«در مقامی مسکنی کم ساختی

کم دو روز اندر دهی انداختی

گفت در‌یک خانه گر باشم دو روز

عشق آن مسکن کند در من فروز»

(مولانا، ۱۳۸۷: ۴۷۸)
سعدی هم به سیرو سفر صوفیان اشاره کرده:

« اگر پارسایی سیاحت نکرد

سفر کرد گانش نخوانند مرد»

(سعدی،۱۶۹:۱۳۸۵)
قشیری در مورد سیر و سفر صوفیان آورده: « واجب بر این قوم سفر کردن است، ایشان را دائم سفر همی باید کرد تا آسایش، ایشان را در محظورات نیفکند. » (قشیری، ۱۳۸۸: ۷۳۶)
۴-۱۶-۱-اجبار کردن مرید به مسافر
هدف مشایخ از این که مریدان را مجبور به مسافرت می‌کردند، آن بوده که این افراد را برای طی کردن مسیر الی الله مهیّا کنند و با این کار به آنها ظرفیتی بدهند که بتوانند به آسانی هر چه تمام تر اقدام به تتبلی کامل از جهان و جهانیان کنند. به طوری که در خود فرو روند و با خود باشند. ابوالقاسم قشیری در مودر این حالت در خود فرو رفتن و در خود بودن مرید در رساله‌ی قشیریه حکایتی را از ابونصر مؤذّن نقل می‌کند: «اندر مجلس بوعلی دقاق رحمه الله علیه قرآن همی خواندم به نساء… و وی را اندر حج حدیث بسیار می‌رفت. آن اثر کرد اندر من، قصد حج کردم و او را نیز اتّفاق افتاد که همین سال به حج رفت و من وی را اندر آن وقت که به نیشابور بود خدمتی بسیار کرده بودم و اندر مجلسها: وی قرآن خواند، او را دیدم روزی کی اندر با دید همی آمد و خواست که وضو کندو چون از وضو فارغ شد آفتابه ای که در دست داشت فراموش کرد. من آفتابه بر گرفتم چون باز رحل رسید، آفتابه نزدیک او بنهادم و گفت: جز اک الله خیراً ودیری اندر من نگریست چنانک گفتی مرا هرگز ندیده است و گفت تو را‌یکبار دیده ام تو که ای؟ گفتم فریاد از تو چندین وقت با تو صحبت کردم و از مسکن خویش بیامدم و مال و فرزند فرو گذاشتم به سبب تو، و اندر این بیابان ماندم، اکنون تو می‌گویی کی تو را‌یکبار دیده ام. » (قشیری، ۱۳۸۸: ۱۱۱)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴-۱۶-۲-هدف صوفیان از سیر و سفر
منظور صوفیان از سیر و سیاحت تنها جا به جا شدن نبود بلکه آنها هدف‌های مختلفی را در مسافرت‌های خود دنبال می‌کردند چنان که مسافرت این امکان را به شخصی می‌داد که به سبب محرومیّت و عدم دسترسی به وسایل مختلف، بتواند خود را از ارضای برخی خواسته ها و محروم کند. قشیری در این باره آورده: « اگر درویشی گرفتار نام و جاه و عشق و مسائلی از این قبیل می‌شد، بهترین وسیله‌ی خلاص او سفر کردن بود. » (همان: ۷۴۵)
۴-۱۶-۳-طلب علم مسافر
سالک باید برای مقصودی معتبر، هم چون علم به مسافرت کردن اقدام می‌کرد.«از مقاصد معتبره،‌یکی طلب علم است. چنان که در خبر است که: «اطلبوا لعلم و لو بالصین» و عایشه روایت کند از حضرت رسول(ص) هرکسی برای طلب علم از خانه اش خارج شود، او در راه خداست. » (کاشانی، ۱۳۸۹: ۱۸۵) سهروردی می‌نویسد: «یکی از مشایخ گفته است که: اگر کسی از شام به‌یمن رود، از بهر آنکه کلمه ای بیاموزد، تا دلیل او باشد بر راه راست وصراط مستقیم، در آن سفر، غنیمتی تمام حاصل کرده باشد، و روزگار ضایع نگردانیده بود. » (سهروردی،۱۳۸۴: ۵۷)
۴-۱۶-۴-زیارت مشایخ در سفر
چون مسافرت صوفیان برای هدف معیّنی انجام می‌شد، بدین جهت برای آنها آداب و قوانینی معیّن کرده بودند از جمله این که: صوفی مسافر باید در طول مسافرت خود شیوخ و بزرگان را زیارت می‌کرد و به اذن آن مشایخ مدّت اقامت خود را در آن شهر تعیین می‌کرد. محمّد غزالی درباره‌ی این مهّم گفته: «تربتهای بزرگان را زیارت کند، شیوخ را طلب کرد. و از هر‌یکی فایده‌ای برگیرد،بیش از روزاقامت نکند، مگر به اشاره‌ی شیخی که مقصود باشد و چون به نزدیک پیری شود،‌یک شبانه روز بیش مقام نکند، چون مقصود بیش از زیارت نباشد. » (غزالی،۱۳۶۴: ۴۲۶- ۴۲۵)هجویری بیان داشته: «باید تا بدان سفر مرادش‌یا زیارت موضعی باشد با گرفتن فایده ای و طلب علمی،‌یا رؤیت شیخی از مشایخ و الّا مخطی باشد اندر آن سفر» (هجویری، ۱۳۸۹: ۵۰۹) کاشانی در مصباح الهدایه آورده: « مقصودی دیگر لقای مشایخ و اخوان است؛ چه طالبان صادق را به مجرّد ملاقات اهل صلاح و‌یافتن نظر ارباب فلاح، فواید و منافع بسیار حاصل گردد و ممکن که قابل نظری سعادت بخش شوند و از آن فواید دینی و دنیوی ثمره بردارند. » (کاشانی،۱۳۸۹: ۱۸۵)باخرزی نیز در مورد دیدار مسافر با مشایخ سایر می‌گوید: « باز جهت زیارت مشایخ از مرده و زنده و اوّلیاءالله که مشایخ روزگار او باشند تا از نظر و صحبت ایشان حظّی بر دارد.‌یا خود در متابعت و موافقت شیخ خود سفر کند. » (باخرزی،۱۳۸۳: ۱۵۷)سهروردی نیز در این باره نوشته: «مقصود از سفر آنست که به صحبت مشایخ و برادارن و صادقان رسد، و از مشاهده‌ی ایشان بسی نفع ها باید، هم چنانکه از لفظ ایشان» (سهروردی، ۱۳۸۴: ۵۸)
۴-۱۶-۵-تعظیم کردن به ‌یاران قبل از رهسپار شدن
درویش مسافر بعد از این خانقاه خارج می‌شد کشکول خود را به شیوه‌ی احرام حاجیان برپشت خود می‌بست و بعد از وداع با اخون خود، عصایش را به دست راست و ابریق را به دست چپ می‌گرفت و رهسپار می‌شد امّا نه به طور کلی، بلکه‌یک قسمت از راه را سپری می‌کرد، باید برمی‌گشت و به اخوان تعظیم می‌کرد و چندین بار این کار پسندیده را تکرار می‌کردتا زمانی که که از دید دیگران ناپدید می‌شد. باخرزی در مورد این ادب صوفی مسافر شرح داده : «چون مسافراز خانفاه بیرون آمد بر در خانقاه زاویه‌ای رابر پشت بندد
چنانچه‌یک طرف زاویه بر کتف راست او شود و‌یک طرف درزیر بغل چپ او، مثل آنکه حاجیان احرام حج می‌بندند. و چون وداع اصحاب کردن عصا به دست راست گیرد و ابریق به دست چپ گیرد و پاره‌ای برود و باز روی به اصحاب کند وسر فروآرد و چند کرّت چنین کند تا آنگاه که از چشم او ناپیدا شود، خاصه که شیخ او حاضر باشد‌یا شیخی صاحب همّت حاضر باشد. » (باخرزی، ۱۳۸۳: ۱۶۲- ۱۶۱)
۴-۱۶-۶-امیر کردن‌یکی از جماعت
مسافران صوفی باید قبل از رهسپار شدن، ‌یکی را از میان جماعت خود به عنوان امیر انتخاب می‌کردند. باخرزی درباره‌ی این آداب صوفیان نوشته: «چون جماعتی به سفر بیرون آیند باید که مردی مقدّم را در میان جمع حاکم گردانند و امیر خود سازند. قال رسؤال الله(ص): « اذا کنتم ثلاثه فی سفر فامرّوا احدکم» (باخرزی، ۱۳۸۳: ۱۶۴) کاشانی هم این ادب مسافران صوفی را در مصباح الهدایه آورده: «ادب صوفی مسافر تأمیر‌یکی از جماعت است؛ ‌یعنی امیر ساختن ‌یکی از جماعتی که با هم سفر کنند، تا جمله متابع رأی و حکم او باشند. » (کاشانی، ۱۳۸۸: ۱۸۷) سهروردی نیز نوشته: « و اگر جمعی باشند که به سفر می‌روند، باید که ‌یکی امیر ایشان باشند. و در اصطلاح صوفیان مقدّم، «پیشرو» خوانند و باید که پیشرو و زاهدترین جماعت باشد. » (سهروردی، ۱۳۸۴: ۶۶)
۴-۱۶-۷-آگاه کردن اخوان و وداع با آنها
درویش مسافر باید قبل از رهسپار شدن دیگر اخوان خود را از مسافرت کردن خود آگاه می‌کرد و با آنها وداع می‌کرد. باخرزی نوشته: «ادب آنست که چون عازم سفر گردد گرد یاران و برادران دین برگردد و ایشان را خبر دهد و وداع کند و ایشان نیز باید که او را مشایعه کنند. » (همان، ۱۳۸۳: ۱۶۰)
۴-۱۶-۸-ضرورت رخصت از والدین وشیخ جهت مسافرت
مسافر صوفی جهت بهره‌ور شدن از برکت سفر باید به اذن و رخصت والدین و مقتدا و شیخ خود مسافرت می‌کرد. با خرزی بیان داشته: «بی‌رضای پدر و مادر و شیخ نشاید سفر کردن و بی‌اذن و اجازت ایشات نرود تا در آن سفر رفتن عاق نباشد که برکت و جمعیّت سفر نیابد» (همان: ۱۵۹)
۴-۱۶-۹-خواندن نماز استخاره قبل از رهسپار شدن
بر صوفی واجب بود که قبل از رهسپار شدن نماز استخاره می‌خواند تا به برکت آن نماز هر آنچه صلاح اوست در آن سفر به او دست دهد. سهروردی در این باره گفته: «به هیچ وجه سالک مجدّ و طالب صادق، نباید که ترک نماز استخارت کند که از تعلیم رسول- صلی الله علیه وسلّم- است مرصحابه را. » (سهروردی، ۱۳۸۴: ۶۴)
۴-۱۶-۱۰-نماز خواندن جهت وداع با منزل
صوفی مسافر، باید قبل از این که از خانه رهسپار می‌‌شد دو رکعت نماز می‌خواند و با آن نماز منزل را وداع می‌کرد. «به روایت « انس مالک» که رسول(ص) هرگز به منزلی فرود نیامدی، الّا که در وقت رحلت، آن را به دو رکعت وداع کردی و بعد از آن این، این دعا بخواندی: « الّلهّم زوّدنی التقوی واغفرلی ذنوبی و وجهتی للخیر حیث ما توجّهت. » (کاشانی، ۱۳۸۹: ۱۸۸)باخرزی نیز درمورد نماز خواندن مسافر صوفی قبل از رهسپار شدن نوشته: «و آداب صوفی آن است که چون به سفر برود از شیخ اجازت خواهد، پس برخیزد و تجدید وضو کند و بر سجّاده دو رکعت نماز کند. » (باخرزی، ۱۳۸۳: ۱۶۱)غزالی در توجیه این ادب صوفی مسافر اظهار داشته: «به وقت بیرون شدن چهار رکعت نماز کند، که انس می‌گوید- رض- که: مردی به نزدیک رسول آمد- ص- و گفت: اندیشه‌ی سفر دارم و وصیّت بنشته‌ام، به پدرم بدهم‌یا به پسر‌یا به برادر؟ رسول گفت- ص- که: هیچ کس که به سفر شد خلیفه به جای خویش نگذاشته نزد خدای تعالی دوست‌تر از چهار رکعت نماز که بگذارد. » (غزالی، ۱۳۸۸: ۴۲۹)
۴-۱۶-۱۱-وداع با برادران و اصحاب
صوفیان در مسافرت خود قبل از رهسپار شدن،‌یاید با برادران خود وداع می‌کردند .«رسول – صلی الله علیه و سلّم – فرمود: هرگاه‌یکی از شما قصد سفر کرد، با برادرانش وداع کند؛ زیرا خداوند بلند مرتبه؛ در دعای آنها برای او، برکت وافزونی قرار می‌دهد. و برادران باشد که این دعا را برای گویند: زَوَّدَکَ اللهُ التَّقوی و غَفَرَذَبنک و وَجَّهَکَ لِلخَیرِ حَیثُ ما تَوجَّهتَ. » (کاشانی، ۱۳۸۹ :۱۸۷)غزالی نیز وداع با اخوان حاضر را خاطرنشان کرده«رفقای حضر را وداع کن و دعاء رسول (ص) بگوید با هر‌یکی: « استودع الله دینک و امانتک و خوایتم عملک. » (غزالی، ۱۳۸۸ : ۴۲۸ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...