پایان نامه -تحقیق-مقاله – شاخص کیفیت اقلام تعهدی دیچو و دچو (۲۰۰۲) و فروش زیان مالیاتی – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
در کمال تعجب، حتی مدلهای نظری خطرپذیری نظیر CAPM، APT و مدل قیمتگذاری داراییها با اطلاعات ناقص مرتون[۴۹] (۱۹۸۷) به نظر میرسد بازده را تنها در ژانویه توصیف می کند. تینیک و وست[۵۰] (۱۹۸۴)، نشان دادند که سهام با بتای CAPM بالا، تنها در ژانویه بازدههای بالاتری کسب می کنند در حالی که گولتکین و گولتکین[۵۱] (۱۹۸۷) نشان دادند زمانی که بازدههای ژانویه کنار گذاشته می شود، هیچ رابطه معنیداری بین بازده مورد انتظار و عوامل خطرپذیری پیش بینی شده توسط مدل APT وجود ندارد. به طور مشابه، دوران و همکاران (۲۰۱۰) دریافتند تنها در ژانویه نوسانات (بیثباتی) خاص شرکت[۵۲] (معیاری برای خطرپذیری خاص شرکت[۵۳]) رابطه مثبتی با بازده آتی سهام دارد (همان منبع ص ۱۳۵۳).
گرچه دلیل این که چرا صرفهای بازده مربوط به این ویژگیهای شرکت تا حد زیادی و گاهی به طور کامل در ماه ژانویه متمرکز شده، همچنان مورد بحث است. محققان بارها چنین الگوی بازده سالانهای را مشاهده کردهاند که به دلایل زیر با تعریف خطرپذیری تناقض دارد ( رول[۵۴] ۱۹۸۳، تینیک و وست ۱۹۸۴، لوران ۱۹۹۷). نخست، مدلهای فعلی قیمتگذاری داراییآموزشها هیچ نقش ویژهای برای ماه ژانویه پیشبینی نمیکنند، چه رسد به توضیح این که چرا خطرپذیری تنها در ژانویه باید قیمتگذاری شده باشد. این امکان وجود دارد که خطرپذیری در طول سال به عنوان مثال با توجه به نوسانات فصلی در ساختار کلان اقتصاد متفاوت باشد (اُگدن[۵۵] ۲۰۰۳). اما، چنین متفاوت بودن خطرپذیری در طول زمان لزوماًً دلالت بر نقش منحصر به فردی برای ژانویه ندارد. حتی اگر به نوعی ژانویه از دیدگاه فصلی پرخطرترین فصل سال باشد، باز هم سخت است که توضیح دهیم چرا خطرپذیری فصلی تنها در ژانویه وجود دارد و همچنین دلیل این امر که چرا بیشترین صرف در طول پنج روز اول معاملاتی ژانویه متمرکز است (همان منبع. ص ۱۳۵۴).
دوم، شواهد تجربی اندکی برای توضیح اثر ژانویه با توجه به تعریف خطرپذیری وجود دارد. ریترو چوپرا[۵۶] (۱۹۸۹) و کرامر[۵۷] (۱۹۹۴) ، تغییرات فصلی در بتاهای CAPM و خطرپذیری عادی را به عنوان توضیحی برای اثر ژانویه شرکتهای کوچک رد کردند. با این حال، کرامر (۱۹۹۴) استدلال کرد که یک مدل APT چند عاملی (بر اساس عوامل اقتصادی کلان) به همراه خطرپذیری فصلی و پاداش خطرپذیری میتواند اثر ژانویه شرکتهای کوچک را توضیح دهد. اما با این وجود وی توضیح نداد که چرا ژانویه چنین نقش منحصر به فردی را نسبت به بقیه ماههای سال بازی می کند و یا چرا خطرپذیری فصلی منحصراًً خودش را در ژانویه (با توجه به بتا و نوسانات خاص شرکت) نشان می دهد. مطالعات متعددی نیز “فرضیه اطلاعات” را آزمون کردند. اولین بار توسط روزف و کینی[۵۸] (۱۹۷۶) برای اثر ژانویه توضیحی بر پایه خطرپذیری احتمالی مطرح شد. با توجه به این فرضیه، از آنجا که پایان سال مالی اکثریت شرکتها دسامبر است، اثر ژانویه منعکس کننده عدم قطعیت بیشتر (و در نتیجه خطرپذیری نظاممند بزرگتر) این شرکتها پیرامون تغییر سال است. عدم اطمینان زیاد این شرکتها ناشی از این حقیقت است که آن ها انتظار انتشار اطلاعات مالی جدید مهمی را در ژانویه دارند. بنابرین این شرکتها بازده بالاتری با توجه به پذیرش خطرپذیری بیشتر در ژانویه کسب می کنند. اما در کل، شواهد در تناقض با این فرضیه هستند (همان منبع ص ۱۳۵۴).
سوم، بخش بزرگی از ادبیات مالی نشان می دهد که اثر ژانویه (حداقل بخشی از آن) ناشی از فروش زیان مالیاتی پایان سال توسط سرمایهگذاران انفرادی و یا روش «ارائه کالا در ویترین[۵۹]» مورد استفاده توسط مدیران مالی مؤسسات نهادی، با اثر ژانویه ناشی از خطا در قیمتگذاری خطرپذیری سازگار است (همان منبع ص ۱۳۵۴).
ماشرووالا و ماشرووالا (۲۰۱۱) معتقدند که اثر ژانویه نقش مهمی در قیمتگذاری شاخص کیفیت اقلام تعهدی بازی می کند؛ به طوری که شاخص کیفیت اقلام تعهدی تنها در ژانویه بازدههای بالاتری را پیشبینی می کند و این صرف به طور کامل در طول بقیه سال معکوس می شود. آن ها بر این باورند که با وجود این واقعیت که اثر ژانویه حداقل تا حدی منعکس کننده قیمتگذاری اشتباه به دلیل فروش زیان مالیاتی است، پذیرش این دیدگاه که شاخص کیفیت اقلام تعهدی پروکسی برای خطرپذیری اطلاعاتی نظاممند است، دشوار است (همان منبع ص ۱۳۵۴).
-
- فروش زیان مالیاتی[۶۰] و اثر ژانویه
شایعترین توضیح که برای اثر ژانویه مورد بررسی قرار گرفته است، فروش زیان مالیاتی در پایان سال توسط سرمایهگذاران انفرادی است. شواهد این استدلال به شرح زیر است. با تحقق زیانهای سرمایهای پیش از پایان سال، سرمایهگذاران انفرادی می توانند بدهی مالیاتی خودشان را از طریق تهاتر زیانهای تحققیافته با سود سرمایه تحققیافته خودشان یا درآمد ناخالص تعدیلشده خودشان کاهش دهند. علاوه بر این، چون نرخ مالیات سود سرمایه کوتاه مدت، بیشتر از نرخ سود سرمایه بلندمدت (به جز دوره ۱۹۹۰ – ۱۹۸۸) است، بنابرین سرمایهگذاران می توانند زیانهای سرمایهای را برای حفظ درآمد مشمول مالیات به واسطه تحقق یافتن زیانها افزایش دهند. از سوی دیگر، سرمایهگذاران انگیزه کمی برای تحقق سودهای سرمایهای دارند، چون به تعویق انداختن سودها بار مالیاتی آن ها را کاهش می دهد. به ویژه با تعویق انداختن سودهای سرمایهای کوتاه مدت، وقتی که سرانجام سودها تحقق مییابند، باعث می شود مالیات بر اساس نرخ مالیاتی پایینتر سودهای سرمایهای بلندمدت تعیین شود. بنابرین، با توجه به مزایای مالیاتی زیانهای سرمایهای، سرمایهگذاران مشمول مالیات سهام زیانده خود را در پایان سال میفروشند و دوباره آن ها را در ژانویه خریداری می کنند. در صورت عدم وجود آربیتراژ منطقی مناسب، فشار بر قیمت سهام ناشی از چنین فروش زیان مالیاتی منجر به بازده غیرعادی مثبت در ژانویه برای این سهام زیانده می شود (همان منبع. ص ۱۳۵۵).
شواهد قابلملاحظهای مطابق با فروش زیان مالیاتی وجود دارد که نشان می دهد حداقل تا حدودی محرک صرف ژانویه شرکتهای کوچک است. اما به نظر نمیرسد که فروش زیان مالیاتی به طور کامل صرف را توضیح دهد. به عنوان مثال، در کشورهایی که مالیات سود سرمایه وجود ندارد (نظیر ژاپن) و یا کشورهایی که سال مالیاتی آن ها پایان دسامبر نیست (نظیر بریتانیا و استرالیا) نیز اثر ژانویه وجود دارد (همان منبع ص ۱۳۵۵).
-
- شاخص کیفیت اقلام تعهدی دیچو و دچو (۲۰۰۲) و فروش زیان مالیاتی
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-05] [ 01:14:00 ب.ظ ]
|