مرحله اول: سالهای اولیه ازدواج[۳۲]:
در بین مراحل چرخه زندگی زناشویی سالهای اول به نظر متخصصین مخاطره آمیزترین و هیجان انگیزترین مرحله می باشد و برای اکثر افراد، بالاترین سطح رضایتمندی زناشویی را به همراه دارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مرحله دوم: انتقال به دوره والدینی[۳۳]:
این مرحله از تولد اولین فرزند تا زمانی که وی به سنین نوجوانی می رسد طول می کشد اغلب بررسی های طولی نشان می دهد که اکثر زوجین در فاصله یک تا ۳ ماه پس از تولد نوزاد، کاهش در رضایتمندی زناشویی را تجربه می کند. این بررسی ها همچنان نشان می دهد که هر مشکل عمده ای در این زمان بیشترین تاثیر را بر همسر و مادر می گذارد، هر چند اگر همسر از رابطه رضایت داشته باشد و از طرف شوهر حمایت شود با استرس های این دوره کنار خواهد آمد تحقیقات مختلف نشان دهد که میزان رضایت زناشویی در مراحل تولد و تربیت فرزندان کاهش پیدا می کند. تنش های مربوط به نقش های زناشویی پس از استقلال زندگی فرزندان، نسبت به زمانی که آنها در خانواده حضور داشتند کمتر است و زوجها از رفتار خود نسبت به یکدیگر کمتر شکایت دارند (سلیمانیان، ۱۳۷۳).
مرحله سوم: نیمه زندگی[۳۴]
این مرحله زمانی است که فرزند آخر به دوره نوجوانی می رسد و اولین فرزند خانه را ترک می کند. در این زمینه زوجین دوباره کشمکش های کلاسیک دوره نوجوانی را با تنش زیاد تجربه می کند، مسائلی همچون تلاش دریافتن هویت شخصی، تلاش در تعیین نمودن و دنبال کردن زندگی شغلی و بحران هویت میانه زندگی، سازماندهی مجدد و …. (سلیمانیان، ۱۳۷۳).
مرحله چهارم: فرا والدینی[۳۵]
این مرحله زمانی شروع می شود که آخرین فرزند، خانه را ترک کرده و زمانی است که زن یا شوهر بازنشسته می شوند. سندرم آشیانه خالی ویژگی این مرحله است. بررسی های اخیر نشان می دهد که این مرحله برای اکثر زوج ها دوره نسبتاً مثبتی بوده و رضایتمندی زناشویی نسبت به مراحل قبلی بهبود می یابد. زوجین نهایتاً تفاوت های خود را فهمیده و می پذیرند و انرژی خود را صرف همراهی و مراقبت می کنند. مشکلاتی مانند دور شدن فرزندان از خانه، مرگ والدین، دوستان و بستگان و تحلیل نیروهای جنسی – روانی در این دوره موجب نزدیکتر شدن مرز زناشویی می شود.
مرحله پنجم: اوج[۳۶]
اکثر زوج هایی که به مرحله پایان چرخه زندگی مشترک می رسند یاد گرفته اند که چگونه می توانند هسمران خوبی باشند. این مرحله دوره میان بازنشستگی و مرگ یکی از طرفین است که ممکن است چند هفته، چند ماه و ۱۰ الی ۱۵ سال طول بکشد (سلیمانیان، ۱۳۷۳).

نظریه عقلانی – هیجانی[۳۷] الیس

نظریه عقلانی – هیجانی معتقد است که اختلال زناشویی به طور مستقیم به اعمال طرف دیگر یا به رفتار همسر مربوط نمی شود بلکه بیشتر به خاطر نظر و عقیده ای است که زن و شوهر در این رفتار دارند. بنابراین RET در رابطه، به افراد توجه دارد، یعنی به جای اینکه تنها تعاملات یا تنها سیستمی که زن و شوهر در آن هستند مورد نظر باشد. این رویکرد افراد را مورد اصلی در اختلال می داند، احساسات و رفتارهای آشفته ای که در روابط وجود دارد، صرفاً معمول رفتار غلط یکی از زن و یا شوهر هستند که به دنبال تحریکاتی مثل رفتار غلط، باعث و سازنده اختلال می گردند یا به عبارت دیگر RET پیوسته به احساسات و اعمال زن و شوهر توجه دارد اما به طور اخص به تفکر هر یک از آنها می پردازد. این تفکر است که در حد وسیعی منجر به خشم و دیگر هیجانات و تعاملات آشفته زوج می گردد. (سلیمانیان ۱۳۷۳).

عوامل و مولفه های رضایت زناشویی

در منابع گوناگون و از نظر محققان، عوامل مختلفی برای رضایت و نارضایتی زناشویی ذکر شده است.عوامل موثر بر رضایت زناشویی قدری وسیع و پیچیده است و تعاریف گوناگون از پژوهشگران و محققان در این زمینه به این پیچیدگی کمک می کند. در اینجا، اول به اختصار این عوامل از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار می گیرند و در مرحله بعد به آن دسته از عواملی که در اکثر منابع اشاره شده است به صورت مفصل پرداخته خواهد شد.
الیس (به نقل از فرحبخش، ۱۳۸۳) نارضایتی زناشویی را در دو عامل می داند: ۱- اسطوره های ارتباطی ۲- ناهمخوانی های مهم.
۱- اسطوره های ارتباطی: به نظر الیس نارضایتی های زناشویی به خاطر وفاداری زوجین به یک یا چند اسطوره است که غیر واقعی و دارای حالت آرمانی هستند. اسطوره هایی وجود دارند که موجب می شوند زوجین انتظارات خود را از یکدیگر بالا ببرند. این اسطوره ها عموماً مربوط به رضایت زناشویی یا عشق و عاشقی است. این اسطوره ها به طور ضمنی و نهفته در ذهن زوجین وجود دارد. اسطوره یک باور همگانی است که اکثر افراد یک قوم به آن باور دارند. مثلاً: اساس عشق زیبایی است.
۲- ناهمخوانی های مهم: ناخشنودی زناشویی زمانی به وجود می آید که آنها در یک یا چند زمینه تطابق و همگانی نداشته باشند. عدم تطابق ممکن ناشی از انتخاب سطحی، بدون دقت و شناخت ناکافی باشد.
شویتا و لوینسون[۳۸] (۲۰۰۷) در مقاله ای تحت عنوان پژوهشی در ماهیت و مولفه های تعیین کننده رضایت زناشویی، عوامل و مولفه های زیر را بر رضایت زناشویی موثر می دانند:
الف: فرایندهای بین فردی در ازدواج مثل شناخت ها، عواطف، سلامت جنسی، الگوهای رفتاری، حمایت اجتماعی و خشونت. ب: عوامل زمینه ای مثل فرزندان، زمینه های محیطی زوجین و خصوصیات آنها، فشارهای زندگی و دوره های انتقال. ج: عوامل زمینه ای بزرگ مثل وضعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و جغرافیایی زوجین.
چهار عامل موثر بر رضایت زوجین از رابطه شان را شناسایی کرده است که عبارتند از:
۱- سازگاری زوجین: نحوه سازگاری زوجین با یکدیگر درباره مسایلی که در زندگی آنها در حال جریان است. شامل: نحوه ارتباط های زوجین، چگونگی تقکر آنها نسبت به یکدیگر و احساس آنها در زمان با هم بودن.
۲- رویدادهای زندگی: به رویدادهای مهم در زندگی افراد مثل: شغل، وضعیت جمسی و خانواده اشاره می کند.
۳- عوامل فردی: خصوصیات هر یک از همسران به عنوان یک فرد و ظرفیت ها و آسیب پذیری آنها اشاره می کند. این عوامل فردی پیشینه و تجارب یادگیری افراد منعکس می کند.
۴- بافت[۳۹]: به زمینه ای از زندگی و فرهنگ افراد، خانواده گسترده، دوستان هر فرد اشاره می کند (ساپینگتون، ۲۰۰۰ ؛ ترجمه: شاهی و برواتی،۱۳۸۴).
و در نهایت امیلی[۴۰] و همکارانش (۲۰۰۶ به نقل از ثنایی، ۱۳۸۳)، مولفه ها و مکانیسم هایی را برای رضایت زناشویی برشمرده است که عباتند از: ۱- شناخت ها ۲- سلامت جسمانی ۳- الگوهای تعامل ۴- حمایت اجتماعی ۵- خشونت همسران ۶- خصوصیات شخصیتی همسران ۷- میزان کنترل گر بودن همسران ۸- آسیب پذیری همسران نسبت به خیانت در روابط زناشویی ۹- ارزش های همسران ۱۰- فرزندان.
در ذیل برخی از عوامل موثر بر رضایت زناشویی مرتبط با شرایط زندگی همراه با یافته ها و پژوهش های مرتبط با آن آورده شده است:
ارتباط صحیح کلامی و غیرکلامی اساس یک زندگی زناشویی موفق است. زن و مردی که از داشتن، یک ارتباط صحیح با یکدیگر و دیگر افراد خانواده محروم هستند، دارای نشانه های رفتاری ویژه ای می باشند که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد: یاس، نومیدی و درماندگی زن یا شوهر، وجود تعارض بین زن و شوهر، داشتن انواع مشکلات در زمینه های مالی، جنسی، رفتاری، نرخ پایین و تقویت یکدیگر، نبود رضایت و خشنودی از زندگی زناشویی شکایت و انتقاد از یکدیگر و غیره که سرانجام سلامت روانی افراد خانواده را مورد تهدید قرار می دهد (نوابی نژاد، ۱۳۸۷).
پژوهش های متعدد نشان داده اند که بعضی از ویژگی های خانوادگی در مقاوم ساختن افراد برای مقابله با فشار زندگی نقش اساسی ایفا می کنند. از جمله این ویژگی ها روابط گرم و با محبت، همبستگی، حمایت عاطفی و با ساختار بودن خانواده است. از آنجا که مشخصه اصلی افراد سرسخت، مقاومت بیشتر در برابر فشار های زندگی است، ارتباط بین این شرایط و ویژگی های خانوادگی با سرسختی روانشناختی مورد انتظار است(شریفی، عریضی و نامدار، ۱۳۸۴).

درآمد و اشتغال

از جمله عوامل خطرساز مشکلات ازدواج بویژه برای مردان، درآمد کم و شغل نامناسب می باشد. درآمد کم و ناامنی شغلی با رضایتمندی زناشویی پایین همراه است. هنگامیکه زوجین بطور دائم درباره پول نگرانی داشته باشند، رضایت زناشویی پایین خواهد بود. به ویژه برای شوهر، رضایت شغلی با خشنودی زناشویی رابطه دارد . در مورد زنان نیز گووه[۴۱] (۱۹۸۰ به نقل از ملازاده، ۱۳۸۷)، معتقد است زنان خانه دار از رضایت زناشویی کمتری نسبت به زنان شاغل برخوردارند.

عوامل فرهنگی، اجتماعی و تربیتی

عوامل فرهنگی و اجتماعی، آداب و رسوم، رفتار و سلوک و حتی آداب پوشیدن و غذا خوردن می تواند زمینه های همدلی بیشتری را برای هسمران پدید آورد (نوابی نژاد، ۱۳۸۷).
وایت وهمکاران[۴۲] (۲۰۰۴) نشان دادند زوجینی که از نظر زمینه فرهنگی، قومی و نژادی با هم تفاوت دارند، انتظارات و باورهایشان در مورد روابط زناشویی نیز متفاوت است. این تفاوت در پیش فرض ها و باورها، در صورتی که زوجین بتوانند عاقلانه نقاط قوت و تفاوت های فرهنگی شان را در نظر بگیرند، می تواند منبع قدرت رابطه آنها باشد. اما در عین حال، تفاوت های محسوس در انتظارات زوجین می تواند منبع مهم تعارض آنها باشد.
از جمله عوامل موثر بر چگونگی تعامل همسران با هم می توان بازخوردهای مربوط به اجتماع پذیری در زمینه رفتار زناشویی که از طریق مشاهده والدین آموخته شده، ارزشهای اجتماعی و مجموعه باورها و جهت گیری کنونی ناشی از تجارب پیشین اشاره نمود. ریشه های روابط در خانواده ماننده روابط خوب با پدر و مادر نیز تا حدی با موفقیت و رضایت زناشویی مرتبط است. بر همین اساس مشخص شده که زنان دارای پدر با خصوصیات گرم و پرورش دهنده به مردان و به ویژه شوهرانشان اعتماد بیشتری دارند و زنان دارای پدر سرد د برقراری روابط با همسرشان بیشتر مضطرب شده و ممکن است در ارتباط با آنها دچار مشکل شوند. با وجود این، پاره از شواهد دال بر اینست که افراد کسانی را برای ازدواج انتخاب می کنند که مشابه والدینشان باشد. شاید به این دلیل که روابط دوستانه و محبت آمیز نخست از والدین آموخته می شود (ملازاده، ۱۳۸۷).
از جمله عوامل موثر بر رضایت زناشویی نوع جامعه و طبقه اجتماعی است. در گذشته اگر دو نفر با هم ازدواج می کردند تا آخر عمر با یکدیگر زندگی می کردند، خواه با هم تفاهم داشتند خواه نداشتند. در حال حاضر در برخی از جوامع که دارای ارزشهای سنتی هستند، هنوز این وضعیت ادامه دارد. جوامع بزرگتر طلاق را به راحتی می پذیرد و در این جوامع محدودیت طلاق کمتر است و زوجین کمتر به فکر چاره اندیشی و حل تعارضات برمی آیند.

شناخت و تفکر

الیس[۴۳] ( ۱۹۸۹) در کتاب خود تحت عنوان زوج درمانی براساس نظریه عقلانی – هیجانی، نقش تفکر را در بروز نارضایتی زناشویی مورد بحث قرار می دهد. وی اعتقاد دارد که اختلال در روابط زناشویی ناشی از برداشتی است که زن یا شوهر درباره رفتار همسر خود دارند، نه خود رفتار. در واقع برداشت زن و شوهر از رفتار یکدیگر بیش از خود رفتار در بروز خشم و دیگر هیجانها و تعامل های آشفته موثر است. بک[۴۴] نیز مشکلات زناشویی را از دیدگاه شناختی مورد بحث قرار می دهد و معتقد است که نوع تفکر و نگرش ما نسبت به مسائل مختلف است که موجب بروز اختلال در روابط زناشویی می شود. عواطف و احساسات هرگز مستقیماً منتقل نمی شوند، بلکه برای انتقال آنها به کلمات، لحن صدا، اشارات صوت و عمل و رفتار نیاز است. یکی از عواملی که می تواند موجب بروز مشکلاتی در روابط زناشویی گردد، برداشت اشتباه زوج ها از همین اشاره ها و حرکات یکدیگر است.

خصوصیات شخصیتی

از جمله عوامل مهم و موثر در رضایت زناشویی خصوصیات شخصیتی می باشد که نسبت به عوامل دیگر کمتر به آن پرداخته شده است. هر یک از همسران با پیشینه تحولی و سبک شخصیتی و ترکیب عوامل زیست شناختی، محیطی و تجربی گوناگون به زندگی مشترک قدم می گذارند و یافته های پژوهشی نشان می دهند که عوامل و ابعاد شخصیتی بهتر از متغیرهای تقویمی مثل سن، تحصیلات یا سابقه جدایی در گذشته رضایت زناشویی را پیش بینی می کند (بنتلر و نیوکمپ[۴۵]، ۱۹۸۹).
در واقع زندگی زناشویی محلق شدن دو شخصیت به یکدیگر است و ویژگی های شخصیتی مانند برونگرایی، پایداری هیجانی، مسئولیت پذیری، توافق جویی، مهربانی و … در هر یک از زوجین بر میزان رضایت خود و همینطور همسرش از زندگی زناشویی بسیار تاثیرگذار است تاثیر شخصیت همسر به حدی است که نتایج جدیدترین یافته ها نشان می دهد که شخصیت همسر می تواند تاثیر مهمی بر روی توانایی افراد برای بهبودی از یک بیماری وخیم تهدید کننده سلامت آنها داشته باشد و می تواند سطح افسردگی همسرش را در هجده ماه بعد پیش بینی کند (سانتیانا[۴۶]، ۲۰۰۷).

رابطه جنسی

رابطه جنسی یکی از متغیرهای مهم در روابط زناشویی است. محققان و درمانگران مسائل زناشویی کیفیت رابطه جنسی بین زن و شوهر را مهمترین عامل تعیین کننده رضایت زناشویی می دانند. شادکامی کلی زناشویی با رضایتمندی جنسی رابطه دارد. زوج های شادکام نسبت به زن و شوهرهای ناشاد از زندگی جنسی خود خشنودترند و همیشه رابطه ای قوی بین رضایتمندی از رابطه، فعالیت و رضایت جنسی وجود دارد (ساپینگتون، ۲۰۰۰ ؛ ترجمه: شاهی و برواتی،۱۳۸۴).

تعهد و وفاداری

تعهد عبارتست از تمایل فرد برای پایداری دائمی روابط. میزان تعهد همسران یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر روابط زناشویی است تعهد به روابط زناشویی حیات می بخشد و زمینه ای را ایجاد می کند که زوجین بتواند روی موانع کار کنند و زمانی را برای تلاش اختصاص دهند (سیلیمن[۴۷]، ۲۰۰۱).
کاسلو و رابینسون[۴۸] (۱۹۹۶، نقل از ملازاده، ۱۳۸۷) در تحقیقات خود پا را فراتر نهاده اند و تعهد را به عنوان اصلی ترین عامل موفقیت و زناشویی در نظر گرفته اند آنها اظهار کرده اند که تعهد نسبت به روابط زناشویی عامل اساسی و اولیه برای تداوم رابطه زناشویی به ویژه در زمان های دشوار می باشد (۴۹ درصد)، حتی میزان تاثیر عشق در مقایسه با نقش تعهد در پایداری رابطه زناشویی کمتر است (۴۷درصد).
عوامل ارتباطی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...