نعمان بن عجلان کارگزار حضرت امیر۷ در منطقه‌ی بحرین[۶۷۸] و عمّان بوده است.[۶۷۹] او به هر کس از بنی زریق[۶۸۰] که نزد او می‌آمد، چیزی از بیت المال می‌داد.[۶۸۱] زمانی که نعمان دانست که حضرت متوجّه خیانت وی نسبت به بیت المال شده است، به معاویه پیوست.[۶۸۲]
۲ـ منذر بن جارود و تقسیم ناعادلانه‌ی بیت المال
منذر بن جارود نیز جزو کارگزارانی معرّفی شده است که بیت المال را به خویشاوندان خود بذل و بخشش می‌کرده است از اینرو حضرت طی نامه‌ای به وی نوشت :
«دست خود را در مال خدا برای کسانی که از قومت می‌آیند، بازگذاشتی؛ گویا این اموال را از پدر و مادرت به ارث برده‌ای….».[۶۸۳]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳.۲.۱.۵. رشوه پذیری
یکی از شوم ترین پدیده‌هایی که در دستگاه های اجرایی و نظامهای سیاسی نفوذ می‌کند، رشوه خواری است که برای راحتی وجدان و سر پوش گذاشتن بر گناهشان از آن تعبیر به «هدیه» می‌کنند.
پیامبر اکرم۶ شخصی به نام « ابن اللتبیه»[۶۸۴] را برای جمع آوری زکات فرستاد. هنگامی که از مأموریت بازگشت، زکات را تحویل داد و اجناسی را برای خود نگه داشت و گفت آنها به عنوان هدیه به من داده شده است. حضرت برخاست و روی منبر ایستاد و فرمود :
«ما بال العامل نبعثه علی أعمالنا یقول هذا لکم و هذا أهدی لی فهلا جلس فی بیت أبیه أو فی بیت أمه ینظر یهدی له أم لا؟ والذی نفسی بیدی لا یأخذ أحد منها شیئاً إلا جاء یوم القیامه یحمله علی رقبته إن کان بعیرا له رغاء أو بقره له خوار أو شاه لها تنعر ثم رفع یده حتی رأینا عقره إبطیه ثم قال اللهم هل بلغت، اللهم هل بلغت».[۶۸۵]
«چه شده است که کارمندی که ما برای انجام کارمان گسیل داشته‌ایم، می‌گوید این برای شماست و این هدیه برای من است؟ آیا به راستی اگر درون خانه‌ی پدر و مادرش نشسته بود، به او هدیه‌ای داده می‌شد؟ قسم به آن که جانم در دست اوست، هیچ کس چیزی را نمی‌گیرد، مگر آنکه در روز قیامت آن را بر گردن خود حمل می‌کند. سپس، دست خویش را بلند کرد و فرمود خدایا آیا ابلاغ کردم؟ خدایا آیا ابلاغ کردم»؟
۱ـ ردّ حلوای اشعث
حضرت امیر۷ حلوای زعفرانی اشعث بن قیس را که با عنوان فریبنده‌ی هدیه، شبانه به در خانه‌ی حضرت برده بود، به معجونی از آب دهان مار سمّی، یا قی کرده‌ی آن تشبیه می‌کند و به وی فرمود :
«زنان بچه مرده بر تو بگریند! آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده است؟ به خدا قسم، اگر هفت اقلیم و آنچه را در آن است به من دهند که در نافرمانی خدا، پوست جوی از دهان مورچه‌ای بگیرم، نخواهم گرفت…».[۶۸۶]
۳.۲.۱.۶. بکارگیری کارگزار ناصالح و نالایق
از دیدگاه حضرت امیر۷ هر کسی صلاحیت تصدّی مناصب حکومتی را ندارد و لذا در گزینش کارگزاران باید به توانایی‌ها، شاخص‌های رفتاری، باورها، ویژگی‌های شخصیتی، بینش‌ها و مهارت‌های آنان توجّه شود.
امیرالمؤمنین۷ در عهدنامه‌ی مالک اشتر، شرایط و ویژگیهای یک کارگزار شایسته را بیان می‌کند و در برخی از موارد که کارگزاران عالی رتبه‌ی خود را جهت مسائل اضطراری به مرکز حکومت فرا می‌خواند به آنها سفارش می‌کرد که فرد شایسته و مورد اطمینانی را به جانشینی خود انتخاب کنند. به عنوان مثال، حضرت امیر۷ قبل از نبرد صفّین، طی نامه‌ای از مخنف بن سلیم (استاندار اصفهان، ری و همدان) خواست به کوفه بازگردد و در جنگ بر ضدّ معاویه حضور داشته باشد و به او نوشت :
«فَاسْتَخْلِفْ عَلَی عَمَلِک‏ أَوْثَقَ أَصْحَابِک فِی نَفْسِک».[۶۸۷]
همچنین زمانی که حضرت تصمیم گرفت مالک اشتر را به مصر اعزام کند طی نامه‌ای به او نوشت :
«اسْتَخْلِفْ عَلَی عَمَلِک أَهْلَ الثِّقَهِ وَ النَّصِیحَهِ».[۶۸۸]
با توجّه به مطالبی که بیان شد می‌توان نتیجه گرفت که در حکومت علوی، عدم دقّت در انتخاب کارگزاران و بکارگیری کارگزار ناصالح و نالایق تخلّف محسوب می‌شود.
۳.۲.۱.۷. مماشات با کارگزار خاطی
اگر یکی از کارگزاران، مرتکب تخلّف شود، بسته به شرایط و نوع تخلّف، مافوقِ او باید با او برخورد مناسب داشته باشد و در صورت کوتاهی در این امر، خودِ مافوق نیز خطاکار خواهد بود.
حضرت امیر۷ در عهد نامه‏اش به مالک اشتر بر مجازات کارگزارانِ خاطی تأکید کرده است و می‌فرماید :
« فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یَدَهُ إِلَی خِیَانَهٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَیْهِ عِنْدَک أَخْبَارُ عُیُونِک اکتَفَیْتَ بِذَلِک شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَهَ فِی بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّهِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِیَانَهِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَهِ».[۶۸۹]
« و اگر یکی از آنان (کارگزاران) دست به خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تأیید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه از اموال که در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار، و خیانتکار بشمار، و طوق بد نامی به گردنش بیفکن».
هنگامی که حضرت امیر۷ از خیانت ابن هرمه (فرماندار سوق الاهواز) اطلاع پیدا کرد، نامه‌ای به رفاعه بن شداد (قاضی اهواز) نوشت و در آن ضمن دستور مجازات ابن هرمه، به رفاعه هشدار می‌دهد که مبادا در مجازات ابن هرمه کوتاهی کنی که در این صورت نزد خدا هلاک خواهی شد و من هم به بدترین وجه تو را از کار برکنار می‌کنم، و تو را به خدا پناه می‌دهم از این که در این کار، کوتاهی کنی.[۶۹۰]
۳.۲.۱.۸. کاهلی در انجام وظایف
کارگزاران حکومتی موظّفند بر اساس تعهّداتی که نسبت به حاکم و حکومت دارند، طبق قوانین و مقرّرات اداری، ساعات مشخّصی را در خدمت حکومت باشند و به رتق و فتق امور مملکت بپردازند و کوتاهی در این امر ضمن اینکه از لحاظ مقررّات اداری تخلّف محسوب می‌شود از لحاظ شرعی نیز معصیت است چرا که کارگزاران حکومتی، در ازای کاری که انجام می‌دهند از بیت المال حقوق دریافت می‌کنند و در صورت کاهلی در انجام وظایف، بخشی از حقوقی که دریافت می‌کنند بدون استحقاق خواهد بود و از مصادیق اکل مال به باطل محسوب می‌شود.
۱ـ منذر بن جارود و کاهلی در انجام وظایف
منذر بن جارود از طرف امیرالمؤمنین۷ فرماندار اصطخر[۶۹۱] بود. او به جای پرداختن به وظایف محوّله، اکثر وقت خود را به لهو و تفریح و شکار اختصاص می‌داد و از اینرو مورد مذمّت حضرت قرار گرفت[۶۹۲] و او را عزل کرد.[۶۹۳]
۳.۲.۱.۹. عدم اطاعت از دستورات مافوق در حدود وظایف اداری
کارگزاران حکومت باید مجری سیاستهای حکومت و حاکم باشند و در محدوده‌ی وظایف اداری باید دستورات مافوق خود را اطاعت کنند و در صورت تمرّد، متخلّف شناخته می‌شوند و مستحقّ مجازات خواهند بود.
البتّه باید توجّه داشت که کارگزار، مکلّف به اطاعت بی چون و چرا از دستورات مافوق نیست و نباید کورکورانه و بر اساس قاعده‌ی معروف، «المأمور المعذور» تمام دستوراتِ مافوق را اجرا کند بلکه اطاعت از دستورات مافوق باید در حدود وظایف اداری و در چارچوب قوانین و مقرّرات باشد. از اینرو اگر دستورِ مافوق، برخلاف قوانین و مقرّرات اداری باشد و یا بر خلاف موازین شرعی باشد[۶۹۴]، اطاعت از مافوق نه تنها لازم نیست بلکه چنین دستوری نباید انجام شود و بر طبق قوانین و مقررات[۶۹۵] باید سرپیچی کند.
۱ـ تمرّد ابوموسی اشعری از فرمان امیرالمؤمنین۷
در ماجرای جنگ جمل، حضرت امیر۷ به ابوموسی اشعری که حاکم کوفه بود نامه‌ای نوشت و فرمان داد برای مبارزه با ناکثین نیرو اعزام کند. امّا او از این فرمان سرپیچید و با خودرأیی، با دستور أمیرالمؤمنین۷ مخالفت کرد.[۶۹۶]
۳.۲.۱.۱۰. فریب حاکم و دروغ در ارائه‌ گزارش
بدون تردید، ارتباط مدیر با کارمندان و مجموعه‌ی زیر دست، باید بر اساس اعتماد به آنان باشد امّا باید دانست که اعتماد مطلق به کارگزاران، امری مطلوب و پسندیده نیست چرا که ممکن است برخی از کارگزاران بنابر دلایلی دچار انحراف و مرتکب تخلّف شوند؛ از اینرو یکی از وظایف مدیران، نظارت دقیق و همه جانبه بر عملکرد کارگزاران و گرفتن گزارش کار، از آنان است. البتّه به گزارشات آنان نیز نباید به طور مطلق اعتماد شود بلکه لازم است که مورد راستی آزمائی قرار گیرد زیرا ممکن است در ارائه‌ گزارش دروغ گفته باشند چنانکه بر اساس گزارشات تاریخی چنین چیزی در مورد زیاد بن ابیه اتّفاق افتاده است.
۱ـ زیاد بن ابیه و ارائه‌ گزارش دروغ
زیاد بن ابیه کارگزار حضرت امیر۷ در منطقه‌ی فارس بود. او قصد داشت بخشی از خراج را برای امیرالمؤمنین۷ نفرستد از اینرو به فرستاده‌ی حضرت گفت عده‌ای از اکراد سرکشی و طغیان کرده‌اند و خراج خود را نپرداخته‌اند و کمبود خراج از این ناحیه می‌باشد. وقتی این خبر به حضرت رسید طی نامه‌ای به زیاد نوشتند :
«أما بعد فإن رسولی أخبرنی بعجب زعم أنک قلت له فیما بینک و بینه إن الأکراد هاجت بک، فکسرت علیک کثیرا من الخراج، و قلت له لا تعلم بذلک أمیرالمؤمنین. یا زیاد! وأقسم بالله انک لکاذب و لئن لم تبعث بخراجک لأشدن علیک شده تدعک قلیل الوفر، ثقیل الظهر، إلا أن تکون لما کسرت من الخراج محتملا».[۶۹۷]
«فرستاده‌ام مسأله‌ی عجیبی را به من خبر داد. تصوّر او این است که در مذاکرات به وی گفته‌ای که اکراد بر ضدّ تو آتش فتنه به پا کرده‌اند و مقدار زیادی از خراج کم شده است و به فرستاده‌ی من گفته‌ای که امیرالمؤمنین را از این موضوع مطلع مساز. به خدا قسم می‌خورم که تو دروغ می‌گویی و اگر خراج آنجا را نفرستی، بر تو سخت خواهم گرفت؛ چنان سختگیری که تو را کم مایه و گران پشت گرداند؛ مگر این که برای کمبود خراجت، دلیلی داشته باشی».
۳.۲.۱.۱۱. عدم رعایت شرایط قضاوت
قضاوت، منصبی بسیار مهم و عهده دار پاسداری از جان و ناموس و حتّی دین مردم است. از این رو، این منصب در اسلام اهمیت فوق العاده‌ای دارد و کسانی که عهده دار این منصب می‌شوند، برای اینکه قضاوتهایشان به حق و مطابق قوانین و دستورات اسلام باشد، باید اموری را رعایت کنند و در صورت عدمِ رعایت این امور، به دلیل فقدان صلاحیت لازم برای قضاوت باید از کار برکنار شوند.
نقل شده است که حضرت امیر۷ ابوالاسود دوئلی را بر منصب قضاوت گمارد امّا پایان همان روزِ نخست، او را از قضاوت عزل کرد ابوالاسود دوئلی، شب هنگام وارد مسجد شد و به حضرت گفت : چرا مرا از قضاوت عزل کردی، در حالی که نه خیانت کرده‌ام و نه مرتکب جنایتی شده‌ام؟ حضرت فرمود به من گزارش داده‌اند که چون طرفین دعوی به محکمه می‌آیند، تو بلندتر از ایشان سخن می‌گویی و درشتی در گفتار داری.[۶۹۸]
۳.۲.۱.۱۲. عدم دقّت در پاسداری از مرزها
درست انجام دادن وظایف، یکی از موارد مهمّی است که کارگزاران باید به آن توجّه داشته باشند. گاهی برخی از کارگزاران، نه به دلیل کوتاهی و عدم تعهّد نسبت به مسئولیت خود بلکه صرفاً به خاطر عدم تشخیص درست وظیفه، به صورت ناخواسته مرتکب تخلّف می‌شوند و گاهی باعث ضررهای جبران ناپذیری می‌شوند.
کمیل بن زیاد نخعی کارگزار أمیرالمؤمنین۷ در شهر هیت بود و با این وجود که دارای ایمانی عمیق و جزو اصحاب خاص حضرت بود امّا دارای ضعف مدیریت بوده است. او به طور ناخواسته و غیر عمدی مرتکب تخلّف شد و مورد سرزنش حضرت قرار گرفت. در مباحث قبل بیان کردیم که کمیل، به طور نسنجیده منطقه‌ی تحت حکومت خود را رها و به همراه اکثر نیروهای نظامی به ناحیه‌ی قرقیسا رفته بود تا با گروهی که تصوّر می‌کرد قصد یورش به شهر هیت و نواحی اطراف آن را دارند، درگیر شود. مأمورین معاویه از فرصت پیش آمده استفاده و مناطق تحت حکومت امیرالمؤمنین۷ را غارت کردند از اینرو حضرت امیر۷ طی نامه‌ای (نامه‌ی ۶۱ نهج البلاغه) این اقدام کمیل را نکوش کرد.
۳.۲.۱.۱۳. جبهه گیری در مقابل دستورات مافوق
در ماجرای جنگ جمل، حضرت به ابوموسی اشعری که حاکم کوفه بود نامه‌ای نوشت و فرمان داد برای مبارزه با ناکثین نیرو اعزام کند. امّا او از این فرمان سرپیچید و با خودرأیی، با دستور أمیرالمؤمنین۷ مخالفت کرد. و مردم را به همکاری نکردن با امام تشویق می‌نمود. او مجامعی را در کوفه تشکیل می‌داد و در آن مجامع به سخنرانی می‌پرداخت و در ضمنِ آن مردم را از مبارزه و جهاد علیه ناکثین برحذر می‌داشت.[۶۹۹] حضرت نیز او را برکنار کرد.[۷۰۰]
۳.۲.۱.۱۴. مداهنه و مماشات با دشمنان
جریر بن عبدالله بجلی، از طرف عثمان کارگزار همدان بود.[۷۰۱] حضرت امیر۷ تا مدّتی او از مسئولیتش برکنار نکرد تا اینکه وی را به عنوان نماینده‌ی خود جهت گرفتن بیعت از معاویه به شام فرستاد امّا او آنقدر نزد معاویه درنگ کرد که مردم نسبت به او بدگمان شدند. حضرت فرمود «من مدّتی را برای نماینده‌ام تعیین می‌کنم؛ اگر بیش از آن نزد معاویه بماند یا فریب خورده است و یا سرکشی کرده است». جریر پس از مدّتی طولانی نا موفّق از نزد معاویه برگشت و بعد از یک نزاع لفظی که بین او و مالک اشتر در گرفت از حضرت کناره گیری کرد و حضرت خانه‌ی او را تخریب کرد.[۷۰۲]
۳.۲.۱.۱۵. کم توجّهی به فقرا و اقشار آسیب پذیر
یکی از ویژگیهای مدیران و زمامداران شایسته، توجه به کلّ جامعه و جهت گیری برای خدمت به جامعه می‌باشد امّا در هر جامعه‌ای همواره کسانی هستند که دچار محرومیت یا ضعف شده‌اند و به گرفتاری و یا ستمی دچار شده‌اند و چنین افرادی نیازمند توجّه بیشتری از سوی مسئولین حکومتی می‌باشند. در سیره‌ی حکومتی امیرالمؤمنین۷ توجّه مسئولین به فقرا و اقشار آسیب پذیر از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و کوتاهی در این امر، کوتاهی در انجام وظیفه‌ی مسئولیت اجتماعی خواهد بود. امیرالمؤمنین۷ مدیران و کارگزاران خود را به توجّه بیشتر به قشر آسیب پذیر و تأمین خواسته‌های آنان و سر و سامان دادن به زندگی آنان توصیه کرده است و در عهدنامه‌اش به مالک اشتر می‌فرماید :
«ثُمَّ اللهَ اللهَ فِی الطَّبَقَهِ السُّفْلَی مِنَ الَّذِینَ لَا حِیلَهَ لَهُمْ مِنَ الْمَسَاکینِ وَ الْمُحْتَاجِینَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَی وَ الزَّمْنَی فَإِنَّ فِی هَذِهِ الطَّبَقَهِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظِ [اللهَ‏] لله مَا اسْتَحْفَظَک مِنْ حَقِّهِ فِیهِمْ وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَیْتِ مَالِک وَ قِسْماً مِنْ غَلَّاتِ صَوَافِی الْإِسْلَامِ فِی کلِّ بَلَد».[۷۰۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...