• «در مورد احترام در فارسی مؤدبانه، برای نهاد مفرد، فعل جمع آورده میشود.
    • (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

برای مثال، حضرت عیسی (ع) محبت و عفو را شیوۀ خویش قرار داده بودند» (کامیار، ۱۳۸۵: ۱۳).

  • در مواردی که نهاد برخی اسمهای مبهم؛ مانند «هیچ کس، هیچ یک، هیچ کدام و … است، فعل میتواند به هر دو شکل مفرد و جمع به کار رود.

برای مثال: هیچ کدام از حاضران جلسه را ترک نکرد / نکردند.
نکته: فعل «هیچ کس» از این قاعده مستثناست و فعل آن مفرد است.
برای مثال: هیچکس از حاضران جلسه را ترک نکرد.

  • اگر نهاد جمله جمع و اسم زمان باشد، فعل را مفرد به کار میبریم. همچنین، اگر نهاد جمع و اسم معنا باشد، همین گونه است:

عشقهایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
(ذوالفقاری، ۱۳۹۰: ۲۳۵)
رعایت موارد مذکور، در نوشتن هر مطلب و اثری ضروری است؛ اما گاهی دیده میشود که مؤلفان قواعد مربوط به مطابقت فعل و فاعل را رعایت نمیکنند.
برای مثال، امروزه این گرایش به وجود آمده است که تا جای امکان، چه نهاد جاندار باشد و چه بیجان، فعل از نظر مفرد و جمع با آن مطابقه کند؛ ولی بهتر است برای اسمهای معنی؛ یعنی اسمهایی که وجودشان در خودشان نیست و جنبۀ مادی ندارند، همواره فعل به صورت مفرد بیاید.
خبرهای تازه رسیدند. صورت بهتر: خبرهای تازه رسید (ارژنگ، ۱۳۹۰: ۱۱۶).
افزون بر این، «گاهی بعد از اسمی که نهاد جمله است، اسم دیگری به کمک «با» یا «به همراه» که حرف اضافه است، میآید که از نظر دستوری متمم فعل شمرده میشود. بعضیها تصور میکنند این اسم با اسم قبلی همپایه شده است و نهاد بیش از یکی است. از این رو، برای آن فعل جمع میآورند که درست نیست» (همان: ۱۱۷).
برای مثال: زهرا با جمعی از دوستانش به صحرا رفتند.
درست: زهرا با جمعی از دوستانش به صحرا رفت.
بنابراین، در زبان فارسی هرگاه نهاد جاندار باشد، فعل را متناسب با آن میآورند؛ یعنی اگر نهاد مفرد باشد، فعل مفرد و اگر نهاد جمع باشد، فعل جمع آورده میشود؛ اما این قاعده کلی است و باید موارد استثنا را از نظر دور نداشت و به آنها توجه کرد.
۵ـ ۱ ـ۱. تتابع افعال
فعل که جزء مهم هر جملهای است، معمولاً در آخر آن واقع میشود. «هرگاه چند جمله پیرو همراه یک جملۀ پایه بیاید، احتمال این هست که افعال همۀ این جمله ها در پایان عبارت به دنبال یکدیگر ردیف شود. اگر عدد این افعال از دو تجاوز کند غالباً فهم عبارت دشوار میشود و خواننده مجبور است که آن را از نو بنویسد» (نجفی، ۱۳۹۱: ۹۹). این مشکل معمولاً در ترجمۀ تحتالفظی از زبانهای فرنگی به دلیل ساخت متفاوت زبان فارسی با آنها پیش میآید. شاهری لنگرودی معتقد است در زبانهای فرنگی فعل معمولاً قبل از مفعول قرار میگیرد و چون جملۀ پیرو اغلب به مفعول جمله برمیگردد تتابع افعال رخ نمیدهد؛ اما اگر در برگردان این جمله ها شیوۀ ترجمۀ لفظ به لفظ در پیش گرفته شود، اغلب عبارتهای سنگین نامفهومی به دست میآید (شاهری لنگرودی، ۱۳۸۲: ۲۸۷). به این ترتیب، برای رفع ابهام و ساده کردن عبارتهای نامفهوم راهکارهایی وجود دارد؛ از جمله اینکه ۱) برخی فعلهایی که ضروری نیست و نبود آن به بدنۀ اصلی جمله ضرری نمیرساند، حذف کنیم یا به جای آنها مصدر و اسم بیاوریم. حتی میتوانیم پارهای از جمله ها را به مصدر یا صفت تأویل کنیم. البته هنگام حذف فعل یا جمله باید این نکته را در نظر داشته باشیم که مفهوم و معنای عبارت تغییر نکند.
برای مثال: باید بر فعالیتهایی که در این زمینه مؤثر است، بیفزایید.
درست: باید بر فعالیتهای مؤثر در این زمینه بیفزایید.
* نیکوبخت نیز بر این عقیده است که اصولاً تکرار پارهای افعال در جمله های مرکب، زاید و قابل حذف است؛ لذا در پارهای از جمله ها میتوان با حذف یکی از افعال، از تتابع افعال پرهیز کرد.
برای مثال: از ایشان خواسته شده بود، آنچه میتواند بگوید، بگوید.
درست: از ایشان خواسته شده بود، آنچه میتواند، بگوید.
مثالی دیگر: متأسفانه، آنچه باید اتفاق میافتاد، اتفاق نیفتاد.
درست: متأسفانه، آنچه باید، اتفاق نیفتاد (نیکوبخت، ۱۳۸۹: ۸۹).
۲) فعل جمله پایه را از پایان عبارت به پیش از «که» موصول منتقل کنیم.
برای مثال، در هر کار پژوهشی باید به سراغ کارهایی که در آن زمینه انجام نشده است، رفت.
درست: در هر کار پژوهشی باید به سراغ کارهایی رفت که در آن زمینه انجام نشده است.
۳) عبارت طولانی را بشکنیم و آنها را به چند جمله مستقل کوتاه تقسیم کنیم. ابوالحسن نجفی معتقد است؛ این روش باعث تغییر سبک اصلی و شیوۀ بیان نویسنده میشود و اندکی از امانتداری به دور است؛ اما گاهی چارهای جز انتخاب این راه نیست (نجفی، ۱۰۱:۱۳۹۱).
در نتیجه، میتوان با کمک راهکارهای موجود؛ یعنی حذف فعل زاید، انتقال فعل جملۀ پایه به پیش از «که» موصول و شکستن عبارات طولانی از به کار بردن عبارتهای سنگین و نامفهوم پرهیز کرد.
۶ـ ۱ـ۱. تکرار فعل
یکی از مسئله های مهمی که امروزه ویراستاران در ویرایش متون با آن مواجه هستند، تکرار فعل است. آنها همواره درصددند تا این تکرار را با حذف یا تغییر فعل برطرف کنند؛ چرا که امروزه، تکرار فعل در چند جمله متوالی جزء عیوب نوشتار محسوب میشود؛ هر چند در گذشته و به قول ابوالحسن نجفی تا اوایل قرن هفتم نویسندگان معمولاً افعال را تکرار میکردند و این نوع تکرار ناپسند محسوب نمیشد. بنابراین، ویراستاران برای رفع این عیب میتوانند برخی فعلهای یکسان چند جمله معطوف را حذف کنند و در آخر جمله بیاورند؛ البته به گفته شاهری لنگرودی همواره باید این نکته را در نظر داشت که در پرهیز از تکرار فعل، معنی فدا نشود و با حذف فعل، جمله مبهم نگردد؛ اما در جملهای، چون «دزدان را دستگیر کردند و به زندان روانه کردند» میتوان فعل اول را حذف کرد و گفت: دزدان را دستگیر و به زندان روانه کردند.
گاهی در برخی متون به منظور پرهیز از تکرار فعل «کرد»، فعل «نمود» به کار میرود. این امر دربارۀ فعلهای «است» و «شد» و … هم صدق میکند. به گفتۀ شاهری لنگرودی و بسیاری از دستورنویسان «نمودن» در معنای «کردن» غلط نیست. انوری و گیوی بر این باورند که همکرد «نمودن» در همۀ موارد میتواند جانشین «کردن» باشد. به عقیدۀ ایشان «معنی اصلی نمودن در فارسی نشان دادن، نمایش دادن، اظهار کردن، به نظر رسیدن و مانند آنهاست؛ اما هنگامی با اسم یا صفت فعلِ مرکب میسازد که هیچ یک از این معانی به طور صحیح از آن اراده نشود؛ یعنی همکرد نمودن در ترکیب درست معادل «کردن» است و در همۀ موارد جانشین آن میتواند باشد» (انوری و گیوی، ۱۳۸۷: ۲۷)؛ اما به چند دلیل بهتر است که از استعمال آن به جای «کردن» خودداری شود:
۱) استعمال کلمههایی که مرادف محض هستند، برخلاف تصوّر بسیاری از زیبانویسان باعث ضعف زبان میشود. نمود = کرد
۲) از نظر زیباشناسی و منطق کلام تکرار فعل لزوماً عیب نیست؛ چنانکه در قدیم نویسندگان از تکرار فعل «کردن» پروایی نداشتند.
۳) نوشتار در مواقعی که با دقایق علمی و مصطلحات فنی و مفاهیم تخیلی سروکار ندارد، بهتر است به زبان رایج نزدیکتر باشد.
۴) دو معنای اصلی فعل «نمودن» به خصوص معنای «به نظر آمدن» امروزه در نوشتن و ترجمه کردن سخت مورد نیاز است و باید کوشید که بار معانی مختلف آن کمتر شود تا هر چه صریحتر بر این معنای اخیر دلالت کند (شاهری لنگرودی، ۱۳۸۲: ۳۶۵).
فعل «میباشد» نیز غلط نیست؛ هر چند «بعضی از فضلا معتقدند که در نوشته های معتبر فارسی هرگز میباشد به جای است به کار نرفته، بنابراین استعمال آن غلط است. این حکم درست نیست. البته موارد استعمال میباشد به نسبت «است» بسیار اندک است؛ ولی بزرگان شعر و نثر فارسی گاه آن را به جای این به کار بردهاند: «چون بوعلی درآمد، شیخ گفت: ما را اندیشۀ زیارت میباشد. بوعلی گفت: ما در خدمت میباشیم» (اسرارالتوحید، ۲۱۰) (نجفی، ۱۳۹۱: ۳۷۷).
فرشیدورد نیز با نجفی هم عقیده است و میگوید امروزه کاربرد فعل «میباشد» بسیار است و نمیتوان آن را غلط دانست؛ او با مثالی از شعر سعدی بر سخن خود صحّه میگذارد:
تاتوانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمیباشد (فرشیدورد، ۱۳۸۸: ۴۲۰).
با وجود این، به دلایل مختلفی به کار بردن زیاد آن توصیه نمیشود:
۱) در زبان محاوره به ندرت از این فعل استفاده میشود و بیشتر در گفتارهای جدی و اداری کاربرد دارد (کافی، ۱۳۷۸: ۱۸۴).
۲) «میباشد» به مثابه فعل اسنادی تفاوتی با فعل «است» ندارد و نیازی نیست که جانشین آن شود.
در نهایت، میتوان گفت که تکرار فعل عیب محسوب نمیشود و افعالی مانند «نمود»، «گشت» و «میباشد» غلط نیست؛ ولی به دلایل ذکر شده بهتر است از استعمال آنها به جای «کرد»، «شد» و «است» پرهیز کرد.
۷ـ ۱ـ ۱. کاربرد صحیح افعال
فعل جزء مهم و لازم جمله است که کاربرد صحیح آن بر ساختمان جمله تأثیر مثبت میگذارد و موجب درک درست کلام میشود. این کلمه که بر وقوع یا لاوقوع کاری در سه زمان گذشته و حال و آینده دلالت میکند، از دو بخش بن و شناسه تشکیل میشود. مجموع این دو جزء ۴ مفهوم کار، زمان شخص و شمار را میرساند که به منظور رساندن صحیح این مفاهیم باید در به کار بردن صحیح جزء اصلی و جزء متغیر آن دقت کرد. برای مثال، اینکه مفهوم فعل و زمان را بیان میکند، باید متناسب با جمله باشد تا مغایرتی با مفهوم نداشته باشد و شناسه که شخص و عدد فعل را میرساند با نهاد مطابقت داشته باشد.
یکی از ویژگیهای مهم فعل، جنبه های آن است که خیامپور سه جنبه و مایه تشخیص و امتیاز را برای هر فعل در نظر میگیرد. این جنبه ها عبارتند از: شخص، زمان و وجه که توجه به این سه جنبه در بررسی فعل اهمیت بسیاری دارد و ویراستاران موظفاند در ویرایش آثار به این جنبه ها توجه کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...