى « و من اظلم ممن منع ذکر اللَّه فى المساجد»، اختصاص به مسجد الحرام یا مسجدى که در فناء مکه است یا بیت المقدس ندارد اگر چه مورد نزول مسجد الحرام باشد چنانچه از خبر مروى از حضرت صادق (علیه السّلام) است و همچنین این حکم اختصاص به کفار قریش یا یهود و نصارى ندارد بلکه شامل هر کسى که مانع عبادت خدا در مساجد شود از کافر و غیر کافر شامل می شود و هم اختصاص به زمان نبى(صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) ندارد بلکه این حکم تا قیامت باقى است بلى مورد نزول آیه به قرینه ذیل آن کفار قریش می باشند.
«وَ سَعى فِی خَرابِها» خرابى مسجد بر چند قسم است، یکى آنکه مسجد را منهدم نموده و از بین ببرند مانند مساجدى که جزء خیابان و جاده کردند و یا تبدیل به خانه و مغازه نمودند و دیگر آنکه مسلمانان را از دخول در آنها و عبادت منع کنند که بالاخره منجر به خرابى می شود و دیگر آنکه مساجد را مرکز لهو و لعب و کسب و تماشا و امور نامشروع قرار دهند که این بر خلاف دستور شرع و نظر واقف است و از این جهت به کلمه سعى فى خرابها تعبیر فرمود نه کلمه یخربون، تا اقدام به هر قسم خرابى و به هر وسیله و اسبابى که باشد و لو به چند واسطه شامل شود.[۶۳۷]
۴-۱-۲-۸) جنگ و ستیز:
با نگاهی به تاریخ صدر اسلام و تاریخ معاصر، استمرار به کارگیری این شیوه توسط دشمنان اسلام به خوبی آشکار میگردد؛ تنها در مدت بیست و سه سال دوران رسالت پیامبراکرم (ص) بیست و شش غزوه و سی و شش سریّه رخ میدهد.[۶۳۸]
در مدت کوتاه چهار سال حکومت امام علی(ع) سه جنگ بزرگ «جمل، صفین و نهروان» به وقوع میپیوندد و در زمان امام حسین(ع) واقعهی خونین عاشورا به وجود می آید و جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران، بهترین گواه از تاریخ معاصر بر این حقیقت است.
قرآن کریم در اینباره میفرماید:«…وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا…»[۶۳۹]: …و مشرکان، پیوسته با شما مىجنگند، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند…
صاحب انوار درخشان در تفسیر این آیه مینویسد: جمله بیان اینست که کفار قریش چنان در مخالفت خود پا بر جا هستند که گویا می خواهند تا آخرین دم زندگى نیز به جنگ با مسلمانان ادامه دهند، شاید بتوانند آنان را از مسلک و آئینى که انتخاب کردهاند بازدارند! غافل از اینکه هرگز به آرزوى خود نخواهند رسید، زیرا که مسلمانان در اثر التزام به اصول اسلام داراى ایمانى محکم و ارادهاى آهنین هستند و هرگز این یاوهگوئیها در آنان اثر نخواهد گذاشت و سبب انحراف آنان نخواهد شد.[۶۴۰]
طالقانی در تفسیر این آیه مینویسد: و لا یزالون، نفى منفى و مشعر به ثبات و دوام فعل،«یقاتلونکم»، خطاب به همه مسلمانان و اضافه«دینکم» مشعر به دینى است که مخاطبین خود با کوشش دریافتهاند. «ان استطاعوا»، دلالت به قدرت ایمان و ثبات مسلمانان دارد. این خطاب براى هشیارى مسلمانان است به وضع و سنگرگیرى و فتنه جویى دشمنان شرک پیشه؛ با آنکه قتال در ماه حرام گناهى بزرگ است، شما نباید از دشمنان خود غافل و دست بسته باشید چه آنها در هر زمان و مکان و در هر شرایط از جنگ فرساینده با شما باز نمىایستند تا اگر بتوانند شما را از دینى که دارید یکسر برگردانند و براى رسیدن به این مقصود نه پاس حرمت ماه حرام را می دارند و نه مسجد الحرام را. این همان فتنهایست که از هر کشتارى سختتر است.[۶۴۱]
۴۱-۳) شگردها وشیوههای مبارزهی دشمنان با پیروان مکتب توحیدی:
دشمنان با یأس از ضربه زدن به رهبر و مکتب اسلام، در صدد دشمنی با پیروان مکتب حق برای تزلزل و نابودی کیان و عظمت طرفداران حق و رهبری برمیآیند. آنها دریافتند که پیروان رهبری حق با اجرای رهنمودهای رهبرشان، به عنوان دژ محکمی برای رهبر و مکتب هستند.
دشمنان برای مبارزه با پیروان رهبری به شیوه های مختلفی متوسل می شود. به برخی از نمونههای آن از زبان قرآن توجه فرمایید:
۴-۱-۳-۱) تلاش برای گمراه کردن پیروان مکتب توحیدی از طریق صرف هزینه های کلان:
دشمنان به طور مستمر تلاش می کنند که طرفداران حق را از مسیر و هدف انتخاب شده، گمراه سازند. این شیوه را در تمام عصرها و نسلها جریان می دهند. قرآن کریم از این واقعیّت، چنین خبر میدهد:
« أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَهَ وَ یُرِیدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِیلَ»[۶۴۲]: آیا ندیدى کسانى را که بهرهاى از کتاب (خدا) به آنها داده شده بود، (به جاى اینکه از آن، براى هدایت خود و دیگران استفاده کنند، براى خویش) گمراهى مىخرند و مىخواهند شما نیز گمراه شوید؟
یَشْتَرُونَ الضَّلالَهَ یعنى گمراهى و خروج از طریق ولایت و طریق قلب را در مقابل هدایتى که براى آنها از ظاهر اسلامشان حاصل شده است مىخرند، چون همان بضاعت آنهاست که از اسلامشان کسب کردهاند و «بالهدى» یعنى به هدایتى که فطرت آنهاست و به آن قانع نمىشوند.وَ یُرِیدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِیلَ یعنى اى مؤمنین آنها مىخواهند که شما از راه گمراه شوید و راهى را که بر آن هستید (ولایت علىّ (ع)) گم کنید.[۶۴۳]
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد: این آیه در نکوهش یهودیان، نازل شده است. زیرا که یهودیان هر چند که با شما به روى خوش ملاقات مىکنند و هر چند اظهار محبت نموده، در قیافه افراد صالح درمىآیند و آنچنان با شما برخورد مىکنند که گویى خیرخواه و یاوران شمایند و اى بسا حرفهایى بزنند که طبع شما آن را بپسندد و دلهایتان مجذوبش شود، که چه حرفهاى درستى مىزنند، و لیکن- بدانید- که قصدى جز گمراه کردن شما از صراط مستقیم ندارند، دلیلش هم خیلى روشن است و آن این است که خودشان از صراط مستقیم منحرفند و ضلالت را براى خود انتخاب کردهاند و خداى عزّ و جل دشمنان شما را بهتر از خود شما مىشناسد، پس به هوش باشید، که یهود دشمنان شمایند، فریب آن چه از حالات آنها مىبینید نخورید، زنهار زنهار که آنان را در پیشنهادهایى که مىکنند اطاعت مکنید و به سخنان زیبا و فریبندهشان گوش ندهید، به خیال این که واقعاً دوست و خیرخواه شمایند.[۶۴۴]
قرآن کریم در آیهی دیگر چنین میفرماید: « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ»[۶۴۵]: و بعضى از مردم سخنان بیهوده را مىخرند تا مردم را از روى نادانى، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهى را به استهزا گیرند براى آنان عذابى خوارکننده است!
کلبى و مقاتل گویند: آیه درباره نضر بن حارث نازل شد که چون براى تجارت به ایران مىرفت داستانهاى عجم خریدارى مىکرد و همراه مىآورد و براى قریش نقل و حکایت مىنمود و مىگفت: محمد، خبر و داستان عاد و ثمود مىگوید و من داستان رستم و اسفندیار و اخبار خسروان آوردهام. قریش گوش دادن به قرآن را ترک گفته به شنیدن سخن او روى مىآوردند و از این لذت مىبردند.[۶۴۶]
کلمه«لهو» به معناى هر چیزى است که آدمى را از مهمش باز بدارد و لهو الحدیث آن سخنى است که آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند حکایات خرافى و داستانهایى که آدمى را به فساد و فجور مىکشاند و یا از قبیل سرگرمى به شعر و موسیقى و مزمار و سایر آلات لهو که همه اینها مصادیق لهوالحدیث هستند.«لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ» مقتضاى سیاق این است که مراد از«سبیل اللَّه» قرآن کریم و معارف حق و صحیح، از اعتقادات و دستورالعملها و به خصوص داستانهاى انبیاء و امم گذشته بوده باشد، چون لهوالحدیث و خرافات ساخته و پرداخته فکر انسانهاست که است دست به دست گشته، در درجه اول معارض با این داستانهاى حق و صحیح است و در درجه دوم بنیان سایر معارف حق و صحیح را در انظار مردم سست نموده و سپس منهدم مىسازد.
مؤید این معنا جمله بعدى است که مىفرماید:«وَ یَتَّخِذَها هُزُواً»، یعنى حدیث را مسخره مىکند، چون نام خرافات نیز حدیث است و همین باعث وهن هر حدیثى مىشود و سبب مىگردد مردم احادیث واقعى را نیز به سخریّه بگیرند.پس همانطور که گفتیم مراد از«سبیل اللَّه»، قرآن است، بدان جهت که مشتمل بر قصص و معارف است و گویا مراد کسى که خریدار لهوالحدیث است این است که مردم را از قرآن منصرف نموده و گمراه نماید و قرآن را به سخریّه بگیرد به اینکه به مردم بگوید این نیز حدیثى است مانند آن احادیث و اساطیرى است چون آن اساطیر.[۶۴۷]
۴-۱-۳-۲) اشاعه فساد، نشر اکاذیب و پخش شایعات:
یکی دیگراز شگردها و شیوه های مبارزهی دشمنان با پیروان مکتب توحیدی، اشاعه فساد، نشر اکاذیب و پخش شایعات است. قرآن کریم در اینباره میفرماید:«… فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ…»[۶۴۸]: پس چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ مىبندد، تا مردم را از روى جهل گمراه سازد؟
صاحب تفسیر روشن در تفسیر این آیه مینویسد: کسى ستمکارتر نیست از آن که به دروغ چیزی را به خداوند متعال ساخته و نسبت بدهد، زیرا در این صورت این فرد خود را از جهت فکر و نظر به رأى خداوند متعال ترجیح و برترى داده و یا حدّ مسلّم این که خود را در ردیف او و شریک او قرار مىدهد.
و در عین حال این معنى ملازم است با بىاعتنایى و تحقیر مقام عظمت پروردگار متعال و قصور معرفت درباره او. این عمل موجب گمراه کردن دیگران و منحرف نمودن افکار آنان از حقّ و واقعیّت و سوق دادن آنها است به مطالب سست و خیالى ضعیف که در محدوده افکار یک فرد عادى و بدون توجّه به مصالح و خیرات حقیقى صورت مىگیرد و بسا که سعادت انسان در أثر سخن و ارشاد حقّى صورت گرفته و یا انحراف کلّى او با یک سخن باطلى عملى مىشود و به طور مسلّم سخنانى که در مقابل برنامهها و آراى إلهى باشد: هر چه باشد باطل و مخالف حقّ خواهد بود.
باید توجّه داشت که: بهترین موفقیّت و سعادت انسان در اینست که خداوند متعال او را طبق نظر و خواسته خود، به راه حقّ و کمال و خوشبختى هدایت فرموده و تولیت برنامه خیر و صلاح حقیقى او را در زندگى او به عهده بگیرد و کسى که از حدود ظاهرى و معنوى خود خارج شده و دست تجاوز بحقوق دیگران دراز مىکند، مخصوصاً که درباره حقوق و برنامههاى إلهى باشد: از هدایت و لطف او محروم خواهد شد.[۶۴۹]
۴-۱-۳-۳) اختلافافکنی و تفرقهانگیزی:
دشمنان برای تسلط یافتن بر مردم، دست به ایجاد اختلاف و تفرقه در بین مردم میزنند، همان کاری که فرعون و فرعونیان در هر عصر و زمان کرده و می کنند. قرآن کریم در این زمینه میفرماید:«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَهً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ»[۶۵۰]: فرعون در زمین برترىجویى کرد و اهل آنرا به گروههاى مختلفى تقسیم نمود گروهى را به ضعف و ناتوانى مىکشاند، پسرانشان را سر مىبرید و زنانشان را (براى کنیزى و خدمت) زنده نگه مىداشت او به یقین از مفسدان بود!
صاحب تفسیر انوار درخشان در تفسیر این آیه مینویسد: این آیه بیان آنست که فرعون در اثر پادشاهى و فرمانروائى خود مردم آن سرزمین را به پرستش خود دعوت و الزام می نمود و کسى نمىتوانست با او مبارزه نماید و دعوى «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» در آن اقطار طنینانداز بود و همه ساکنان آن سرزمین مجبور بودند که دعوى او را پذیرفته با این که فرعون شخصاً خود بت پرستش میکرد ولى نسبت به اهالى و ساکنان آن سرزمین دعوى الوهیت و پرستش مینمود و خود را شایسته و مستحق پرستش معرفى میکرد.
بدین جهت ساکنان آن سرزمین متفرق و پراکنده نمود که وحدت مرام و مقصد نداشته باشند از جمله بر بنى اسرائیل بسیار سختگیرى مىکرد و آنان را زبون و خوار در انظار معرفى نموده بود به طوری که سالهاى چندى که دستور داده بود که نوزادان پسر از بنى اسرائیل را بیدرنگ به قتل برسانند کسى در مقام اعتراض برنمیآمد و این حکم ستمگرانه به موقع اجراء گذارده میشد.
خلاصه نظر به اینکه فرعون پادشاه قبط در اثر نخوت و خودخواهى و نیز براى ادامه فرمانروائى خود سرزمین کشور مصر به سلطنت خود ادامه دهد و مزاحمى نداشته باشد میان ساکنان آن سرزمین که از دو نژاد بودند یکى اکثریت بومى نژاد قبط و دیگر نژاد سبط یعنى بنى اسرائیل که در شهر مصر سکونت گزیده بودند اختلاف افکنده بنى اسرائیل را منکوب و ذلیل نموده به طوری که سالها براى بدست آوردن موسى فرزند عمران که شنیده بود از بنى اسرائیل جوانى خواهد آمد که سلطنت و فرمانروائى فرعون را پایان بخشد براى قتل او سالها دستور داده بود که نوزادان پسر از بنى اسرائیل را بیدرنگ به قتل برسانند.[۶۵۱]
فرعون، برای ادامه دادن حکومت و تسلّطش بر مردم مصر، میان اهل آن سرزمین اختلاف افکنده، بدین گونه که قبطى را عزیز و گرامى داشته و با انواع کرامتها او را تکریم نموده، سبطى را با انواع اهانتها خوار داشته، یا سبطى را در به بردگى کشیدن و اعمال شاقّه گروههاى پراکنده و مختلف قرار داده، زیرا قبطیان اهل مصر بودند و آنان را سزاوارتر به انواع کرامت مىدانست.[۶۵۲]
۴-۱-۳-۴) محاصره اقتصادی:
دشمنان برای نابودی پیرامون حق نخست مبارزهی منفی را آغاز می کنند، اگر با این شیوه به آمالشان نرسیدند، آنگاه به«سلاح گرم» متوسّل میشوند. از جمله این مبارزات منفی و به تعبیر دیگر«جنگ سرد» میباشد، از جمله مصادیق جنگ سرد، ایجاد تنگناهای اقتصادی و محاصره اقتصادی، است تا بلکه از این طریق، این زمین پهناور را برای آنها بسان یک زندان کوچک گردانند و ملّت اسلام را یارای ادامه مسیر حق نباشد. قرآن کریم در اینباره میفرماید: « هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى یَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُونَ»[۶۵۳]: آنها کسانى هستند که مىگویند: «به افرادى که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند!» (غافل از اینکه) خزاین آسمانها و زمین از آن خداست، ولى منافقان نمىفهمند!
گاهى در انجمنهاى سرّى خود تصمیم مىگرفتند، کمکهاى مالى خود را از یاران رسول خدا (ص) به کلّى قطع کنند، تا از اطراف او پراکنده شوند.[۶۵۴]
منافقان بازداشتن مردم را از انفاق و فراخواندن آنان به بخل را وسیلهاى براى منحرف کردن آنان از راه خدا و جنگ با رسول و رسالت او مىدانند که جهانیان را به عدالت و ایستادگى در برابر وضع طبقاتى ناهنجار و بهرهکشى از مردم و… فرا مىخوانند و این همه با منافع و مصالح آنان مخالفت دارد. خداى تعالى گوید: «هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى یَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُونَ » اینان همانهایند که مىگویند: به آنها که گرد پیامبر خدایند چیزى مدهید و انفاقى نکنید تا از گرد او پراکنده شوند. و حال آنکه خزاین آسمانها و زمین از آن خداست ولى منافقان نمىفهمند و این آیه به هدف و غرضى دیگر از امر کردن منافقان به بخلورزى اشاره مىکند.[۶۵۵]
کلمه «ینفضوا» مضارعى است که از مصدر «انفضاض»گرفته شده و انفضاض به معناى متفرق شدن است، و معناى آیه این است که: منافقین همان کسانى هستند که مىگویند مال خودتان را بر مؤمنین فقیر که همواره دور رسول اللَّه را گرفتهاند انفاق نکنید، چون آنها دور او را گرفتهاند تا یاریش کنند و اوامرش را انفاذ و هدفهایش را به کرسى بنشانند و وقتى شما به آنها کمک نکردید از دور او متفرق مىشوند و او دیگر نمىتواند بر ما حکومت کند.
«وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» این جمله پاسخ از گفتههاى منافقین است که گفتند: «لا تنفقوا» مىفرماید: دین، دین خدا است و خدا براى پیشبرد دین خود احتیاج به کمک منافقان ندارد. او کسى است که تمامى خزینههاى آسمان و زمین را مالک است، از آن هرچه را بخواهد و به هر کس بخواهد انفاق مىکند. پس اگر بخواهد مىتواند مؤمنین فقیر را غنى کند، اما او همواره براى مؤمنین آن سرنوشتى را مىخواهد که صالح باشد، مثلاً آنان را با فقر امتحان مىکند و یا با صبر به عبادت خود وامىدارد، تا پاداشى کریمشان داده، به سوى صراط مستقیم هدایتشان کند ولى منافقان این را نمىفهمند.[۶۵۶]
۴-۱-۳-۵) تحقیر و کوچک شمردن:
همیشه در کشورها و ملتهای کفر، روحیّهی تکبّر و خود بزرگبینی وجود دارد و تحمّل عظمت و سیادت ملت اسلام برایشان بسی مشکل است و همیشه خواهان ذلّت پیروان اسلام میباشند، لذا در صدد تحقیر و کوچک شمردن طرفداران حق بر میآیند تا بلکه از این رهگذر توانسته باشند ضمن کاهش دادن عقدههای درونی خود، آنها را از پیمودن مسیر حقّ پشیمان سازند، این شیوه همیشگی آنها در طول تاریخ بوده است. قرآن کریم در اینباره میفرماید:« قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ»[۶۵۷]: گفتند: آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالى که افراد پست و بىارزش از تو پیروى کردهاند؟!
الارذلون، این کلمه از ماده «رذاله» است که به معناى پستى و فرومایگى است. و مؤمنان به این نسبت خوانده شدند یا به علّت این است که از خانوادههاى گم نام و مستمند بودند و یا به این علّت است که کسبهاى پستى (البته به نظر قوم نوح) مانند بافندگى و شبیه آن داشتند.[۶۵۸]
در شأن نزول این آیه نوشتهاند: خداوند، پس از آن پیغمبر اکرم(ص) از پذیرفتن خواسته مشرکین درباره این که «با ضعفاء و ناتوانان از مسلمانان نشست و برخاست نکرده آنان را از خود دور گرداند» نهى نموده و بازداشته میفرماید: اى محمّد (صلّى اللَّه علیه و آله) از مجلس خود مران و دور مکن کسانى را که بامداد و شبانگاه (همیشه) پروردگارشان را میخوانند (به یاد دارند و به عبادت و بندگیشان) رضاء و خوشنودى او را میطلبند، چیزى از حساب (عمل و کردار) ایشان بر تو نیست (تا اینکه آنان را برنجانى) و چیزى از حساب تو برایشان نیست تا (از آنها بترسى و) برایشان، پس (با این حال اگر آنان را برانى) از ستمکاران (به خود و به دیگرى) باشى.[۶۵۹]
نویسنده تفسیر آسان در تفسیر خود مینویسد: هنگامى که اتمام حجتهاى حضرت نوح(علیه السّلام) پایان یافت آن قوم گمراه و لجوج و بدبخت به جاى اینکه از دعوت و محبت آن بزرگوار استقبال و خویشتن را براى همیشه با سعادت و سرفراز نمایند پاسخى را به نوح دادند که انتظار آن نمىرفت. و آن اینکه گفتند؟ آیا جا دارد: ما به تو ایمان بیاوریم، در صورتى که افراد اراذل و اوباش از تو پیروى مىکنند. افرادى که ثروت و قدرت و شهرتى ندارند. آخر ما مردمى هستیم ثروتمند و قدرتمند و مشهور و صاحب جاه و جلال. آرى از این قبیل اعتراضات غیر وارد را مشرکان قریش هم به پیامبر اسلام( صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) وارد مىکردند.[۶۶۰]
نویسنده تفسیر روشن ذیل این آیه مینویسد:«این سخن از آثار ظاهر بینى و چشم پوشى از حقایق است و افراد ظاهر بین، در همه موارد فریب تظاهرات مىباشند و حتّى علم و معرفت و تقوى و فضائل روحانى دیگر را نیز در سایه اسم و رسم و عنوان و سایر امور مادّى بررسى مىکنند».[۶۶۱]
نویسنده تفسیر نمونه آیه را چنین تفسیر می کند: مشرکان یاران فقیر پیامبر(ص) را به واسطه نداشتن مال و ثروت متهم به دورى از خدا مىکردند که اگر اعمال آنها در پیشگاه خدا مورد قبول بود، چرا آنها را از نظر زندگى مرفّه قرار نداده است؟ به علاوه آنها را متّهم مىکردند که ایمانشان شاید به خاطر تأمین زندگى و رسیدن به آب و نان بوده است.
قرآن پاسخ مىدهد به فرض اینکه آنها چنین بوده باشند، ولى حسابشان با خدا است، همین اندازه که ایمان آوردهاند و در صف مسلمین قرار گرفتهاند، به هیچ قیمتى نباید رانده شوند و به این ترتیب جلو بهانهجوئیهاى اشراف قریش را مىگیرد.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-04-17] [ 09:59:00 ب.ظ ]
|