پایان نامه کارشناسی ارشد : پژوهش های پیشین در مورد بررسی تأثیر یادگیری ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
در مورد روشهای کسب دانش و یادگیری توسط سازمان دو رویکرد عمده وجود دارد که عبارتاند از:
-
- رویکرد درون سازمانی
-
- رویکرد بین سازمانی
رویکرد بین سازمانی به بررسی رفتارها و اقدامات سازمان در راستای کسب دانش از منابع خارج سازمان میپردازد (اینکپن و دینور[۲۶]،۱۹۹۸؛ جانسون واهلن[۲۷]،۲۰۰۹) و مواردی همچون چرایی و چگونگی یادگیری از منابع خارج از سازمان و شناسایی مشخصات ویژگیهای لازم در راستای بهبود عملکرد چنین روابطی را مورد بررسی قرار میدهد (آلجر و چیوا[۲۸]،۲۰۰۸؛ اینکپن[۲۹]،۱۹۹۸؛ چوی[۳۰] و دیگران،۲۰۰۸).
رویکرد درون سازمانی شیوههای کسب دانش درون سازمان را مد نظر قرارداده (هیمریکس و همکاران[۳۱]،۲۰۰۵) و به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه دانش درون مرزهای سازمان تحت عنوان قابلیت تبیین و تفسیر میگردد. (خالد و لاریمو[۳۲]،۲۰۱۱) نظریهپردازان این رویکرد تنها عوامل درون سازمان از قبیل تجربیات گذشته را در زمره منابع کسب دانش قلمداد میکنند.
پژوهش حاضر با تاکید بر روابط بین سازمانی به دنبال بررسی نقش اینگونه روابط در انتقال دانش به درون سازمان است که در آن روابط بین سازمانی، معادل با هرگونه ارتباط سازمان با سازمانهای مستقل دیگر که از لحاظ استراتژیک برای آن حائز اهمیت باشد، خواهد بود. (گولاتی[۳۳] و همکاران،۲۰۰۰) و تمرکز آن بر مشارکتهای راهبردی به عنوان توافقی دو یا چندجانبه بین سازمانها جهت تبادل و به اشتراکگذاری منابع در راستای خلق یا ارتقای محصولات و خدمات است. (گولاتی،۱۹۹۸).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
جهت ایجاد چهارچوبی تئوریکی و توجیه علل گرایش سازمانها به استقرار روابط بین سازمانی و بالأخص مشارکتهای راهبردی در راستای انتقال دانش به درون سازمان دو نظریه عمده وجود دارد که عبارتاند از (۱) رویکرد اقتصاد هزینه مبادله[۳۴] و (۲) رویکرد منبع محور سازمان[۳۵]
در رویکرد هزینه مبادله، یک ائتلاف استراتژیک به مانند واسطهای میان سازمان و بازار تلقی میگردد (گاروی[۳۶]، ۱۹۹۵؛ بیکر[۳۷] و همکاران، ۲۰۰۲) که با وسعت بخشیدن به مرزهای سازمان و تسهیل تبادل دانش با دیگر سازمانها به کاهش هزینهها منجر خواهد گردید.
بنابراین مطابق این رویکرد، چنین انتظار می رود که میزان دانش منتقلشده بین سازمانهایی که اقدام به شکلدهی ائتلاف استراتژیک بین یکدیگر نمودهاند بیشتر و کم هزینهتر از سایر موارد باشد.
از سوی دیگر مطابق با رویکرد منبع محور، منابع غیرقابل تقلید در یک سازمان منشأ خلق مزیت رقابتی پایدار در آن سازمان هستند. نظریهپردازان سنتی این دیدگاه نظیر بارنی[۳۸] (۱۹۹۱) و آمیت و شومکر[۳۹] (۱۹۹۳) تنها منابع درون سازمان را در جهت خلق مزیت رقابتی مورد توجه قراردادند و پاسخی به این پرسش که این منابع چگونه و از چه راهی گسترش و توسعه مییابند نداشتند لذا رویکرد سیستمی باز[۴۰] در کنار رویکرد منبع محور مورد توجه قرار گرفت و به تدریج بر اهمیت نقش روابط خارج از سازمان تاکید بیشتری شد.
در مورد شراکتهای راهبردی دو الگوی مختلف جهت انتقال دانش وجود دارد: مطابق الگوی اول فرایند انتقال دانش درون ائتلاف ایجادشده رخ میدهد بدین معنی که اعضای هر سازمان دانش خود را به درون ائتلاف تزریق میکنند و این عمل، برای اعضای سازمان مقابل فرصت دسترسی به دانش منتقلشده به ائتلاف را فراهم میکند (اینکپن و دینور، ۱۹۹۸). به بیان دیگر در این الگو ائتلاف استراتژیک نقش واسطه در انتقال دانش ایفا میکند. در رویکرد دوم فرایند انتقال دانش بواسطهایجاد ائتلاف استراتژیک رخ میدهد، مطابق این الگو ائتلاف استراتژیک تنها نقش یک ابزار جهت تسهیل فرایند انتقال و به اشتراکگذاری مستقیم دانش بین طرفین را ایفا میکند (اینکپن، ۲۰۰۰).
این تحقیق با پیروی از رویکرد دوم، نقش ائتلاف استراتژیک را به عنوان ابزاری جهت پیشبرد انتقال دانش در سازمان معرفی میکند. این دو رویکرد در شکلهای ۲-۱ و ۲-۲ نمایش دادهشده است.
الگوی نقش واسطهای
منبع اینکپن و دینور، ۱۹۹۸
ائتلاف استراتژیک
سازمان B
دانش
سازمان A
الگوی نقش ابزاری
منبع اینکپن و دینور، ۱۹۹۸
البته باید اذعان داشت که نه هرگونه شراکت راهبردی به تبادل دانش درون سازمان منجر میشود و نه هر ائتلافی صرفاً به این منظور شکل میگیرد. در ادبیات مربوط به ائتلافهای استراتژیک بین محققان در ارتباط با اینکه آیا جریان دانش در اینگونه همکاریها رخدادی اتفاقی یا امری اجتنابناپذیر است اختلاف نظر وجود دارد. برخی صاحبنظران معتقدند شراکتهای راهبردی همواره با یادگیری و انتقال دانش همراه بوده و برای سازمان امکان تبادل دانش را فراهم میکند (مانکین و ریچ[۴۱]، ۱۹۸۶؛ خانا و دیگران[۴۲]،۱۹۹۲). از سوی دیگر اما عدهای از محققان نظیر هنرت[۴۳] (۲۰۰۰) چنین بیان میکنند که سازمانها به هنگام شکلگیری ائتلافهای استراتژیک به جای اینکه به دنبال یادگیری دانش تکنولوژیک جدید از طرف مقابل خود باشند تنها به تقویت دانش فعلی خود تکیه کرده و نگاهی تکاملی به روابط با شرکای خود دارند.در پژوهش حاضر تمرکز بر مشارکتهایی است که یادگیری از طریق آنها از اهداف شکلگیری چنین روابطی تلقی گردد و به تسهیل تبادل دانش میان طرفین منجر شوند.
علاوه بر این، در بررسی اجمالی مطالعات گذشته تاکید بر نقش یادگیری در موفقیت و کسب مزیت رقابتی نه تنها در سطح سازمان بلکه در سطح پروژهها نیز مشهود است (برای مثال لوینتال و مارچ[۴۴]، ۲۰۰۳؛ بردی و دیویس[۴۵]،۲۰۰۴)، نتایج مطالعات انجامشده در بستر مدیریت پروژه نشان میدهد علی رغم یکتایی ماهیت پروژه، یادگیری سازمان حین اجرای آن، نقش بسزایی در کمک به پیشرفت پروژه دارد (چمز و بریانت[۴۶]،۱۹۸۴).
دانش و نوآوری در سازمان
نوآوری مفهومی چندبعدی و دارای چندین معیار است و نگرشی که در برگیرنده کل فرم های آن باشد بسیار دشوار است. نوآوری در یک تعریف کلی به صورت «استفاده تجاری از هرگونه ابداعات و اختراعات» خلاصه میگردد. در تعریف دیگر نوآوری را میتوان به صورت «روند ایجاد نوظهوری در خدمات ارائهشده توسط شرکتها، عملیات و نحوه تولیدات آنها» مطرح کرد. تاکنون طبقهبندیهای متعددی برای مفهوم نوآوری ارائهشده است که در دو گروه ماهیت و درجه نوآوری قرار میگیرند.
در مورد ماهیت و محتوای نوآوری چندین گروه مختلف نوآوری توسط محققین معرفیشده است که از میان آنها موارد زیر پر کاربرتر و شناختهشدهتر از سایرین هستند:
-
- نوآوری مدیریتی
-
- نوآوری تکنولوژیکی
-
- نوآوری در فرایند
-
- نوآوری در محصول
در ارتباط با شدت و درجه نوآوری نیز طبقهبندیهای مختلفی وجود دارد از جمله:
-
- نوآوری بنیانی/جزئی (به عنوان مثال کوبرگ[۴۷] و همکاران، ۲۰۰۳)
-
- نوآوری مقطعی/پیوسته (به عنوان مثال والش[۴۸] و همکاران، ۲۰۰۲)
-
- نوآوری تحولگرا/تکاملی (به عنوان مثال پاتراکسل و اولسن[۴۹]، ۲۰۰۷)
بر خلاف نظریهپردازان سنتی نظیر شومپتر[۵۰] (۱۹۴۳) که نوآوری را فعالیتی درونی حاصل از استقرار کارکردهای نوین در تولید قلمداد مینمود، طی سالهای اخیر از نوآوری به عنوان فرایندی تعاملی متأثر از شمار زیادی از متغیرهای درونی و برونی سازمان و متشکل از خلق، انتشار و بهکارگیری دانش یاد شده است. در ادبیات نوآوری تاکید بر نقش تعاملی دانش به طرق مختلف نمود مییابد. ۴ نظریه مختلف تعاملی بودن فرایند نوآوری را از لحاظ نظری پشتیبانی می کند. اگرچه هر ۴ رویکرد بر جنبه تعاملی بودن نوآوری تاکید دارند با وجود این در برخی موارد تفاوتهایی میان آنها مشاهده میگردد. که در ادامه به معرفی این ۴ تئوری پرداخته خواهد شد:
رویکرد محیط نوآورانه[۵۱] (برای مثال آیدالت و کیبل[۵۲] ،۱۹۸۸؛ کاماگنی[۵۳] ،۱۹۹۱) – این رویکرد با نگاهی کلان و کلی نگر به بررسی نقش زیرساختهای محیطی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در یک ناحیه جغرافیایی در نوآوری میپردازد.
رویکرد نظام نوآوری[۵۴] (برای مثال متکالف و روملگان[۵۵]، ۲۰۰۸؛ بوتازی و پری[۵۶]،۲۰۰۳) – مطابق این رویکرد، خلق نوآوری در بستر تعامل میان کلیه نهادهای دولتی و خصوصی نظیر بنگاهها، دانشگاهها و سازمانهای خصوصی و عمومی جهت تولید دانش و فنآوری حاصل میگردد. تعامل میان این واحدها ممکن است فنی، تجاری، حقوقی، اجتماعی و مالی باشد به نحوی که هدف این تعامل توسعه، حمایت، تامین مالی و یا تنظیم مقررات برای علوم و فناوریهای جدید است.
رویکرد شبکه نوآوری[۵۷] (برای مثال نیتو سانتاماریا[۵۸]،۲۰۰۷؛ کاتزی و کراستون[۵۹]،۲۰۰۸ )- همانگونه که عنوان شد، رویکرد نظامهای نوآوری روی نهادهایی متمرکز است که از نوآوری حمایت میکنند و روابط بین شرکتها و دیگر سازمانها را بررسی میکند. اما ماهیت رسمی و غیر منعطف این روابط و ناتوانی در پاسخگویی به عدم قطعیتها در محیط کسب کار امروزی در کنار نادیده گرفتن کنشگرهایی نظیر افراد جامعه و نیز و عدم توجه به دانش غیررسمی و ضمنی به عنوان بخشی از سرمایههای جامعه، موجب شد تا رویکرد دیگری به نام رویکرد شبکههای نوآوری، مطرح گردد اساس این مفهوم اشاره به برقراری رابطه میان تمام ارکان توسعه نوآوری نظیر افراد، سازمانها، منابع دانش، ابزارها و غیره دارد و رویکردی منعطف و غیررسمی محسوب میشود. همچنین نگاه دولتی به مقوله توسعه نوآوری ندارد بلکه صرفاً وظیفه جهتدهی و نظم دهی (در برابر اداره و کنترل) برای دولت قائل است.
رویکرد سرریز دانش[۶۰] و خوشههای صنعتی[۶۱] (برای مثال مالبرگ و ماسکل[۶۲]، ۲۰۰۲) توسعه از طریق خوشههای صنعتی، از مهمترین استراتژیهای توسعه اقتصادی است که در سالهای اخیر به آن توجه فراوان شده است. در یک خوشه، بخش مهمی از جامعه موجود برای کسب صرفههای اقتصادی بیرونی با یکدیگر ارتباطات عمودی و افقی برقرار میکننــد و ضمن رقابت با یکدیگر در بسیاری از موارد، همکاری جمعی و اقدامات مشترک با تهدیدات و فرصتهای مشترک دارند. ارتباط درونی این بنگاهها و نهادها، کاهشدهنده هزینهها و تسهیلکننده خلق و تسهیم موجودی مشترکی از تولیدات، فناوری، دانش سازمانی و درک نیاز مشــتریان برای تولید محصولات و خدمات بهتر در بازار است. سرریز دانش که معمولاً به موازات مفهوم خوشههای صنعتی مطرح میگردد، تبادل ایدهها میان افراد است این تبادل ایدهها با سرریزها سبب ارتقا خلاقیت و نوآوری میگردد. در این رویکرد انتقال دانش فرایندی غیررسمی بوده و مکانیزم انتقال دانش در آن مورد بررسی قرار نمیگیرد (تادلینگ[۶۳] و همکاران، ۲۰۰) انتقال دانش میتواند از طریق الگوبرداری از رقبا، بهرهگیری از مقالات علمی یا به خدمت گیری نیروی کار آموزش دیده باشد.
با در نظر گرفتن ۴ تئوری فوق در ارتباط با تعاملی بودن ماهیت نوآوری، تادلینگ در سال ۲۰۰۹ طبقهبندی جامعی از گونههای مختلف بر هم کنش دانش در پروسه نوآوری ارائه نمود. وی با تفکیک روابط به دو دسته رسمی و غیررسمی و شناسایی دو گونه تبادل دانش شامل تبادل ایستا و پویا، ۴ نوع مختلف تعامل دانش در فرایند نوآوری را به شرح زیر معرفی نمود:
گونه شناسی تبادل دانش در فرایند نوآوری از دید تادلینگ و همکاران، ۲۰۰۹
تبادل دانش پویا (یادگیری پیوسته)
تبادل دانش ایستا
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-04-17] [ 11:28:00 ب.ظ ]
|