دنیس. سی. اسپارکس[۲۳۶]در سال ۱۹۸۰، در مقاله ای با عنوان «بیست و پنج پیشنهاد برای مدیریت زمان »، از بین پیشنهادات ارائه شده در رابطه با مدیریت زمان، تعدادی را که برای افراد مناسب تر بوده برگزیده و از بین آن ها به موارد زیر اشاره دارد : تهیه فهرست فعالیت‌ها و تعیین اولویت‌های آن ها، هدفگذاری و ایجاد طرح کار و یادگرفتن اینکه «نه » بگوییم (اسپارکس، ۱۹۸۰).

مایکل. دبلیو. بورن[۲۳۷]در سال ۱۹۷۹، پیشنهاداتی در زمینه بهبود مدیریت زمان مطرح ‌کرده‌است که عبارتند از : تعیین اهداف، تحلیل زمان موجود، تفویض مسئولیت به دیگران، سازماندهی آنچه که غیر قابل اجتناب است (بورن، ۱۹۷۹).

پاتریشا. اس. واگر[۲۳۸]در سال ۱۹۸۱، لازمه مدیریت موفق زمان را، برنامه ریزی دقیق، نوشتن اهداف، سازماندهی زمان برای رسیدن به برنامه های کاری می‌داند و نیز هدفگذاری را وسیله ای برای ارزیابی برنامه ها می‌داند (واگر، ۱۹۸۱).

یکی از وجوه مدیریت زمان، پیچیدگی آن است که کنترل آن را برای برخی دشوار می‌سازد. مدیریت زمان از عناصر چندی پدید آمده است که این عناصر به یکدیگر گره خورده اند. تعیین یک موقعیت و مشخص کردن ضایع کنندگان وقت در آن، متضمن تقلا و کوشش فوق العاده ای است (مکنزی ؛ ترجمه رضاپور، ۱۳۷۲).

رابینز[۲۳۹](۱۹۹۲) که یکی از صاحب نظران مدیریت است، اعتقاد دارد که دو نوع زمان وجود دارد :

یکی زمان غیر قابل کنترل و دیگری زمان قابل کنترل. او می‌گوید بسیاری از افراد، نمی توانند تمام وقتشان را کنترل نمایند. آن ها پیوسته و روزمره به بحران‌های ناگهانی، واکنش نشان می‌دهند. وقت عمده آن ها صرف ‌پاسخ‌گویی‌ به درخواست‌ها و تقاضاها و نیز توجه به مسائل و مشکلاتی می‌شود که توسط دیگران ایجاد شده است و این نوع زمان را نمی توان کنترل و مدیریت نمود. در مقابل بخشی از وقت آدمی قابل کنترل است. بسیاری از پیشنهادهای ارائه شده جهت مدیریت زمان، مربوط به استفاده از زمان قابل کنترل است. برای اینکه بخشی از وقت آدمی که قابلیت کنترل دارد، قابل مدیریت کردن است (رابینز، ۱۹۹۲).

«زمان تنها منبعی است، که به محض دستیابی به آن، می‌باید مصرف شود و آهنگ مصرف آن هم ثابت است. بعضی محققین در نوشته های خود برای افزایش اوقات آموزش از نظر کمّی، پیشنهاداتی ارائه نموده اند، ولی آنچه که بیش از همه مورد نیاز است، استفاده مؤثر از مقدار زمانی است که در دسترس است. برای این امر، برنامه‌ریزی و سازماندهی کافی، مورد نیاز است. در غیر این صورت، زمان بیشتری به هدر می‌رود. » (میلر[۲۴۰]،۱۹۸۵، ص.۳، دیلون[۲۴۱]، ۱۹۸۱، ص.۴).

وبر[۲۴۲]در سال ۱۹۸۹، برای پیشرفت افراد در زمینه استفاده مؤثر از زمان به منظور انجام فعالیت‌های کاری شش پیشنهاد ارائه می‌دهد : تشخیص بین فعالیت مهم و فعالیت اضطراری، چشم پوشی از انجام بعضی از فعالیت‌ها که نیاز به زمان دارد، تمرکز بر فعالیتی که بیشترین کمک را به فرد می‌کند، تفویض اختیار، بهبود روابط بین افراد، پیشرفت در زمینه اهداف بلند مدت حیاتی. (وبر، ۱۹۸۹).

بی شاپ[۲۴۳]در سال ۱۹۸۶، برای بهبود مدیریت زمان مراحلی را مطرح می‌کند که عبارتند از : تحلیل زمان، تعیین مشکلات موجود در زمان، ارزیابی از خود، تعیین اهداف و اولویتها، توسعه فعالیت‌های برنامه ریزی، اجرای برنامه ها، مواجه شدن با مشکلات زمان، تحلیل فعالیت‌های روزانه و استفاده مؤثر از تلفن (بی شاپ، ۱۹۸۶).

    1. Seligman , M.E.P. ↑

    1. csikszentmihalyi,M. ↑

    1. Argyle,M. ↑

    1. Myers , D. ↑

    1. The pursuit of happiness ↑

    1. Lu,L. ↑

    1. Fritz,G.H. ↑

    1. Scott,H. ↑

    1. Shannon, C ↑

    1. caroline , L. ↑

    1. Good,T. ↑

    1. Brophy,J. ↑

    1. Levin, K. ↑

    1. Farahany,M.N. ↑

    1. Personalogical ↑

    1. Institutional ↑

    1. Mohan.J. ↑

    1. Gulati,A. ↑

    1. Reidel,J.S. ↑

    1. Pandey.R.P. ↑

    1. Molnar,P. ↑

    1. Crealock,C.M. ↑

    1. introversion – extraversion ↑

    1. neuroticism ↑

    1. psychoticism ↑

    1. self-perception ↑

    1. Hansford , B.C. ↑

    1. Hattie, J.A. ↑

    1. Deluty , R.H. ↑

    1. Halasselt , V. ↑

    1. Bellack, A.S. ↑

    1. Hersen. M. ↑

    1. Bernestein , M.R. ↑

    1. Newman , R.M. ↑

    1. Visual – Spatial. ↑

    1. subjective well-being ↑

    1. life satisfaction ↑

    1. pleasant emotions ↑

    1. feelling of fulfillment ↑

    1. meaning ↑

    1. Diener , E.&Scollon , C.H. ↑

    1. life quality ↑

    1. optimism ↑

    1. hope ↑

    1. Roysamb,E. ↑

    1. Harris , J. ↑

    1. Magnus , P. ↑

    1. Vitterso , J. ↑

    1. Tambs,K. ↑

    1. Suh,E. ↑

    1. Oishi,S. ↑

    1. Natvig , K. ↑

    1. Albrektsen , G. ↑

    1. Qvarnstron , V. ↑

    1. Erikson , E. ↑

    1. Boss , M. ↑

    1. Myers , D.G. ↑

    1. Veenhoven , R. ↑

    1. Kashdan , T.B. ↑

    1. Fuhrere, M.J. ↑

    1. Krause , J.S. ↑

    1. Hampton , N.Z. ↑

    1. Rask,K. ↑

    1. Kurki,p. ↑

    1. Paavilainen,E. ↑

    1. Laippala,P. ↑

    1. Arrindell , W.A. ↑

    1. Wensink,J. ↑

    1. Rosenberg, E. ↑

    1. Stedma,J. ↑

    1. Hatzichristou , C,H. ↑

    1. King , L.A. ↑

    1. Janoff –Bulman , C.H. ↑

    1. Biswas – Diener , R. ↑

    1. Dumant , C. ↑

    1. Larson , R. ↑

    1. Sandvik, E. ↑

    1. Pavot , W. ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...