کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



در این بخش به تعریف نظری و عملیاتی متغیرهای مستقل بخش عوامل اجتماعی مرتبط با هنجارها میپردازیم. در بخش تعریف عملیاتی متغیرهای مستقل از پرسشنامه استانداردشده چلبی و دغاقله (۱۳۸۴) استفاده‌شده است.
۴-۶-۲- تعریف نظری و عملیاتی متغیرهای مستقل
۴-۶-۲-۱- احساس همبستگی اجتماعی
۴-۶-۲-۱-۱- تعریف نظری
همبستگی اجتماعی یکی از عناصر تأثیرگذار بر تقویت ضمانتهای اجرایی و درنهایت اطاعت کنشگران از هنجار است. وقتی یک گروه همبستگی اجتماعی دارد، احساس یگانگی، ثبات عضویت، خشنودی عضو و پویایی درونی مهمترین تغییراتی هستند که در آن گروه رخ میدهند. در مورد خصیصه یگانگی، نه‌فقط روابط میان اعضای گروه مثبتتر میشود، بلکه اعضا احساس تعلق به گروه را به‌عنوان یک کل رشد میدهند. کاترایت به هم‌پیوستگی یا همبستگی را «میزان اشتیاق افراد درماندن گروه» تعریف میکند. (فورسایت، ۱۳۸۰: ۱۲۸). همبستگی گروه و رضامندی از عضویت همزمان تغییر میکنند و اعضای گروه های با همبستگی بیشتر معمولاً رضامندی و خشنودی بیشتری را گزارش میدهند (همان). چلبی نیز احساس تعلق به جمع، اعتماد متقابل و دوستی متقابل را ازجمله شاخصهای اصلی همبستگی اجتماعی میداند، که ریشه در وابستگی عاطفی دارند (چلبی، ۱۳۹۱: ۱۰۱). درمجموع میتوان گفت که ارزشهای مشترک، احساس یک هویت مشترک، احساس تعلق به جمع و اعتماد میان اعضای یک جامعه ازجمله ویژگیهایی هستند که اغلب در شرح و توصیف همبستگی اجتماعی بکار رفتهاند. چلبی احساس همبستگی اجتماعی را شامل عناصری نظیر احساس دوستی و همبستگی (در مقابل احساس انزوای اجتماعی و بیکسی)، احساس خشنودگی خانوادگی، احساس هویت قومی، احساس هویت حرفهای، احساس هویت‌سازمانی، احساس اعتماد بین شخصی، احساس اعتماد تعمیم‌یافته و بالاخره احساس هویت جامعهای میداند (چلبی، ۱۳۸۳: ۵۸).
۴-۶-۲-۱-۲- تعریف عملیاتی
در این تحقیق، ما احساس همبستگی را بااحساس تعلق به جمع، احساس هویت ملی، احساس مثبت نسبت به جامعه (احساس خشنودی قومی)، احساس دوستی و احساس اعتماد بین شخصی تعریف و موردسنجش قرار میدهیم.
جدول ۴- ۹: تعریف عملیاتی متغیر احساس همبستگی اجتماعی

معرف درجه ا

گویه ها

احساس تعلق به جمع

احساس میکنم یک ایرانی هستم و باید سعی و تلاش خودم را برای بهتر شدن وضعیت زندگی انجام دهم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اینکه برای این مردم چه پیش آید، اهمیت زیادی برای من دارد.

این موضوع که بقیهی مردم ایران چه فکر میکند و چه میخواهند برای من اهمیتی زیادی دارد.

گاهی اوقات احساس میکنم که به مردم ایران تعلق دارم.

احساس هویت ملی

از اینکه یک ایرانی هستم، احساس افتخار میکنم.

زبان فارسی (ایرانی) را دوست دارم.

احساس میکنم به‌عنوان یک ایرانی ریشهای در تاریخ دارم.

احساس دوستی

تعداد دوستان صمیمی

مشورت با دوستان صمیمی

درد و دل با دوستان صمیمی

اختلاف با دوستان صمیمی

شرکت در مراسم عزا و یا جشن دوستان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-04-17] [ 10:37:00 ب.ظ ]




(۱۹-۲) : A و B اعداد فازی شهودی از مجموعه X هستند، عملگر ضرب به صورت زیر تعریف می شود (بوران، ۲۰۰۹):
A B =

۲٫۴٫۶٫ متغیرهای زبانی:

متغیرهای کلامی[۳۱]، متغیرهایی هستند که جنبه های مختلف کلام انسانی را منعکس می کنند و مقادیر آنها محدوده ای از زبان طبیعی تا زبان مصنوعی را نشان می دهد.
تئوری مجموعه های فازی می تواند در کار ابهامات تفکر انسانی و اظهار نظر در تصمیم گیری ها مفید باشد.
اعداد فازی مثلثی نوعی از اعداد فازی هستند که برای تبدیل متغیرهای زبانی مانند خیلی کم (very low) ، کم (low) ، متوسط (Medium) ، زیاد (High) ، خیلی زیاد (very High) به اعداد فازی به کار برده می شوند. تعاریف و توصیفات مربوط به آن در جدول ۳-۲ آمده است که در محاسبه اهمیت معیارها در این تحقیق مورد استفاده قرار می گیرد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

جدول ۳-۲ تابع عضویت اعداد فازی

متغیر زبانی
عدد فازی مثلثی

خیلی کم (VL)

(۰٫۵ و ۰٫۲ و ۰)

کم (L)

(۰٫۵ و ۰٫۴ و ۰٫۲)

متوسط (M)

(۰٫۸ و ۰٫۶ و ۰٫۴)

زیاد (H)

(۱ و ۰٫۸ و ۰٫۶)

خیلی زیاد (VH)

(۱ و ۰٫۹ و ۰٫۸)

متغیرهای زبانی اهمیت هر یک از معیارها

۲٫۴٫۷٫ تبدیل اعداد فازی به اعداد قطعی

استفاده از اطلاعات فازی در تصمیم گیری، محاسبات و مدل سازی با پیاده سازی نتایج فازی در دنیای واقعی تفاوت دارد. علیرغم اینکه بسیاری از اطلاعات که هر روزه انسان با آن سر و کار دارد فازی هستند، بسیاری از اقدامات یا تصمیماتی که اتخاذ و پیاده می شوند قطعی است. تصمیماتی که توسط ما اتخاذ می شوند، سخت افزار ها و کامپیوترهایی که استفاده می کنیم، همگی بر اساس نظریه دودویی عمل می کنند. به عنوان مثال اگر می خواهیم بر روی تولید یک محصول جدید تصمیم گیری کنیم دو حالت وجود دارد: یا تولید می کنیم یا تولید نمی کنیم، نمی توانیم بگوییم که تقریباً تولید می کنیم. لذا جایی که تحلیل یا محاسبات با اطلاعات فازی انجام می شوند و یا یک مدلی بر اساس ساختار فازی و اطلاعات ورودی فازی ایجاد می شود یا باید محاسبات و مدل طوری عمل نماید که خروجی آن که یک تصمیم یا اقدام قطعی باشد (البته نه در همه موارد، بلکه در مواردی که ماهیت تصمیم حکم می کند که باید قطعی باشد ). یا اینکه با اعمالی یکسری عملکردهایی، نتیجه فازی به نتیجه قطعی تبدیل شود (شو چن ۲۰۰۹).
برای دیفازی کردن اعداد فازی فرمول های متعددی وجود دارد، یکی از فرمول هایی که بهترین مقدار را برای عدد فازی تعیین می کند فرمول BNP (Best non-fuzzy performance) است. که از رابطه زیر قابل محاسبه است (جیمز لیو، ۲۰۰۸):
(۲۰-۲)
BNPij=

۲٫۵٫ تکنیک DEMATEL فازی گروهی

این تکنیک در اواخر ۱۹۷۱، عمدتاً برای بررسی مسائل بسیار پیچیده جهانی به وجود آمد. اهداف استراتژیک و عینی از مسائل جهانی، به منظور دسترسی به راه حل های مناسب، مد نظر قرار گرفت و از خبرگانی در زمینه های علمی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، رهبرای عقیدتی و هنرمندان برای قضاوت و نظرخواهی استفاده گردید. برای دسترسی به قضاوت خبرگان از مصاحبه و پرسشنامه به صورت مکرر استفاده شد.
سه نوع مختلف از سوالات نیز در این روش به کار می رود:
سوالاتی مربوط به ویژگی ها و شاخص ها (یا راهکارهای) موثر از یک مسئله مفروض؛ سوالاتی مربوط به روابط ممکن از شاخص ها (یا مسائل مختلف) با مشخص نمودن شدت آن روابط به صورت کاردینال (امتیازدهی)، و سوال برای بررسی ماهیت عناصر تشخیص داده شده و نقد از آنها برای بررسی احتمالی و مجدد. DEMATEL برای ساختاردهی به یک دنباله از اطلاعات مفروض کاربرد دارد.
به طوری که شدت ارتباطات را به صورت امتیازدهی مورد بررسی قرار داده، بازخورها توام با اهمیت آنها را تجسس نموده و روابط انتقال ناپذیر را می پذیرد. اگرچه اطلاعات تجربی نشان داده است که (قضاوت خبرگان از ارتباطات مستقیم عناصر با یکدیگر) خصوصیات انتقال پذیری را کم و بیش تامین می نماید (اصغرپور؛ ۱۳۸۲).
قدم های مورد استفاده در تکنیک DEMATEL فازی گروهی:
قدم اول: محاسبه ماتریس میانگین.
فرض می کنیم H تعداد کارشناسان باشد و n تعداد فاکتورهایی باشد که هر کارشناس رسیدگی می کند. هر کارشناس باید درجه تأثیر فاکتور i بر فاکتور j به وسیله امتیازهایی مثل: بدون تأثیر (۰)، تأثیر کم (۱)، تأثیر متوسط (۲)، تأثیر زیاد (۳) و تأثیر خیلی زیاد (۴) بیان نماید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:37:00 ب.ظ ]




در قابوس قرآن احسان به معنی نیکی کردن آمده است مثل : «لا تعبدون الا الله و بالوالدین احسانا»( قرشی ، سید علی اکبر،۱۳۷۹ ، ص۱۳۶)
راغب اصفهانی در مفرادت احسان را بالاتر از عدل دانسته : «ان الله یامر بالعدل و الاحسان»( سوره نحل آیه ۹) و بیان داشته است، احسان بخشایشی است افزون تر و برتر از عدالت پس قصد و اراده عدالت واجب است و قصد و اراده احسان مستحب . از منظر عرفا احسان عبارت از کمال عبودیت و پرستش آفریدگار است(سجادی، سید جعفر، ۱۳۵۷، ص ۹۴) . در لغت حسن یعنی نیکی و حاسن یا حسن یعنی نیکو یا نیکوکار یا خوبروی ، حسن ضد قبح است . حسنه نقطه مقابل سیئه و احسان نقطه مقابل اسائه است[۹] . ابو هلال در کتاب خود آورده است : «احسان نفع نیکو است و افضال نفع زاید بر اقل مقدار است » (عسگری، ابوهلال ،۱۳۵۳ ،ص ۱۰۹) معانی که در قرآن کریم، کتب لغت و دیگر منابع فقهی آمده، حکایت از آن دارد که از نظر لغوی احسان به معنای نیکی، نیکوکاری، خوبی و عمل خیر می باشد که در گفتار ، رفتار، و عمل افراد ظاهر می شود.
گفتار دوم: معنای اصطلاحی احسان
سید مرتضی در کتاب « انتصار» آورده است(علم الهدی، مرتضی ، ۱۴۱۵ه ق، ص ۴۴۳)
احسان عبارت است از : نفعی را به دیگران رساندن بدون اینکه او مستحقق دریافت آن نفع بوده باشد و محسن در این احسان کردن قصد احسان را داشته باشد [۱۰]. میرزا حسن بجنوردی در متاب « القواعد الفقهیه» در تعریف احسان چنین آورده است:( موسوی بجنوردی، محمد حسن ، ۱۳۸۲،ص۱۰)
«انجام کار نیک اعم از گفتار و کردار نسبت به دیگری است . این عمل ممکن است به رساندن نفع مالی یا اعتباری به دیگری بوده و یا دفع ضرر مالی یا اعتباری از وی باشد.»[۱۱]
مرحوم اصفهانی در تعریف احسان می گوید(اصفهانی ، محمد حسین،۱۳۸۲،ص۱۰):
« فعل هنگامی که به قصد عنوان نیکو از عناوین پسندیده ، انجام می شود به حسن متصف می گردد، اگر چه مبدا آن عنوان در خارج تحقق نیابد. [۱۲]»
چناچه شخصی از روی حسن نیت و خدمت به غیر در مال او تصرف کند ، از نقض و تلف آن مال ، ضمان متوجه او نمی شود(جعفری لنگرودی،محمدجعفر۱۳۸۳، ص ۵۱۳)
با توجه به تعاریف اصطلاحی که از احسان به عمل آمده معلوم می گردد، مهمترین عناصر تشکیل دهنده احسان ، قصد و نیت شخص است که باید از روی حسن نیت باشد و دوم فعل شخص است که می بایست با عمل یک انسان متعارف در آن شرایط یکسان باشد . و از معنای احسان آنچه به نظر می رسد دفع ضرر و جلب منفعت نسبت به غیر می باشد.
پس از این بحث نکته مهمتری که مورد بحث قرار گرفته این است که ماهیت احسان چیست دفع ضرریا جلب نفع را نیز فرا می گیرد؟ در مثالی که آوردیم آبیاری کشتزار همسایه: دفع ضرر موجب احسان است و مثال هایی از این قبیل فراوانند که در مواردی هم وجود دارد که ضرر در بین نیست ولی احسان منشاء خیلی و مایه سودی خواهد شد. مانند آنکه کسی می داند همسایه اش مسافر و یا زندانی است و زمینی زراعتی او آیش مانده است به قصد احسان و نیکوکاری آن زمین را برای صاحبش می کارد یا نهال هایی در آن می نشاند که موجب نفع و عائدی برای همسایه خواهد شد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دو فقیه نامبرده پیش هر دو برآنند که قاعده احسان هم موارد دفع ضرر را فرا می گیرد و هم مصادیق جلب منفعت را.
وبجنودی(۲) نوشته است :« احسان گاهی بدین سان است که زیانی مالی یا جانی را از کسی دفع کرده و گاهی بدین گونه است که نفعی به او رساند.
و احسان عبارت است از دفع ضرر از کسی یا جلب منفعت برای او به قصد نیکی و به شرط اینکه منطبق با واقع هم باشد.
دامنه قاعده :آیا قاعده احسان محدود است به اموال و حقوق مالی ؟ خیر فقها در باب حدود و تعزیرات می گویند:« هر گاه مجرمی را که در اثر اجرای حدود یا تعزیر کشته شود ضمانی بر حاکم به وجود نمی آید زیرا او محسن است و بر نیکوکاران سبیل و تسلطی(یعنی ضمانی) نیست«کتاب قواعد فقه ،چاپ سوم، دکتر ابوالحسن محمدی»
گفتار سوم : شرایط لازم برای تحقق احسان
همان طور که می دانیم هر گاه کسی عملی انجام دهد و در این راستا باعث خسارت به دیگری شود به موجب ادله ضمان ، ضامن است و باید جبران خسارت نماید. منتهی اگر این عمل با حسن نیت و قصد و انگیزه خدمت به دیگری صورت گرفته باشد و ناخواسته و به طور اتفاقی باعث زیان شود و ضرری به وجود آید فاعل عمل یا اقدام کننده ضامن نیست ، چون قصد احسان داشته است. تعدادی از فقهاء از جمله مرحوم اصفهانی قصد احسان را جهت عدم ضمان کافی می دانند (اصفهانی، محمد حسین ، ۱۳۸۲ ، ص ۲۷۷) و عده ای احسان واقعی را شرط دانسته و قصد و نیت شخص را عمل او دخیل نمی دانند. از این میان تنها نظریه مورد قبول دیدگاه میرفتاح صاحب عناوین می باشد که (موسوی بجنوردی، میرزا حسن، ۱۳۷۲، ص ۲۷۷) هم قصد احسان را لازم دانسته و هم احسان واقعی را،( مراغه ای، عبدالفتاح بن علی، ۱۳۸۲،ص۴۶) البته فقهای دیگری هم هستند که با استناد به این نظریه از طرفداران میرفتاح در مورد احسان هستند. به نظر می رسد احسان وقتی محقق می شود که هم قصد و نیت خیر وجود داشته باشد و هم عملی که انجلم می شود مطابق عمل یک انسان متعارف باشد، چون قصد احسان و احسان واقعی مکمل یکدیگر هستند و هر کدام جدای از هم نمی توانند ضمان را ساقط کنند. چگونه ممکن است شخصی با نیت خیر ولی روشی نادرست که خارج از روش عقلاء و انسان متعارف می باشد عملی انجام دهد و ما صرفا چون قصد نیکی و احسان داشته است او را از ضمان مبرا بدانیم. در حالی که می دانیم اگر هر انسان عاقلی در جای او قرار داشت چنین نمی کرد و عملی که او انجام داده خارج از رفتار یک انسان در شرایط عادی می باشد. و بالعکس چگونه می توان پذیرفت شخصی را که با قصد و نیت شر عملی را انجام داده و برحسب اتفاق و ناخواسته عمل او باعث جلوگیری از ضرر شده یا منفعتی را به وجود آورده است به عنوان یک انسان نیکو کار و محسن بشناسیم . مگر جزء این است که نیک و بد بودن اعمال انسان بستگی به قصد و نیت او دارد. پس می توان چنین نتیجه گرفت که در هیچ شرایطی قصد احسان و احسان واقعی جدای از یکدیگر وجود خارجی ندارند و تنها بر شخصی عنوان محسن صدق می کند که هر دو عنصر قصد احسان و احسان واقعی که همان عمل او مطابق یک انسان در شرایط عادی می باشد در او وجود داشته باشد.
در اینجا هر دو عنصر قصد و واقعی بودن احسان شرط است . یعنی نه تنها شخص باید دارای قصد و نیت خیر باشد ، بلکه می بایست عمل او مطابق عمل یک انسان متعارف باشد و روشی که برای جلب منفعت یا دفع ضرر به کار می برد نزد عقلا پسندیده باشد . ضرری که بر اثر احسان وارد شده باید کمتر از ضرری باشد که در صورت دخالت نکردن او به وجود می آمد. یعنی احتمال ضرر در صورت عدم دخالت بیشتر از ضرر عملی باشد که به عنوان احسان بر فرد وارد می شود . در واقع اگر ضرری که بر اثر دخالت شخص وارد می شود بیشتر یا مساوی باشد به چنین شخصی محسن نمی گویند. چون در صورتی که ضرر وارده بیشتر باشد اسائه است نه احسان و اگر ضرری که توسط شخص دخالت کننده به وجود می آید مساوی با ضرر در صورت عدم دخالت باشد فعل سفهی است و به شخص فاعل نمی توان محسن گفت ، چون در واقع دفع ضرر صورت نگرفته است (موسوی بجنوردی، سید محمد ، ۱۳۷۲، ص ۲۷۲) با توجه به مطالب فوق به نظر می رسد اگر شخصی با قصد نیت خیر و عملی متعارف از روشی استفاده کند که مورد تایید عرف باشد باز هم مسئول است. حال چگونه افراد می توانند در شرایط اضطراری ، که ضرورت امر ایجاب می کند به شخص آسیب دیده کمک کنند. این احتمال را در نظر بگیرند که حتما ضرر وارده کمتر از ضرری باشد که در صورت عدم دخالت به وجود می آید. آیا اگر کسی احتمال بدهد عمل او در کمک به مسلمان دیگر کاملا کارساز نباشد باید از کمک به او خودداری کند . طبق این نظریه اگر شخصی در مسیر حرکت خود مجروحی را مشاهده کند که بر اثر تصادف دچار حادثه شده است و بنا بر ضرورت و از روی احسان و خیرخواهی ، مجروح را به نزدیک ترین بیمارستان برساند تا مداوا شود ، ولی پزشکان تشخیص دهند چون مجروح از جای خود حرکت داده شده و انتقال او طبق اصول پزشکی نبوده قطع نخاع گردیده است . باید او را ضامن بدانیم.
مسئله ای که در اینجا مطرح است این است که اگر هر انسان متعارفی با این وضیعت روبه رو می شد در مرحله اول همین کار را انجام می داد، چون احتمال می داد اگر دخالت نکند جان مجروح به خطر می افتد و قدر مسلم عامه افراد جامعه با فن پزشکی آشنایی ندارند . حال از آن جایی که قصد و نیت شخص نیکی و کمک به دیگری بوده و عمل او هم مطابق قاعده احسان می باشد چگونه می توان او را محکوم به ضمان کرد. در صورتی که شخص هیچ گونه تعدی و تفریط انجام نداده و تنها نیت او مصلحت مجروح بوده است ، اینکه شخص باید قبل از هر اقدامی تمامی احتمالات را در نظر بگیرد دور از منطق نیست ، ولی آیا در شرایط اضطراری که جان افراد در خطر است و وظیفه انسانی ما حکم می کند به یاری دیگران بشتابیم باز این نظریه حاکم است که شخص محسن را ضامن بدانیم ؟ از این رو این نظریه قابل انتقاد می باشد و نباید شخص محسن را که با قصد و نیت خیر اقدام به عملی نموده و عمل او هم مطابق عمل انسان متعارف بوده و به طور ناخواسته موجب ضرر بیشتری شده، مورد مواخذه قرار داد، چون اگر چنین باشدکسی حاضر نیست تحت چنین شرایطی به هم نوع خود کمک کند، زیرا باید احتمال آن را بدهد که ممکن است از عمل او ضرر بیشتری به شخص وارد شود. پس می توان نتیجه گرفت که این نظریه در همه جا سندیت ندارد و ما نمی توانیم آن را به تمامی امور تعمیم بدهیم . میر فتاح مراغه ای که هر دو عنصر قصد احسان و واقعی بودن احسان را در صدق عنوان شرط می داند چنین آورده است : « الظاهران مصادفه الواقع شرط، و مجرد الاعتقاد بانه احسان غیر کاف بل لا بد من کونه فی الواقع دافعا للضرر لا نه المتبار من لفظ الاحسان ولوزعم لیس دفع ضرر و اتفق انه فی الواقع فی ذلک الوقت کذالک هل یسمی ذلک احسانا ام لافیه و جمعان والذی یقتضیه النظر اعتبار القصد ایضا فی صدق لفظ الاحسان و مجرد کونه فی الواقع دفع ضرر لا یکفی فی صدق الفظ کما یقضی به العرف » (مراغه ای، میرفتاح ، ۸۲، ص ۴۷۸) یعنی ظاهرا احسان واقعی شرط است و فقط اعتقاد به احسان کافی نیست، بلکه باید در واقع هم عمل ، مصداق احسان باشد و دفع ضرر صورت گیرد ، زیرا آنچه از لفظ احسان فهمیده می شود همین معناست … دقت نظر هم حاکی از این است که قصد احسان هم در تحقیق لفظ احسان کافی نیست و عرف دلیل این مدعی است . صاحب عناوین بر خلاف تعدادی دیگر از فقهاء که قبلا نظریات آنها مورد بحث قرار گرفت هم قصد احسان و هم واقعی بودن احسان را لازم می داند.
حضرت آیت ا… فاضل لنکرانی از فقهای عصر حاضر با بیان اینکه برخی از فقهاء با استدلال از عرف هم قصد احسان را لازم دانسته است ، هم واقعی بودن احسان را ، می گوید : « شکی نیست که مراد از عناوین معنای حقیقی آن است ولی اینکه در این معنای حقیقی قصد و اعتقاد افراد دخالت دارد یا خیر ، هر دو عنصر قصد و واقیعت را معتبر می داند و یکی از آن دو را تحقق احسان کافی نمی داند . » (فاضل لنکرانی، محمد، ۱۴۱۶قمری، ص ۲۸۸) در نقد و بررسی دیدگاه فقها در خصوص قصد احسان و احسان واقعی چنین به نظر می رسد که اگر در صدق احسان به واقع کاری نداشته باشیم و قصد و نیت فاعل را ملاک قرار دهیم مثل مرحوم اصفهانی که موضوع احسان را با زدن یتیم مقایسه می کند باید گفت ، بین احسان و زدن کودک به قصد ادب کردن تفاوت است و مقایسه تادیب با احسان کار درستی نیست . آنچه در حسن تادیب دخالت دارد این است که فاعل با قصد ادب کردن کودک را بزند . هر چند طفل ادب نگردد، واین فعل باید ذاتا تادیب محسوب شود ، در صورتی که فردی به صورت غیر متعارف طفلی را بزند و موجب فوت او شود ، صدق تادیب با اشکال مواجه می گردد، موضوع احسان به همین گونه است. یعنی اگر چه قصد احسان داشته است ولی فعل او چنین قابلیتی ندارد ، به همین دلیل برخی فقهاء به خاطر صدق عرفی احسان در صورت وجود قصد اشکال گرفته و آن را منع کرده اند.( خوانساری، حاج احمد، ۱۳۷۰، ص ۲۰۶) به نظر می رسد قصد احسان به تنهایی کافی نیست ، چون ممکن است شخصی عملی انجام دهد که با عمل یک انسان متعارف یکسان نباشد . مثل اینکه جایی آتش بگیرد و شخصی برای خاموش کردن آتش از پارچه ای گران قیمت استفاده کند و بعد مشخص شود آب در دسترس بوده تا با آن آتش را خاموش کنند یا اگر چنین نمی کرند آتش خود به خود خاموش می شد و آن چنان ضرری متوجه مالک نمی شود که بخواهند با پارچه گرانقیمت آتش را خاموش کنند و اگر فرد عاقل و بالغ یا یک انسان متعارف می خواست آتش را خاموش کند هرگز از این روش استفاده نمی کرد در این جا چون شخص قصد احسان داشته ولی روش احسان را نمی دانسته ضامن است . پس نتیجه می گیریم که قصد احسان کافی نیست ، بلکه باید عمل شخص هم با احسان مطابقت نماید. دیدگاه مرحوم میرزا حسن بجنوردی که توجه به خود فعل داشت و قصد احسان را معتبر نمی دانست نیز صحیح نمی باشد، زیرا عرف قصد را در معنای احسان دخیل می داند و از این رو میان « احسان » و « نفع » تفاوت می گذارد. دیگر اینکه موضوع حکم عدم مسئولیت ، عنوان احسان نیست، بلکه عنوان محسن « ما علی المحسنین من سبیل » است . محسن ناظر به شخص است و هنگامی محسن شمرده می شود که قصد انجام احسان داشته باشد. با این تفاسیر چنین نتیجه می گیریم که هر دو عنصر قصد و واقعی بودن احسان در صدق عنوان شرط است، اگر چه فقهای عظام هر کدام نظریات و دیدگاه های خود را در مورد قاعده احسان بیان داشته اند ، ولی در مقایسه با نظریات مرحوم بجنوردی و میرفتاح وجه تشابهی که به چشم می خورد این است که استدلال هر دو فقیه در اثبات ادعای خود از طریق دلالت لفظی ضعیف است. چون هر دو از عرف بر مقصود خود کمک گرفته اند و اگر دلالت لفظی در میان نباشد باید به اصول علمیه مراجعه نمود و اصل عملی که در این مسئله وجود دارد اصل عدم است. یعنی شخصی در مال غیر تصرف کرده و این تصرف علی القاعده موجب ضمان است ، مگر اینکه همراه با قصد احسان باشد و صدق احسان واقعی کند. چون تحقق این امر مشکوک است اصل عدم در مورد آن جاری می شود و در نتیجه حکم به عدم تحقق مسقط ضمان شده و اصل وجود ضمان ثابت می گردد. و تا زمانی که شک وجود داشته باشد ، احسان به عنوان مسقط ضمان کارساز نیست . بنابراین برای اینکه از حالت شک خارج شویم باید به قدر متیقن آن اکتفا کنیم و بگوییم هم قصد و هم احسان واقعی در تحقق احسان دخالت دارند و هر دو عنصر مفاد احسان را تشکیل می دهد(محمدی، ابو الحسن ، ۱۳۷۴.ص۵۰)
الف : دفع ضرر از متضرر
بعضی از فقها معتقدند که قاعده احسان اختصاص به موارد دفع ضرر دارد و موارد جلب منفعت را شامل نمی شود. صاحب عناوین این نظریه را به استادش که گویا شیخ علی بن جعفر کاشف الغطا بوده نسبت داده است.
ولیکن خود ایشان اظهار داشته اند: « … در این که سود رسانی به دیگران احسان است به سه دلیل تردیدی نیست، یکی تبادر، دوم عدم صحت سلب و جلب فائده و سوم تصریح اهل لغت؛ افزون بر آن، از عموم جمله ” ماعلی المحسنین من سبیل ” نمی توان لفظ احسان را صرفا محدود به دفع ضرر دانست.» (مراغی ، عبد الفتاح بن علی، ( میرفتّاح)‌ عناوین، ج۲، چاپ اول، مؤسسه نشر اسلامی،‌قم ، ۱۳۸۲، ص ۴۷۸، و لطفی، اسد الله ، قاعده احسان، مجله دانشکده حقوق وعلوم سیاسی، شماره ۵۰، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۹، ص ۴۶. و حکمت نیا، پیشین،‌ص ۱۵۱
ب- الضرورات تبیح المحظورات
مبنای این نظریه هم با اشکالات متعددی مواجه است که البته تفصیل آن از نقد نظر سابق روشن می‌شود. لذا در اینجا به اختصار به مهم‌ترین آنها پرداخته می‌شود:
اولاً، در مورد اینکه چرا قاعده احسان نمی‌تواند منبع مسئولیت باشد، دلیل قابل پذیرشی مطرح نگردیده و فقط به این بیان که قاعده احسان تنها مسقط ضمان است اکتفا شده است. ظاهراً مثبت ضمان نبودن قاعده احسان، آن چنان از بدیهیات محسوب می‌شود که احتیاجی به اقامه برهان برخلاف آن نیست، در حالی که این نظر قطعاً مورد خدشه است.
ثانیاً، بر فرض عدم استناد مبنای اداره فضولی مال غیر به قاعده احسان، فرض مستند نبودن قاعده احسان برای احکام مندرج در این تأسیس حقوقی بدیهی انگاشته شده، آن را لازمه فرض اول دانسته‌اند، هیچ دلیلی بر این موضوع اقامه نکرده‌اند و به این بیان اکتفا نموده‌اند: اگر نتوان مشروعیت یک نهاد حقوقی(مثل اداره مال غیر) را به یک قاعده خاص مستند کرد، احکام و آثار آن را نیز نمی‌توان به مفاد آن قاعده اسناد داد. این سخن زمانی منطقی است که ما با یک موضوع مواجه باشیم نه با دو مسئله مستقل و مُنحاز از هم، در حالی که پیش‌تر در مقدمه این بخش بیان شد که برهانی بر وحدت دلیل بین مبنای این تأسیس حقوقی و احکام مندرج در آن وجود ندارد.
ثالثاً، چگونگی مستند بودن نظریه «الضرورات تبیح المحظورات» در مورد احکام اداره فضولی مال غیر تبیین نگشته است. حداکثر دلالت قاعده «الضرورات»، اثبات جواز تصرف در مال غیر و از بین رفتن احکام ید غاصبانه برای متصرف است. لذا همان‌گونه که پیش‌تر هم بیان شد، بین جواز تصرف (چه به دلیل حسبه و چه به قاعده «الضرورات») و ثبوت و یا سقوط ضمان تلازم حقوقی وجود ندارد. بنابراین، قاعده «الضرورات» می‌تواند دلیل جواز تصرف در مال غیر لحاظ شود و از طرفی هم متصرف، ضامن اعمال مُجاز خود، مانند تصرفات ضروری در مال غیر برای حفظ جان خود باشد و یا اینکه متصرف مسئول آنچه انجام می‌دهد محسوب نگردد، مانند تصرفات ضروری برای حفظ جان صاحب مال، و یا کسی که در اموال او تصرف شده در قبال متصرف مسئول ‌باشد، مانند اداره فضولی مال غیر. در همه این موارد، جواز تصرف به قاعده «الضرورات» ثابت است، ولی در هر موردی نتیجه متفاوتی به دست می‌آید. این امر بیانگر این است که قاعده «الضرروات»، همانند قاعده حسبه، فی ‌نفسه ارتباط حقوقی با اسقاط و اثبات ضمان ندارد و نمی‌تواند منطقاً مدرک برای حق‌ رجوع مدیر به صاحب مال محسوب گردد. همین موضوع نشان می‌دهد برای اثبات و یا اسقاط ضمان در چنین مواردی، باید دلیل دیگری وجود داشته باشد تا معیار موجهی برای ثبوت و سقوط ضمان باشد. پس با وجود قصور در نظریات مطرح شده در این زمینه، قهراً بحث از قاعده احسان در رابطه با اثبات ضمان بحثی منطقی و لازم خواهد بود.( حسینی مراغی، میرعبدالفتاح، العناوین، قم، جامعه المدرسین، ۱۴۱۷ ق، ج ص ۳۲)
گفتار چهارم : قاعده احسان از دیدگاه فقها
عمده ترین مباحث مطروحه در خصوص قاعده احسان نظریات ارائه شده از ناحیه فقها است که با کنکاش در آن به نقطه نظرات بکر و بدیعی می توان دست یافت که در فهم مواد قانونی مرتبط با این موضوع بسیار راهگشا خواهد بود . اگر چه جایگاه قاعده احسان در مواد قانونی صراحتا مشخص نشده است، ولی در ضمن سایر قواعد به طور کلی رعایت این اصل گردیده است.
۱)قاعده احسان از دیدگاه شیخ طوسی
شیخ بزرگوار به سال ۳۸۵ ه ق در طوس یکی از شهرهای خراسان متولد شد و پس از هفتاد و پنج سال زندگی پر برکت در شب دوشنبه ۲۲ محرم سال ۴۶۰ هجری در نجف اشرف دار فانی را وداع گفت. ایشان که از طرفداران نظریه جلب منفعت است در تعریف احسان چنین آورده است : « الاحسان هو ایصال النفع الی الغیر لینتفع به مع تعریه من وجوه القبح »( شیخ طوسی، محمد حسن، ۱۳۸۵، ص۲۷۹) یعنی احسان به معنی منفعت رساندن به غیر است بدین منظور که از آن منتفع شود، مشروط بر آنکه از هر گونه قبحی به دور باشد. به عقیده این گروه از فقها، متبادر از واژه احسان جلب منفعت است نه دفع ضرر و اقوال فقهای اهل سنت نیز این معنی را تایید می کند. و از آنجایی که در واژه احسان نوعی مفهوم اثباتی و ایجادی نهفته است این معنی با جلب منفعت سازگار است نه دفع ضرر(محقق داماد، سید مصطفی، ۱۳۸۰، ص ۳۰۲)
۲)قاعده احسان از دیدگاه مرحوم میر فتاح
میر عبدالفتاح بن علی حسینی وراغی متوفای سال ۱۲۵۰ ه ق در کتاب « عناوین » ۹۳ قاعده فقهی را مورد بحث قرار داده که این قواعد به تازگی در دو جلد به چاپ رسیده است . صاحب عناوین در مبحث احسان ، هم قصد احسان و هم احسان واقعی را لازم دانسته است . ایشان در کتاب خود چنین آورده است :« الظاهر ان مصادفه الواقع شرط، و مجرد الاعتقاد بانه احسان غیر کاف بل لابد من کونه فی الواقع دافعا للضرر لانه المتبادر من لفظ احسان … والذی یقتضیه النظر اعتبار القصد ایضا فی صدق لفظ الاحسان و مجرد کونه فی الواقع دفع ضرر لایکفی فی صدق اللفظ کما یقضی به العرف »( مراغی، عبدالفتاح بن علی ، ص۴۷۸)یعنی ظاهر احسان واقعی شرط است و فقط ، اعتقاد به احسان کافی نیست ، بلکه باید در واقع عمل، مصداق احسان باشد و دفع ضرر صورت گیرد. زیرا آنچه از لفظ احسان فهمیده می شود همین معناست. … دقت نظر هم حاکی از این است که قصد احسان هم در تحقق لفظ احسان کافی نیست و عرف دلیل این مدعی است. به عقیده میرفتاح عنوان احسان مرکب از دو عنصر قصد احسان و تحقق نیکی است ، یعنی موقعه ای احسان تحقق می یابد و عنوان محسن بر شخص صدق می کند که هر دو عنصر قصد نیکی و احسان واقعی وجود داشته باشد، بدین معنا که هم شخص قصد و نیت احسان و نیکی داشته باشد و هم عمل او مطابق عمل یک انسان متعارف باشد . در این دیدگاه دفع ضرر از مصادیق احسان می باشد و موارد جلب منفعت را شامل نمی شود ، به طوری که صاحب عناوین مطلب را چنین بیان نموده است : « قاعده الاحسان یختص بصوره دفع المضره و لاتشمل صورت جلب المنفعه » یعنی قاعده احسان اختصاص به دفع ضرر دارد وشامل جلب منفعت نمی شود. اگر چه میرفتاح نظریه دفع ضرر را منسوب به استاد خود دانسته، ولی خود ایشان اظهار داشته اند : شکی نیست که ایصال منفعت و جلب فایده برای دیگری به سه دلیل از مصادیق احسان است: اول تبادر، دوم صحت و سوم تصریح اهل لغت . افزون بر آن از عموم جمله « ما علی المحسنین من سبیل » می توان لفظ احسان را صرفا محدود به دفع ضرر دانست(مراغه ای ، میرفتاح، ۱۳۸۰، ص ۴۷۷)
۳)قاعده احسان از دیدگاه مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی
شیخ محمد حسین اصفهانی فرزند شیخ محمد حسن معروف به « کمپانی » از علمای بزرگ امامیه در قرن ۱۴ است که در سال ۱۳۶۱ ه ق وفات یافت. ایشان از جمله فقهایی هستند که فقط قصد احسان را لازم می دانند و از نظر ایشان عمل شخص و فعلی که از او سر می زد ملاک نیست . همین که شخص قصد و نیت خیر داشت کفایت می کند . ایشان در این خصوص چنین آورده است : « الفعل اذا صدر بقصد عنوان حسن من العناوین الحسنه یتصف بالحسن و ان لم یتحقق مبدا ذالک العنوان فی الخارج »( اصفهانی، محمد حسین، ۱۳۸۲،ص ۳۵) یعنی فعل هنگامی که به قصد عنوان نیکو از عناوین پسندیده انجام می شود ، به حسن متصف می گردد. اگر چه مبدا آن در خارج تحقق نیابد. از تعریف فوق چنین برداشت می شود که اگر شخصی قصد و نیت خیر داشت و خواست به کسی کمک کند حتی اگر عملا این قصد و نیت او در عالم خارج تحقق پیدا نکند ، یعنی منفعتی به کسی نرساند یا ضرری از کسی دفع نکرد باز هم عنوان محسن بر او صدق می کند. مرحوم اصفهانی در مطالب خود قاعده احسان را با زدن یتیم به قصد ادب کردن کتک بزند ، این کار پسندیده است . اگر چه واقعا ادب نگردد. پس اگر شخص قصد عمل نیکو کرد عنوان محسن برای او پسندیده است اگر چه عمل او نامتعارف باشد.
۴)قاعده احسان از دیدگاه مرحوم میرزا حسن بجنوردی
سید حسن موسوی بجنوردی از فقهای بزرگ عصر حاضر است که در سال ۱۳۵۹ ه ق وفات یافت. کتاب « القواعد الفقهیه » ایشان یکی از کاملترین کتب فقهی عصر ماست که مشتمل بر ۷ جلد و ۶۴ قاعده فقهی است . ایشان در تعریف احسان چنین آورده است : « هو صدور الفعل الجمیل من قول او فعل بالنسبه الی غیره و ذلک قد یکون بایصال نفع الیه مالی او اعتباری و قد یکون بدفع ضرر مالی او اعتباری عنه »( بجنوردی ، میرزا حسن، ۱۳۷۲، ص ۱۲ و ۱۵ ) یعنی ، انجام کار نیک اعم از گفتار و کردار نسبت به دیگری است . این عمل ممکن است به رساندن نفع مالی یا اعتباری به دیگری بوده و یا دفع کردن ضرر مالی یا اعتباری از وی باشد. در این تعریف به قصد احسان اشاره نشده و فقط عمل شخص ملاک است. میرزا حسن بجنوردی بر این عقیده است که : « و الظاهرانه دائر مدار الاحسان الواقعی و ان لم یقصد به الاحسان لان الظاهر من العناوین و المفاهیم – الذی اخذ موضوعا للحکم الشرعی – هو واقعها و المعنی الحقیقی لها … » یعنی ، احسان واقعی شرط است ، هر چند شخص فاعل قصد احسان نکرده باشد. به دلیل اینکه هر جا عنوانی موضوع حکم شرعی باشد منظور ، معنای واقعی آن است و قصد و اعتقاد دخالتی در مفاهیم اشیا ندارد. مفاهیم اشیا تابع واقعیت خودشان هستند و عرف نیز از لفظ احسان همان معنی واقعی را می فهمد(بجنوردی ، میرزا حسن، ۱۳۷۲، ص ۱۲ و ۱۵ ) طبق این نظریه قصد و نیت شخص تاثیری در فعل او ندارد و عمل شخص است که باید متعارف باشد . یعنی کاری که شخص انجام می دهد با عمل یک انسان متعارف در آن شرایط مطابقت نماید و همین که فعل شخص موجب جلب منفعت و دفع ضرر شود عنوان محسن بر او صدق می کند . اگر شخص از روی بی توجهی و صدقه به این عمل دست زده باشد و انگیزه و قصد و نیت خدمت به دیگری هم نداشته باشد.
قدر متیقن قاعده احسان در جایی معنا پیدا می کند که شخص می خواهد به دیگری سود برساند یا از او دفع ضرر کند و در این راستا ضرری هم بر او وارد می شود . ولی اگر شخص بخواهد به خود نفعی برساند یا ضرری از خود دور کند و در این وادی موجب ضرر به دیگران شود هرگز عنوان محسن بر او صدق نمی کند . تنها در جایی قاعده احسان تحقق پیدا می کند که شخص قصد خدمت به دیگری را داشته باشد و خود ذی نفع نباشد. پس دیدگاه ابوهلال در مورد احسان به نفس صحیح نمی باشد و در تایید این ادعا می توان به کتاب « مختلف الشیعه » حلی اشاره کرد که احسان به نفس را موجب عدم ضمان نمی داند و همچنین فرموده است : « ان محسن لیس بشی لان احسانه فی حق نفسه لا یستلزم احسانه فی المقتول ، بل هو شی فی حقه »( حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، ۱۳۷۶، ص ۳۵۲).
دیدگاه مرحوم بجنوردی که تنها فعل شخص را ملاک قرار می دهد و قصد و نیت را در فعل شخص دخیل نمی داند صحیح نیست . چون عمل کسی که بدون قصد و نیت و از روی صدقه و بی توجهی یا قصد و نیت نادرست شخص از روی اتفاق موجب دفع ضرر و یا جلب منفعت شود هیچ ارزشی ندارد و عقلا قابل تحسین نیست، چون عرف قصد را در معنای احسان دخیل می داند و به همین علت است که میان احسان و نفع تفاوت قائل است. دیگر اینکه عدم مسئولیت عنوان احسان نیست ، بلکه عنوان محسن است « ما علی المحسنین من سبیل » محسن ناظر به شخص است و هنگامی محسن شمرده می شود که قصد انجام احسان داشته باشد. پس قصد و نیت شخص به همراه عمل متعارف لازمه یک احسان واقعی است . در این دیدگاه هم جلب منفعت و هم دفع ضرر مشمول قاعده احسان می گردد . تنها ایرادی که به نظر مرحوم بجنوردی وارد است اینکه ایشان اعتقادی به قصد و نیت افراد ندارد .
طبق نظریه مرحوم اصفهانی که در کتاب اجاره آمده است ایشان به صدق احسان به واقع کاری ندارد ، یعنی فعل شخص برای این فقیه ملاک نیست ، بلکه قصد و نیت فرد ملاک است و اگر قصد فرد خدمت به دیگری باشد عمل او مطابق احسان است . در این دیدگاه روشی که شخص برای خدمت به دیگری استفاده می کند و یا اینکه فعل شخص مطابق یک انسان متعارف باشد یا نباشد و یا عمل او چه نتیجه ای به دنبال داشته باشد ملاک نیست . همین که شخص قصد کرد به دیگری خدمت کند عنوان محسن بر او صدق می کند . این فقیه در توجیه گفتار خود احسان را با تادیب مقایسه و چنین فرموده است « آنچه در تادیب مهم است ، این می باشد که فاعل به قصد ادب کردن بزند هر چند طفل ادب نگردد . » در انتقاد به این نظریه می توان گفت بین احسان و زدن کودک به قصد ادب کردن تفاوت است و نمی توان تادیب را با احسان مقایسه کرد . همان طور که روشی که شخص در تنبیه کودک به کار می برد مهم است و اگر این عمل او موجب مرگ کودک شود ضامن است . در احسان هم فعل شخص ملاک است و باید فعل او متعارف باشد، پس نتیجه می گیریم که قصد احسان کافی نیست . به همین دلیل تعدادی از فقها نسبت به صدق عرفی احسان در صورت وجود قصد تنها اشکال گرفته و آن را منع کرده اند(خوانساری؛ احمد، ۱۳۹۴ قمری؛ ص ۲۰۶)
اگر چه شیخ طوسی و تعدادی از فقهای اهل سنت احسان را شامل جلب منفعت دانسته و موارد دفع ضرر را از عنوان احسان خارج می دارند، ولی هرگز عقل سلیم نمی پذیرد اگر کسی سود به دیگری رساند او را محسن بدانیم ولی اگر همین شخص، دیگری را از خطر مرگ نجات داد عنوان محسن بر او صدق نکند. آیا نجات شخص که در حال غرق شدن است و مرگ او حتمی است کمتر از کمک کردن و سود رساندن به دیگری می باشد؟ چه بسا بعضی اوقات از نظر عرف دفع ضرر ضرورت بیشتری دارد تا جلب منفعت ، پس این نظریه هم که فقط جلب منفعت را مشمول احسان می داند قابل قبول نیست و مورد انتقاد واقع شده است .
بعضی از فقها معتقدند که قاعده احسان فقط موارد دفع ضرر را در بر می گیرد و شامل جلب منفعت نمی شود(مراغه ای ، میر فتاح، ۱۳۸۲، ص ۴۷۷ )که به نوبه خود این نظریه هم مورد قبول نیست . زیرا با توجه به عموم جمله «ما علی المحسنین من سبیل» و تصریح اهل لغت و تبادر و نیز صحت سلب ، جلب منفعت از مصادیق احسان است . موضوع دیگر اینکه اگر بخواهیم این نظر را بپذیریم و فقط دفع ضرر را از مصادیق احسان بدانیم دیگر هیچ کس حاضر نیست به هم نوع خود سود برساند. برای مثال کسانی که توانایی اداره اموال خود را ندارند مثل صغار نمی توانند از کمک و یاری دیگران برخوردار شوند . چون اگر کسی بخواهد به آنها منفعتی برساند و ناخواسته ضرری به وجود آید ، شخص ضامن است و طبق این نظر قاعده احسان رافع مسئولیت نیست . پس برای اینکه همه مردم به قصد و نیت خدمت و رساندن منفعت به یکدیگر اقدام کنند و نگران عواقب آن نباشند قاعده احسان می آید و ضمان شخصی را بر می دارد. با این تفاسیر نتیجه می گیریم که تمامی دیدگاه های ابراز شده توسط فقها در جای خود قابل بحث و تجزیه و تحلیل است ؛ به طوری اگر بخواهیم تنها یکی از نظریات را بپذیریم و مابقی نظریه ها را رد کنیم در عمل به قاعده احسان دچار مشکل خواهیم شد. چگونه ممکن است شخصی که عمل او در عالم خارج حتی تا اندازه ای مشابه رفتار یک انسان عادی نیست و ضرر و زیان زیادی را به وجود آورده به صرف اینکه خودش می گوید قصد خدمت داشتم او را از ضمان مبرا بدانیم ؟ و یا کسی که قصد و نیت ضرر زدن به دیگری داشته و شانس و اقبال او چنین شده است که نتیجه عکس بدهد و به جای وارد آمدن ضرر به دیگری ، ضرر از او دفع گردد او را محسن بدانیم ؟ پس نتیجه می گیریم که شکل گیری قاعده احسان در عالم خارج منوط به وجود دو عنصر مهم می باشد که هر دو آنها مکمل یکدیگر هستند و تنها در صورت وجود هر دو عنصر در کنار هم می توان عمل شخص را مطابق قاعده احسان دانست .
الف ) قصد و نیت احسان و خدمت به غیر ( قصد احسان )
ب ) مطابقت فعل شخص با عمل یک انسان متعارف در آن شرایط ( احسان واقعی )
در تجزیه و تحلیل نظریه تعدادی از فقها به این نتیجه می رسیم که نظریه صاحب عناوین که قصد احسان را لازم دانسته و هم احسان واقعی را و دفع ضرر و جلب منفعت را از مصادیق احسان می داند بیشتر از دیگر نظریات مورد قبول واقع می گردد.
مبحث چهارم : رابطه قاعده احسان با ادله ضمان
همان طور که در مباحث قبل به طور کامل ذکر شد ، مهمترین دلیلی که می توان به آن استناد کرد آیه شریفه «ما علی المحسنین من سبیل» است . این آیه مستلزم نفی عموم سبیل از عموم محسنین است . یعنی تمام کسانی که مصداق این آیه شریفه قرار می گیرند ، برای تک تک آنها هیچ مواخذه ای نیست به موجب حکم وضعی ، عذاب اخروی هم مطابق شان نزول آیه از محسن منتفی می گردد . پس مشخص شد کسی که مطابق قاعده احسان عمل نماید و با قصد و نیت خیر در حق مسلمان دیگر، کاری انجام دهد نه در آخرت مجازات می شود و نه در دنیا مسئولیتی بر دوش او قرار می گیرد. در این جا کلمه محسن همچون سایر عمومات قابل انحلال به موارد متعدد است. یعنی نفی سبیل مطلق ، بر هر فرد محسن است ، به طوری که در عالم خارج بر هر شخص عنوان محسن صدق کند ، دیگر هیچ ضمان و مواخذه ای برای او نیست . مثل این آیه شریفه که بیان می دارد : « انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه » (سوره مائده آیه ۹۳) یعنی هر آنچه در خارج یافت شود و به آن خمر گویند و قضیه خارجیه باشد، آن قضیه حقیقیه یعنی حکم اجتناب در آیه کریمه آن را شامل شود اجتناب از آن واجب است . همان طور که در این آیه بیان شده است هر آنچه در عالم خارج و آن خمر می گویند دوری از آن واجب است . در موضوع قاعده احسان هم همانند آیه فوق کسی که در عالم خارج عنوان محسن بر او صدق کند ، ضمان و ضرر که نوعی سبیل و سلطه بر محسن است برداشته می شود و شخص محسن به خاطر احسانش ضامن نیست(موسوی بجنوردی، سید محمد حسن، ۱۳۷۳، ص ۱۲ )
۱ ) رابطه قاعده احسان با قاعده اتلاف
فقها جمله « من اتلف مال الغیر فهوله ضامن » هر کس مال دیگری را تلف کند ضامن است را یک حدیث نقل شده از معصوم ( ع ) تلقی کرده اند(نجفی ، محمد حسن ،۱۳۷۳،ص۷۰) . اگر چه این عبارت در کتب حدیث دیده نمی شود ، ولی از چنان شهرتی برخوردار است که در حدیث بودن آن تردید باقی نمی ماند؛ به طوری که این جمله به صورت یک قاعده درآمده است و مواد ۳۲۸ و ۳۲۹ و ۳۳۰ قانون مدنی احکام مربوط به ضمان را بیان نموده است . اگر چه ذیل ماده ۳۳۰ قانون مدنی شخص را از ضمان مبرا نموده و کسی که برای نجات جان خود حیوان دیگری را تلف کند ضامن نمی داند ، ولی در مجموع هر گاه کسی موجب تلف مالی شود طبق قاعده اتلاف ضامن است . حال اگر بخواهیم ارتباط قاعده احسان را با قاعده اتلاف که هر دو از عمومیت و کلیت برخوردار هستند بررسی کنیم لازم است نظریات تعدادی از فقها را که در این خصوص مباحثی داشته اند بیاوریم(موسوی بجنوردی، سید محمد، ۱۳۸۰،ص۲۷۰) تعدادی از فقها با رد نظر فقهای دیگر که می گویند قاعده احسان فقط علی الیدرا تخصیص می زند و قاعده اتلاف اطلاق دارد و شخص متلف را تحت هر شرایطی ضامن می دانند ، چه محسن باشد . چه نباشد ، چنین آورده اند(موسوی بجنوردی، سید محمد ۱۳۸۲،ص۲۷۰) : اولاً مدرک قاعده اتلاف « من اتلف مال الغیر فهو لهو ضامن » روایت نیست تا اطلاق داشته باشد و به خاطر همین امر نمی توان به اطلاق آن عمل کرد . ثانیاً جمله « ما علی المحسنین من سبیل» اطلاق دارد و از آن جا که لسان قرآن کریم است هیچ گاه کلام خدا تخصیص پذیر نیست. حال اگر فرض کنیم شخص از یک طرف متلف است و از طرف دیگر محسن به اطلاق قاعده اتلاف هم عقیده داشته باشیم ، در این صورت هر دو قاعده با هم تعارض پیدا می کنند . زیرا قاعده اتلاف شخص متلف را ضامن می داند چه محسن باشد، چه غیر محسن. و در مقابل قاعده احسان می گوید ؛ محسن ضامن نیست ، چه متلف باشد و چه غیر متلف . در حال تعارض طبق نظر مشهور فقها و دلایلی که موجود است چنان چه هیچ توجیهی در بین نباشد که یکی از آنها در اولویت قرار گیرد، هر دو دلیل از اعتبار ساقط می شوند . «اما اگر موضوع تعارض را بر داریم و بگوییم کسی که محسن است ولو این که تکویناً متلف است ، لکن تعبداً متلف نیست ، زیرا شرع مقدس در حیطه تشریع خود او را غیر متلف می بیند و می گوید که ( المحسن لا یکون متلفاً ) ، اگر این ادعا شد و لسان ( ما علی المحسنین ) چنین بود در میابیم که ( ما علی المحسنین من سبیل ) بر قاعده اتلاف حکومت واقعیه دارد » (موسوی بجنوردی، سید محمد، ۱۳۷۲، ص ۲۷۸ و ۲۷۹) ولی این حکومت در همه جا حاکم نیست . بلکه در جایی حاکم است که بر شخص عنوان محسن صدق کند . تعدادی از فقها در خصوص جمله « ما علی المحسنین من سبیل» عقیده دارند که این آیه بر ادله اثبات ضمان حکومت دارد و نسبت آن با قاعده اتلاف در جهت توسعه قاعده احسان و تضییق قاعده اتلاف و تصرف در عقد الحمل ( من اتلف مال الغیر فهو لهو ضامن ) می باشد (موسوی بجنوردی، سید محمد، ص ۲۷۹) پس با توجه به مطالب مطرح شده مشخص می شود که قاعده اتلاف توسط قاعده احسان تخصیص می خورد . موردی که در کتب فقهی و حقوقی مورد بحث واقع شده مسئولیت پزشک می باشد، که فقها و حقوقدانان هر کدام نظریات خود را در خصوص ضمان یا عدم ضمان طبیب اعلام نموده اند . حال سوالی که قبل از هر چیز به ذهن می رسد . این است که آیا پزشکی که به قصد احسان فردی را معالجه می کند ، ولی به علل ناخواسته باعث مرگ او می شود مطاقاً ضامن است یا در بعضی موارد ضامن است ؟ در فقه اسلامی پزشک امین جامعه است و فعلی که بر روی مریض انجام می دهد ، از روی احسان و نیکو کاری می باشد و طبق قاعده احسان در قبال خسارتی که از درمان او به وجود می آید مسئولیتی ندارد. اگر چه مشهور فقها پزشک را در صورت اخذ برائت از بیمار یا ولی بیمار معاف از مسئولیت می دانند(الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه ،۱۳۷۳، ص ۳۴۷ ) ولی حقوقدانان اسلامی درباره ضمان پزشکی که در معالجات خود کوتاهی کرده است هر چندان اذن در معالجه داشته است ادعای اجماع کرده اند . اما در مورد پزشکی که اذن در معالجه داشته و کلیه موازین تخصصی و علم پزشکی را به کار گرفته و بر حسب اتفاق و ناخواسته موجب تلف شده است اختلاف نظر دارند. ابن ادریس می گوید : « طبیب شرعاً موظف به درمان بیمار است و در این راه متعهد به نتیجه عمل خود نشده است ، یعنی تعهد به درمان قطعی مریض نکرده است ، بلکه باید سعی و تلاش خود را در حد متعارف جهت درمان مریض به کار گیرد .» از نظر ایشان اگر پزشک تمامی سعی و تلاش خود را به کار گیرد و ما او را مسئول بدانیم ، موجب سد باب طبابت و امتناع پزشکان از درمان می گردد. و از آن جایی که طبیب در فعل خویش محسن است و با درمان بیمار احسان و نیکی کرده است طبق قاعده احسان « ما علی المحسنین من سبیل » نمی توان فرد نیکوکار را مسئول دانست. (لنکرانی، محمد فاضل، ۱۴۱۶- ص ۲۹۴) این دیدگاه که مورد پذیرش اکثر فقها و حقوق دانان واقع شده است ، در صورتی پزشک را مسئول نمی داند که عمل او متعارف و تمامی فن پزشکی را به کار گرفته باشد . از طرف دیگر به موجب رای تعدادی فقها پزشک در تلف نفس یا عضو بیمار مسئول است، چون تلف مستند به فعل اوست . این گروه در مقابل گروه قبل که پزشک را با عمل متعارف فاقد مسئولیت می دانستند، چنین استدلال کرده اند که تمسک به اصل برائت با وجود دلیل اشغال ذمه بلا وجه است و به علاوه پزشک اذن در معالجه و درمان داشته است ، نه در تلف . به عقیده این گروه اذنی که پزشک داده شده است جهت درمان مریض بوده است نه تلف او . پس اگر مریض تلف شود پزشک در هر صورت ضامن است، البته این رای بر مبناء قاعده اتلاف که تحت هر شرایطی شخص را ضامن می دارد، مورد اجماع قرار گرفته است (شهید ثانی- و دیگران ، ۱۳۷۹،ص ۱۰۸ )پس

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:37:00 ب.ظ ]




استعمال برخی از کلمات اضافه و ربط به جای کلماتی که در این عصر متداول است: ۴۸ مورد
دانش‌پژوه، محمدتقی. “گونه‌گون واژ‌ه‌ها در گفتار”. نامه فرهنگستان. س۱. ش۱. پیاپی ۱. بهار ۱۳۷۴، ص ۴۷ـ۵۰.
نخستین تقسیم‌بندی کلمه در یونان و عراق؛ فهرستی برای دستورهای زبان فارسی نوشته‌شده.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دانشور، عبدالمحمد. “نگاهی به کتاب «دستور پنج استاد»” [نقد اثر عبدالعظیم قریب و دیگران] اطلاعات. ش۱۸۴۷۳. ۵ خرداد ۱۳۶۷، ص ۶.
داوری آشتیانی، حسین. “نگاهی کوتاه به نشانه‌شناسی”. چیستا. س۱۱. ش ۲ـ۳. پیاپی ۱۰۲ـ۱۰۳. آبان‌ ـ آذر ۱۳۷۲، ص ۱۹۷ـ۱۹۹.
دانش نشانه‌شناسی: ۱ـ کاربردشناسی ۲ـ معنی‌شناسی ۳ـ نحوشناسی.
داوودی، حسین. “نگاهی به نشانه‌های جمع عربی در فارسی”. رشد آموزش ادب فارسی. س۱۰. پیاپی۴۰. پاییز ۱۳۷۵، ص ۲۴ـ۲۷.
آیا ما “فارسی معیار” را می‌سازیم یا برعکس؟؛ همه نشانه‌های جمع فارسی و هیچ یک از نشانه‌های جمع؛ نتایجی از مطالعه نشانه‌های جمع در فارسی.
دباشی، حمید. “غلط ننویسیم یا فرهنگ دشواری‌های زبان فارسی” [معرفی اثر ابوالحسن نجفی]. ایرانشناسی. بتسدا، آمریکا. س۱.ش۱. بهار ۱۳۶۸، ص ۱۸۳ـ۱۸۴.
دبیر، بابک. “مبانی پیدایش و تکوین دستور زایشی”، در همایش علمی‌ـ پژوهشی دانشگاه گیلان (۱۳۷۹)، مجموعه مقالات هفتمین همایش علمی‌ـ پژوهشی دانشگاه گیلان. رشت: [بی‌نا]، ۱۳۷۹، ص ۷۴ـ۸۱ .*
دبیر بازنشسته. “آیا فعل مجهول لازم است یا متعدی” [نقد مبحثی از کتاب درسی دوم راهنمایی]. رشد آموزش ادب فارسی. س۱. ش۳. پاییز ۱۳۶۴،ص۴۰ـ۴۱.
دبیرسیاقی، محمد. “تشریف، تشریفات”. سخن. دوره ۱۸. ش۲. تیر ۱۳۴۷، ص ۱۸۳ـ۱۸۸.
تشریف و ترکیبات آن همراه با مثال.
ــــــ . “دگر، دیگر، ددیگر، دویگر و دیگر “[نقد مقاله علی‌اشرف صادقی]، در: همایی‌نامه، مجموعه مقالات علمی و ادبی تقدیم شده به استاد جلال‌الدین همایی. زیرنظر مهدی محقق. تهران: انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی، ۱۳۵۵، ص ۲۰۵ـ۲۱۹.
ــــــ . “«دن» نه «ون» “[پاسخ به مقاله “«دن»یا «ون»”،اثر محمدپروین گنابادی]. سخن. دوره ۲۲. ش۳. مهر ۱۳۵۱، ص ۲۴۹ـ۲۵۳.
مثال‌های از “دن”؛ نوع و شکل‌های دستوری دیگری از “دن”.
ــــــ . “سپیده “. سخن. دوره ۱۷. ش۸ . آبان ۱۳۴۶، ص ۷۹۲ـ۷۹۳.
سپیده از نظر دستوری؛ معانی و ترکیب‌های آن؛ سپیده در شعر شاعران.
ــــــ . “محل نگذاشتن”. سخن. دوره ۱۷. ش۱۰. دی ۱۳۴۶، ص ۹۷۸ـ۹۸۶.
بررسی دستوری کلمه؛ “محل نگذاشتن “در نثر و قلم کهن.
ــــــ . “مرتبه‌دار”. سخن. دوره۱۷. ش ۱۱ـ۱۲. اسفند ۱۳۴۶ـ فروردین ۱۳۴۷، ص ۱۰۶۷ـ۱۰۷۲.
اجزاء در واژه “مرتبه‌دار”و نوع دستوری آنها؛ استفاده از این واژه درمتون کهن.
دبیرمقدم، محمد. “پیرامون «را» در زبان فارسی “. زبان شناسی. س۷. ش۱. پیاپی۱۳. بهارـ تابستان ۱۳۶۹، ص ۲ـ۶۰.
۱ـ مقدمه ۲ـ نگرش‌های پیشین به “را” ۳ـ پرتوی دیگر به “را” ۴ـ پی‌آمدها.
ــــــ . “زبان فارسی و نظریه‌های زبانی: طرحی برای تدوین دستور جامع زبان فارسی”، ارائه شده در نخستین هم‌اندیشی دستور زبان فارسی (تهران، ۲۸ـ۲۹ بهمن‌ماه ۱۳۸۲).*
ــــــ . “ساخت‌های سببی در زبان فارسی”. زبان شناسی. س۵. ش۱. پیاپی۹. بهارـ تابستان ۱۳۶۷، ص ۱۳ـ۷۶.
۱ـ مقدمه ۲ـ ساخت‌های سببی مرکب ۳ـ نظام سببی مرکب در زبان فارسی ۴ـ ساخت‌های سببی مرکب و ساده.
ــــــ . “فعل مرکب در زبان فارسی”. زبان شناسی. س۱۲. ش۱ـ۲. پیاپی ۲۳ـ۲۴. ۱۳۷۴، ص ۲ـ۴۵.
۱ـ مقدمه ۲ـ تحقیقات پیشین ۳ـ تحلیل تازه‌ای از نظام فعل مرکب در زبان فارسی ۴ـ یافته‌ها و پیامدها.
ــــــ . “مجهول در زبان فارسی”. زبان شناسی. س۲. ش۱. بهارـ تابستان ۱۳۶۴، ص ۳۱ـ۴۶.
۱ ـ نگرش‌های پیشین به ساخت مجهول درزبان فارسی ۲ـ نگرش نوین به مسأله مجهول در فارسی ۳ـ فاعل نقش‌باخته.
دبیری‌نژاد، بدیع الله.”بررسی یک نکته از دستور زبان فارسی: قواعد جمع کلمات در دستورهای سنتی “. یغما. س۲۷. ش۱. پیاپی ۳۰۷. فروردین ۱۳۵۳، ص ۸۸ـ۹۱.
نقد نظر محمدمعین درباره “جمع و جمع مکسر” در کتاب “طرحی برای دستور زبان فارسی: مفرد و جمع”.
درخشان، مهدی. “سبک نثر تاریخ بلعمی”، در سمینار بین‌المللی طبری (۲۲ـ۲۴ شهریورماه ۱۳۶۸)، خلاصه مقالات شیخ ‌المورخین ابوجعفر محمدبن جریر طبری. تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالی، معاونت پژوهشی، دفتر امور پژوهشی/ دانشگاه مازندران، ۱۳۶۸، ص ۴۲.*
ــــــ . “سبک نثر ناصرخسرو در سفرنامه”، در کنگره جهانی ناصرخسرو (مشهد، ۱۴ـ۱۹ سپتامبر ۱۹۷۴)، یادنامه ناصرخسرو. مشهد: دانشگاه مشهد، ۱۳۵۵، ص ۱۹۴ـ۲۱۴.
بیان برخی ویژگی های سبکی و دستوری کتاب سفرنامه ناصرخسرو.
ــــــ . “سیف‌الدین محمود محلاتی و کتاب «قند پارسی در مقدمات فارسی» دستوری آموزنده برای غیر فارسی‌زبانان” [معرفی و نقد و بررسی]. گوهر. س۵. پیاپی۵۸. مهر۲۵۳۶=۱۳۵۶، ص ۷۷۵ـ۷۷۸؛ ش۱۱ـ۱۲. بهمن‌ـ‌‌اسفند ۲۵۳۶=۱۳۵۶، ص۸۸۰ـ۸۸۵؛ س۶. ش۳. پیاپی۶۳. خرداد ۲۵۳۷=۱۳۵۷، ص ۲۴۹ـ۲۵۳.
ــــــ . “یادآوری نکاتی در تدریس زبان فارسی در دوره ابتدایی”. آموزش و پرورش. س۳۴. ۱۳۴۳، ص ۱۷ـ۲۰*.
درزی، بتول. “نقدی بر نام‌گذاری متمم”. رشد آموزش زبان و ادب فارسی. س۱۵. پیاپی ۵۷. بهار ۱۳۸۰، ص ۸۲ـ۸۵ .
درزی، علی. “ضرورت تمایز مبانی ساخت‌های ارتقاعی و مبتداسازی”، ارائه شده در نخستین هم‌اندیشی دستور زبان فارسی (تهران، ۲۸ـ۲۹ بهمن‌ماه ۱۳۸۲).*
ــــــ . “کشش جبرانی مصوت‌ها در فارسی محاوره‌ای امروز”. زبان شناسی. س۱۰. ش۲. پیاپی ۲۰. پاییزـ زمستان ۱۳۷۲، ص ۵۸ـ۷۵.
۱ـ ساختمان واجی زبان فارسی ۲ـ واج‌شناسی مورایی ۳ـ کشش جبرانی در فارسی محاوره‌ای امروز تهران.
درگاهی، زین‌العابدین. “بررسی دیدگاه‌ها در مورد فعل گذشته ساده نقلی در دستور مازندرانی”، در: در قلمرو مازندران. ۱۳۷۲، ج۲، ص ۸۴ـ۹۰.*
دزفولی، محمد. “راهنمای زبان‌های باستانی ایران (جلد دوم: دستور و واژه‌نامه )” [معرفی اثر محسن ابوالقاسمی]. آشنا. س۷. ش۳۶. پاییز ۱۳۷۶، ص ۱۴۸.
دوست‌خواه، جلیل. “اسم مفعول یا صفت مفعولی در زبان فارسی”. کاوه.دوره جدید.س۲. ۱۳۴۳، ص ۵۶ـ ۵۸.*
دوفرن، میکل. “صفت فاعلی مرکب مرخم”، ترجمه احمد سمیعی. نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی. دوره ۶. ش ۲. پیاپی ۲۲. بهمن ۱۳۸۲، ص ۶۳ـ۷۱.*
دولت‌آبادی، عزیز. “وجه وصفی”. معلم امروز. س۳. ۱۳۳۶، ص ۸۷ به بعد.*
دولت‌آبادی، یحیی. “نثر فارسی” [صرف و قواعد فارسی و…]. آینده. س۱. جلد ۲. ش۱۲. پیاپی ۲۴، ص ۸۵۷ـ ۸۷۲ .
زبان فارسی پس از رهایی از ستیزه عرب؛ تألیف قوانین فارسی برای تعلیم و تعلم عمومی؛ غربیان و دستور زبان فارسی؛ فرهنگ فارسی؛ اسلوب نگارش.
دهبندی، صفرعلی. “ذخیره‌های زبانی”. رشد آموزش زبان و ادب فارسی. س۱۵. پیاپی ۵۷. بهار ۱۳۸۰، ص ۴۸ـ۴۹.
تعداد ذخیره‌های زبانی در هر جمله؛ دسته‌بندی افعال با توجه به جمله؛ بحث نشانه.
دهخدا، علی‌اکبر. “فرهنگ شعوری” [معرفی و نقد اثر م. جمال]، در: محمدحسین بن خلف برهان [برهان تبریزی]. برهان قاطع. به اهتمام محمد معین. تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۲، ص شصت ـ شصت و سه.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:37:00 ب.ظ ]




زمانی که فرد خود را تحت فشار احساس می کند تا همیشه موفق باشد .برای مثال به عنوان یک همسر خود را تحت فشار احساس می کند تا به وسیله همسرش همیشه کامیاب شود .

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

فرد نیاز دارد تا دوباره و دوباره تحریک شود تا از احساس خستگی در ازدواج جلوگیری کند .
زمانی که یک قسمت از آن زندگی زناشویی (روابط جنسی ، وظایف والدینی ،همراهی و مصاحبت ) بطور نامتناسب برای فرد مهم است .
زمانی که اهداف ،نامشخص و غیر واضح است و زمانی که اهداف یک خانواده در فاصله دور و نزدیک به حرکت در عقب و جلو ادامه می دهد .(نیازپور ،۱۳۸۸)
۱-۱۰-۲-۲ به بیانی می توان عوامل زمینه ساز فرسودگی زناشویی را در سه دسته مطرح کرده اند :
۱-۱-۱۰-۲-۲ باورها و انتظارات غیر واقعی :
تحقیقات نشان داده اند زوجینی که باورها و انتظارات غیر واقع بینانه ای در مورد اهمیت ارتباط ، روش های موثر حل تعارض ، اهمیت خانواده و دوستان و نقش های جنسیتی دارند ، نسبت به زوجینی که بر این باورها نیستند ، دچار فروپاشی بیشتری دررابطه می شوند .اسنادهای منفی که در آن زوجین مشکلات رابطه شان را به صفات منفی و غیر قابل تغییر همسرشان نصبت می دهند نیز باعث فروپاشی رضایتمند از رابطه می شوند. باورهای زناشویی بخشی از باورهای ارتباطی هستند .انتظارات و باورهای غیر منطقی ، فرضیات تحریف شده ای هستند که سطح رضایت را روابط صمیمی پایین می آورند .تفکراتی مانند: نداشتن توافق نظر فاجعه است ،ذهن خوانی ممکن است در رابطه جنسی همیشه باید در حد کمال باشد ، نمونه ای ا باورهای غیر منطقی هستند . باورهای عاشقانه مجموعه ی از باورهای غیر منطقی هستند که موید ازدواجهای آرمان گرایانه می باشند و افرادی که بر این باورها اعتقاد دارند و معنای زندگیشان را در آنها جستجو می کنند در برخورد با واقعیات و استرس های زندگی دیر یا زود ،دچار نا امیدی و فرسودگی می شوند .(نایز و اسمیت،۱۹۷۷،به نقل از شارپ و گانگ،۲۰۰۰، به نقل از فیض آبادی، ۱۳۹۲).
هنگامی که انتظارات افراد بیش از توانایی فرد مقابل باشد درک کردن وجود ندارد ،در نتیجه سردی ، یأس و سکون پدید خواهد آمد ، زیرا اگر کسی را درک نکرده باشیم ،دچار رنج و ملال میشود .در کل باورهای مثبت درباره ی خود و زندگی ،شادی و رضایت را به همراه دارد و باورهای منفی یأس ، سرخوردگی و خشم را به دنبال دارد .
۲-۱-۱۰-۲-۲ عوامل فرهنگی و اجتماعی :
تناسب فرهنگی و تاثیر کارکرد رفتار حتی درون فرهنگ های غربی حائز اهمیت است .ارزیابی بافت فرهنگی که در آن استاندارد های رابطه مطرح و تقویت می شود ،مهم است .(هالفورد،ترجمه ی تبریزی و همکاران، ۱۳۸۷،به نقل از فیض آبادی،۱۳۹۲).
یکی از عوامل فرهنگی ، از بین رفتن خانواده ی گسترده و درنتیجه فقدان بسیاری از عملکرد های خانوادگی است .در گذشته ازدواج دوخانواده گسترده را در بر می گرفت ، خانواده هایی که بوسیله ازدواج باهم مرتبط می شدند علاقه داشتند که زوجها را در کنار هم حفظ کنند . در گذشته ناخشنودی به ندرت تنها علت جدایی بود اما امروزه ، خشنودی شرط لازم زندگی زناشویی محسوب می شود به گونه ی که هرگاه خشنودی کم شود ، دلیلی برای باهم بودن وجود ندارد . نکته دیگر پذیرش عمومی طلاق به عنوان راه حلی برای ازدواجهای ناموفق است .به عبارت دیگر امروزه مردم به بدنامی طلاق توجه نکرده و کمتر آن را مذموم می دانند و به راحتی به فکر جدایی و طلاق می افتند .(پاینز،۱۹۹۶، ترجمه ی شاداب،۱۳۸۱). گسترش روابط اجتماعی، دور شدن از خانواده اصلی و حمایت آن ها ، مشکلات خانواده هسته ای و تفاوت های فرهنگی بین زن و شوهر ، زمینه مناسب برای تحصیلات زنان و موارد دیگر از آثار توسعه صنعتی جوامع کنونی است . همه این موارد می تواند زمینه ی برپایی اختلاف در خانواده باشد . اختلاف بسیار در سطح تحصلات موجب انتظارات متفاوت و درک متقابل پایین می شود .(فیض آبادی،۱۳۹۲).
۳-۱-۱۰-۲-۲ عوامل محیطی:
وقتی دو نفر عاشق می شوند، تنها چیزی که می خواهند این است که عشقشان تا ابد ادامه بیابد .اما غافل از این هستند که آنها در خلاء زندگی نمی کنند و محیط ، محیط زندگی بر چگونگی ادامه رابطه شان تاثیر زیادی می گذارد .اشخاص با محیط اطرافشان به روش های گوناگونی ارتباط برقرار می کنند،بعضی مصمم و مقاوم و عده ای ضعیف و آسیب پذیرند ، عده ای می توانند از عهده ی هر کاری برآیند و بعضی با کوچکترین مشکلی از پا می افتند . دریک محیط یکسان افراد مختلف برداشتهای متفاوتی از محیط دارند ممکن است محیطی خاص از نظر یک شخص پرتنش و مضطرب کننده باشد اما از دید دیگری محیطی دلپذیر و هیجان آور باشد .( پاینز،۱۹۹۶، ترجمه ی شاداب،۱۳۸۱).
۲-۱۰-۲-۲ هفت متغیر تاثیرگذاربر سطح فرسودگی:
پاینز در بررسی هایش بر روی زوج های دارای فرسودگی زناشویی بالا و زوجین بدون علائم فرسودگی، هفت متغیر را مشخص کرد که به بهترین نحو با تفاوت سطح فرسودگی در زوجین تناسب داشت. این هفت متغیر، در عمل هرگز منفرد و جدا از هم نیستند. آنها همگی به طور پویایی با یکدیگر در ارتباطند و در طول مدت در یک رابطه، هم بر روی هم تاثیر می گذارند و هم از یکدیگر تاثیر می گیرند و به بیان کلی تر از مهمترین عوامل تاثیرگذار در ایجاد فرسودگی زناشویی محسوب می شوند. در ادامه به طور جداگانه هرکدام از این متغیرها را مورد بررسی قرار خواهیم داد :
۱-۲-۱۰-۲-۲ نگرش مثبت به رابطه زناشویی :
بزرگترین تفاوت بین دو گروه با فرسودگی بالا و گروه با فرسودگی کم، در این بود که توانایی زوج ها در نگرش مثبت به رابطه زناشویی شان بسیار کلی به نظر می رسید. اگر افراد بتوانند رابطه شان را به صورت یک مجموعه ی کلی به حساب آورند و نسبت به آن بینش مثبتی داشته باشند، تمام مشکلات جزئی و ناچیز را می توان در کل مجموعه در نظر گرفت؛ اما وقتی در رابطه ای عشق وجود نداشته باشد، آزار و اذیت های کوچک عامل اصلی ایجاد خشم شدید خواهند شد. خشم نامتناسب بااشتباهی که صورت گرفته است شاید بارزترین علامت سرخوردگی عشقی باشد. از سویی دیگر اگر یک رابطه بتواند به طور مداوم، در یک زوج احساس معنا و مفهوم به وجود آورد، آنها می توانند از خشم دست بکشند و به خاطر آورند که رابطه شان تا چه حد لذتبخش و خوشایند است، بنابراین احتمال بروز دلزدگی یا فرسودگی در چنین زوج ها به مراتب کمتر است.
۲-۲-۱۰-۲-۲ کیفیت و کمیت ارتباط :
دومین تفاوت عمده ای که گروه با فرسودگی بالا و گروه با فرسودگی کم با یکدیگر داشتند، تفاوت کیفیت و کمیت ارتباط آنها بود. زوج های خوشبخت اذعان می داشتند که “تمام مدت” باهم صحبت می کنند و می توانند پیرامون “هرچیزی” باهم حرف بزنند؛ اما زوج های دلزده صحبت کردن با همدیگر را حتی درباره ی جزئی ترین موضوعات، بسیار سخت توصیف می کردند و رابطه آنها مختصر، ماشینی و در کمترین حذ امکان بود. درنهایت تعجب ،پاینزطی پژوهش خود، دریافت که صحبت کردن با یک دوست نزدیک و حامی با میزان فرسودگی ارتباط نزدیکی دارد. به عبارت دیگر، هرچه افراد در مورد مشکلاتی که با همسرشان دارند با دوستشان یا درمانگر بیشتر صحبت کنن، احتمال میزان دلزدگی آنها از روابط زناشویی شان بالاتر می رود. اما با بررسی بیشتر معلوم شد که مقابله مستقیم با همسر اثر معکوس دارد، یعنی هرچه میزان مقابله بیشتر باشد،میزان دلزدگی کمتر است!
۳-۲-۱۰-۲-۲ جذابیت جسمی، رابطه جنسی و تنوع :
سومین تفاوت عمده بین دو گروه دلزده و غیر دلزده، میزان جاذبه ی جسمی بود که زوج نسبت به یکدیگر احساس و ابراز می کردند. زوج های دلزده ادعا می کردند که نسبت به همدیگر جاذبه ی کمی احساس می کنند یا اصلا جذابیتی برایشان وجود ندارد و یا متاسفانه عده ای نسبت به هم کاملاَ احساس نفرت می کردند. ارتباط بین رابطه جنسی ضعیف و فرسودگی می تواند دارای دو مفهوم باشد: این که فرسودگی سبب اختلال در رابطه جنسی می شود، یا زمانی که رابطه جنسی کسل کننده و یکنواخت می شود، بروز فرسودگی را آسان تر می کند؛ اما همان طور که زوج درمانگرها آگاهند، روابط جنسی ضعیف آغاز نابودی رابطه زناشویی است. این مطلب به ما یادآور می شود که رابطه جنسی نامناسب و غیر ارضا کننده، نه تنها مفید نخواهد بود، بلکه باعث بروز سرخوردگی نیز می شود.
کریسوفربرنی، مینویسد که تنوع نه تنها نمک زندگی، بلکه یکی از ملزومات مهم برای زیستن است. از طرف دیگر، یکنواختی و کسالت با بودن می تواند فرسودگی را به ویژه در مردان شدت بخشد. تنوع سبب هیجان انگیزتر شدن عشق ورزی و بهبود کیفیت روابط جنسی می شود و جذابیت آن را نیز بیشتر می کند.
۴-۲-۱۰-۲-۲ قدرشناسی، امنیت و حمایت :
افرادی که در گروه با فرسودگی کم بودند نسبت به افراد گروه دیگر احساس می کردند که بیشتر از آنها قدرشناسی شده است. حتی آن افرادی که به اهمییت قدرشناسی در کارشان واقفند، در خانه این مهم را از یاد می برند. نتایج نشان می دهند هرچه همسرتان بیشتر به شما احترام بگذارد و بیشتر از شما قدرشناسی کند، به همان میزان احتمال فرسودگی شما از زندگی زناشویی تان کمتر می شود. زوجهایی که به فرسودگی مبتلا شده اند در زندگی مشترکشان احساس امنیت نمی کنند، در حالیکه برای زوجهای سعادتمند، امنیت پایدارترین پاداش مثبت و مهمی است که در زندگی وجود دارد. سیدنی کاب [۴۰]در بررسی گسترده ای ثابت کرده است که حمایت اجتماعی، سلامت افراد را در برابر اضطرابهای موجود در زندگی حفظ می کند؛ بنابراین حمایت اجتماعی در برابر فرسودگی اثر خنثی کننده ای دارد. مقایسه ی دو گروه با فرسودگی کم و زیاد ثابت کرد که افراد گروه دلزده در مقاسه با افراد گروه غیر دلزده احساس حمایت کمتری را از جانب همسرشان دریافت می کرده اند.
۵-۲-۱۰-۲-۲ خودشکوفایی و جذابیت اندیشمندانه :
جذابیت اندیشمندانه توام با خودشکوفایی (که طبق نظر آبراهام ماسلو در سلسله مراتب نیازها در بالاترین رتبه قرار دارد)، بالهای یک رایطه را تشکیل می دهد. خودشکوفایی، یعنی رسیدن به تمام توانایی های بالقوه ی شخص و رشد پیاپی که نه تنها برای هریک از همسران، بلکه برای کل یک رابطه زناشویی از اهمییت ویژه ای برخوردار است. هرچه افراد بتوانند در رابطه زناشویی شان بیشتر شکوفا شوند، به همان میزان احتمال فرسودگی پایین می آید. افرادی که در گروه فرسودگی زیاد قرار داشتند معمولاَ از این گله مند بودمد که از نظر فکری از همسرشان دلزده شده اند، حتی زمانی که همسرشان در نظر سایر افراد فردی بود که خود را درگیر بحث های اندیشمندانه می کرد! جذابیت اندیشمندانه مثل خودشکوفایی، تشکیل دهنده ی بخشی از بالهای رابطه است. زوجهایی که از اندیشه ها و علائق مستقلی برخوردارند، برای جدال فکری با یکدیگر توانایی بهتری دارند. علائق شخصی زمانی که به رابطه زناشویی پیوند زده شوند، باعث بهبود رابطه می گردند.
۶-۲-۱۰-۲-۲ سهیم شدن در کارهای خانه :
نکته ی قابل توجه این است که این متغیر بر خلاف انتظار مانع بروز فرسودگی نمی شود. در بررسی هایی که در مورد فرسودگی صورت گرفته است کارهای خانه هیچگاه ارتباط روشنی با فرسودگی نداشته اند. زنان معمولاَ ادعا میکنند که قسمت اعظم بار خانه به دوش آنهاست و شوهرها هم اغلب تصور می کنند به خاطر کاری که در خانه انجام می دهند و تلاشی که می کنند از آنها به اندازه ی کافی قدردانی نمی شود. اما به طور کلی در هر دو حالت این کار خانه نیست که رابطه زناشویی را تحکیم یا تضعیف می کند و هنگامی که موارد دیگر (به ویژه ارتباط و روابط جنسی )، بدون نقص باشند، امور خانه اهمییت چندانی نخواهد داشت.
۷-۲-۱۰-۲-۲ نظام پویا :
تمام متغیرهایی که در موردشان بحث شد با یکدیگر مرتبطند؛ این بدان معناست که این متغیرها نه تنها خود به تنهایی بر رابطه تاثیر می گذارند، بلکه از یکدیگر نیز تاثیر می پذیرند و در نتیجه اثر همدیگر را (به عنوان یک نظام پویا)، چندین برابر می کنند. بنابراین یک حرکت مثبت در هر زمینه ای می تواند یک راه مارپیچی رو به بالا را تشکیل دهد؛ در حالیکه یک حرکت منفی می تواند آغازگر مارپیچی رو به پایین شود که نتیجه ی نهایی آن به دلزدگی یا فرسودگی ختم می شود. ( پاینز،۱۹۹۸، ترجمه ی گوهری راد و افشار،۱۳۸۳).
۱۱-۲-۲ عوامل تشدید کننده فرسودگی زناشویی :
پاینز(۱۹۹۶)، سه خصیصه ،که بیشترین تأثیر بر فرسودگی دارند را از طریق یک پژوهش که در آن از افراد خواسته شده بود تا جنبه های مختلف روابطشان را شرح دهند وآن را با پاسخ هایی که به مقیاس فرسودگی زناشویی داده اند، مرتبط کنند، استخراج کرد. این مطالعه ۱۰۰ زوج را شامل می شد که متوسط طول ازدواج آنها ۱۵ سال بود که از چند ماه تا ۳۴ سال متغیر بود :

بار مسئولیت اضافی :
نتایج نشان می دهد که هرچه احساس بار مسئولیت اضافی بیشتر باشد، درجه فرسودگی هم بالاتر می رود. این پدیده برای هر دو نوع کمی و کیفی بار مسئولیت اضافی صادق است. بار اضافی کمی وقتی رخ می دهد که اشخاص حس می کنند وظایفی که به آنها محول شده است، بیش از آن است که بتوانند به خوبی آن را انجام دهند یا در زمانی محدود کارهای زیادی بر دوش آنها گذاشته شده است. بار اضافی کیفی زمانی است که فرد احساس می کند وظیفه محول شده بیش از توانایی اوست. چنین مشکلاتی حتی با گذشت زمان می تواند رابطه زوجی را از بین ببرد.
۲-۱۱-۲-۲ مطالبات متناقض :
هرچه تعداد این مطالبات بیشتر باشد میزان افسردگی نیز بیشتر است. زوج ها احساس می کنند که گرفتار خواسته ها ی یکدیگر در توجه بیشتر، امنیت مالی و تخصیص زمان شده اند.چنین خواسته هایی منطقی باشد یا خیر، واقعی باشد یا خیالی، برآورده کردن همه ی آنها باهم ممکن باشد یا خیر، تنش زا هستند.
۳-۱۱-۲-۲ تعهدات خانوادگی :
هرچه فشار تعهدات خانوادگی بیشتر باشد میزان استیصال وفرسودگی بالاتر است. بار مسئولیت اضافی، مطالبات متناقض وتعهدات خانوادگی وجه اشتراک مهمی دارند، هرسه بیانگر ناکامی در برابر انجام بایدها، برآورده کردن توقعاتو معیارها هستند. ناکامی یا ترس از ناکامی سبب ایجاد فشار وتضاد می شود. شباهت دیگر این سه عامل این است که هرسه آنها سبب تخلیه ی انرژی می شوند.( پاینز،۱۹۹۶، ترجمه ی شاداب،۱۳۸۱).
برای مقابله با فرسودگی ، شناخت آثار منفی که انتظارات غیر واقع گرایانه و اضطراب های خارج از روابط زناشویی می تواند داشته باشد و این که این عوامل سبب از بین رفتن تدریجی عشق می گردند ضرورت دارد. بعضی اشخاص مسائل بیرونی را به خاطر تضعیف عشقشان ملامت می کنند و برخی همسرشان را به طور ناعادلانه ملامت می کنند، به خاطر سپردن این نکته که مهم که فرسودگی پاسخ معمول زوجهایی با انتظارات عاشقانه در برابر موقعیت های تنش زاست، به این زوج ها کمک میکند تا تلاش بیهوده برای تغییر دادن یکدیگر دست بردارند و تنها سعی کنند موقعیت را تغییر دهند. با اینکه فرسودگی تجربه ی ناگوار و سختی است اما می توان بر آن غلبه کرد. اگر با فرسودگی همانند سایر تجربه های عاطفی تلخ و دشوار برخورد مناسبی صورت بگیرد، همین فرسودگی به زوجها فرصتی می دهد تا در روابطشان بازنگری کنند و زمینه بهبود آن را فراهم آورند. (پاینز،۱۹۹۸، ترجمه گوهری راد و افشار،۱۳۸۳).
۱۲-۲-۲ پیشگیری از فرسودگی زناشویی :
از قلبتان در برابر کشیده شدن به شخص دیگری بجز همسرتان محافظت کنید. هر شخص را همانطور که همسرتان را دوست دارید، دوست نداشته باشید. همیشه این نگرش را داشته باشید که همسرتان نسبت به دیگران در درجه اول قرار دارد.
زمان را طوری تنظیم کنید که با همسرتان تنها باشید. در جریان این زمان های تنهایی است که تعارضات حل می شود، سوءتعبیرها برطرف می شودو… سعی کنید این تنهایی را خارج از رویه زندگی روزمره تان داشته باشید.
سعی کنید علایق مشترک را تا آنجا که امکان پذیر است پیدا کنید وآنها را با لذت بایکدیگر انجام دهید.(لی،۲۰۰۹؛ به نقل از نیازپور،۱۳۸۸).
درباره ی احساسات ونیازهایتان گفتگو کنیدنه راجع به قضاوتها وانتقادها.
اگرتنشی میان شما وجود دارد، نگرانی هایتان را در یک نامه به همسرتان انتقال دهید.
اگر مشکلی پیش آمد، فقط باهمسرتان صحبت کنید، نه با بهترین دوست یا فرزند یا خانواده تان. فقط با صحبت کردن به طور باز با یکدیگر می توانید امیدوار باشید که مشکلتان حل شود، که این روند باعث افزایش تدریجی صمیمیت وصداقت در میان شما می شود.(نیازپور،۱۳۸۸)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:37:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم