۲-۲-۶-۱ تاریخچه ورزش همگانی
تاریخ بیانگر تمایلات درونی انسان به فعالیتهای جسمانی است. در جوامع بدوی و یا در فرهنگ باستانی ملل مشرق زمین، برنامه های تربیت بدنی سازما نیافتهای وجود نداشته است، لیکن فعالیتهای بدنی بخش لاینفک زندگی روزمره انسان را تشکیل میداده و بدن های سالم، قوی و پرورش یافته از خصوصیات ظاهری مردم آن زمان بوده و فعالیت جسمانی آنها به شکار، تلاش برای تهیه غذا، برپاکردن پناهگاه و محافظت خود و خانواده شان از محیط مخاطره آمیز محدود بوده است. با متمدن شدن انسان و درگذر زمان و زندگی در شهرها و اختراع اولین ماشین بخار و سپس ورود ماشین های متنوع به عنوان مکمل یا جانشین نیروی انسانی، به تدریج از فشاری که زندگی روزمره بر بدن وارد می آورد، کاسته شده است. به گونه ای که، در حال حاضر اغلب وسایل ماشینی و الکترونیکی جایگزین فعالیت های بدنی انسان گردیده است. انسانی که برای تأمین معاش خود و ادامه بقاء ناچار بود هر روز مسافت های طولانی را به دنبال خوراک و شکار بدود، در قرن بیست و یکم می تواند با یک تماس تلفنی، مواد غذایی خود را سفارش دهد و یا بدون فعالیت بدنی خاص، از یک نقطه جهان به هزاران کیلومتر دورتر، به آن طرف کره زمین مسافرت نماید. با توجه به این دگرگونی که در شیوه زندگی انسانی به وقوع پیوسته و زندگی پرتحرک او که میلیونها سال در ابعاد وجودیش نهادینه شده و به طور وراثتی نسل به نسل انتقال یافته بود، در ظرف دویست سال به سکون تبدیل شد. اگرچه باید گفت که چنین نظری بر روند فعالیت های بشری طی چندین قرن، نظری اجمالی و عجولانه است. در حقیقت همان طور که در چارچوب نظری خواهد آمد، این روند به سه دوره فعالیتهای تفریحی در دوره باستان، دوره صنعتی شدن و دوره مدرن متاخر قابل تقسیم بندی است. میتوان برای هر نوع فعالیت در دوره های مختلف توضیح جامعه شناختی ارائه کرد (سعیدی ۱۳۹۰، ۱۸۷).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

قرن بیستم قرن ورزش همگانی و تفریحی است (گرگینو ۲۰۰۱، ۱۹۴-۱۷۳). ورزش همگانی و تفریحی، جنبشی است که ورزش را یک حق انسانی برای همه افراد صرف نظر از جنس، نژاد و طبقه اجتماعی می داند، ترویج می کند (سید عامری و بردی ۱۳۹۱، ۳۴-۲۳).
شاید برخی تصور کنند که مفهوم ورزش همگانی یک مفهوم نو پدید است، اما باید دانست که این مفهوم ریشه های تاریخی کهنی دارد. مفهوم ورزش همگانی، به عنوان جنبشی در برابر اندیشه انحصار ورزش برای افراد برخوردار از توانایی های بدنی و مهارتی سطح بالا ظهور کرد و این زمانی بود که اهمیت حیاتی بازده تمرینات ورزشی در کلیه سطوح رفتاری، به اضافه تأثیر آن در حفظ سلامت و تندرستی، در شمار امور مسلم و بدیهی شناخته شد، به ویژه در سایه شرایط نوآوریهای فنی و اختراعات و پیدایش دستگاههایی که برخلاف گذشته انسان را از به کارگیری نیروی بدنی بینیاز ساخت و در نتیجه، تلاش عضلانی انسان به کمترین حد خود رسید، امری که در زمینه سلامت و بهداشت، بازتابهای منفی داشت و به نیروی حیاتی و نشاط انسان و کارآیی اندامها و دستگاه های بدنی او لطمه زد (سعیدی ۱۳۹۱، ۱۷۶).
پیدا کردن ریشه های تاریخی جنبش ورزش همگانی تنها از طریق نشانه های پراکنده تاریخی میسر است. گزافه نیست اگر بگوییم تمدن کهن مصر، نخستین تمدنی است که با این مفهوم از مفاهیم فعالیت ورزشی آشنا بوده است. نشانههایی در دست است حاکی از این که دختران و کودکان و زنان مصری به انواع ورزشهای رایج در آن عصر میپرداختند. حال آنکه در تمدن یونان باستان که در تاریخ به عنوان شکوفاترین ادوار ورزش در تمدن های ماقبل صنعتی شناخته شده است، به ندرت به زنان اجازه شرکت در فعالیتهای ورزشی داده میشد. این گروه از جامعه، آن گونه که رخدادهای بازیهای المپیک قدیم نشان میدهد، حتی از تماشای مسابقات ورزشی محروم بودند. در مصر دوره فرعونی، کشاورزان قاعده هرم ورزشکاران را تشکیل میدادند. گفته م یشود که مسابقات ورزشی منحصر به بیگانگان مقیم مصر بوده و ورزش خود مصریان عمدتاً جنبه تفریحی و غیر رقابتی داشته است. بعد از جنگ جهانی دوم، جنبش ورزش همگانی با حمایت و استقبال کافی از سوی سازمانهای ملّی ورزشی در کشورهای اروپایی رو به رو نشد. کروم (۱۹۷۸)، میگوید که بعد از جنگ جهانی دوم، در میان برخی از کشورهای اروپایی، همچنان که از آموزش و پرورش یا تأمین اجتماعی و بهداشت و خدمات درمانی حمایت می شد، رویکردی دولتی در جهت حمایت مادی و معنوی از ورزش و نهادهای ورزشی نیز پدیدار شد. سازمان های ورزشی که در این حمایت زمین های برای افزایش فعالیتها و گسترش دامنه خود میدیدند از این رویکرد استقبال کردند. این سیاست، تا زمانی که سازمان های ورزشی ملّی با نهادهای ورزشی دولتی همنوایی داشت و با آنها در تعارض نبود، با مشکلی جدی روبه رو نشد، اما هنگامی که برخی نهادهای دولتی اروپایی و غیراروپایی به تشویق اندیشه ورزش برای افراد غیر وابسته به سازمان ها – یعنی آنچه به نام ورزش همگانی نام گرفت، روی آوردند- وضع تغییر کرد، چرا که این امر سازمان های ورزشی را به نارضایتی و اعتراض کشاند. در این جا می توان ادعا کرد که اولین جنبش های ورزش برای همه یا ورزش های همگانی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی شکل گرفته است. ثانیاً رابطه نزدیکی بین جنبش تفریحات سالم و توسعه جامعه صنعتی وجود دارد. هرچه جوامع به سوی صنعتی شدن و در نتیجه توسعه فرهنگی حرکت میکنند، نیاز به تفریحات سالم و گذران مفید اوقات فراغت بیش تر می شود (سعیدی ۱۳۹۰، ۱۷۷).
۲-۲-۶-۲ اجزا ورزش همگانی
ورزشهای همگانی و فعالیتهای تفریحی در قالب پنج فعالیت و برنامه جداگانه و مرتبط با هم اجراء میشود که عبارتند از ورزش آموزشی، ورزش غیررسمی، ورزش درون بخشی، ورزش برون بخشی و ورزش باشگاهی (سعیدی و همکاران ۱۳۹۰، ۲۱۳) که در زیر به بررسی آنها پرداخته می شود.
۲-۲-۶-۳ عوامل انگیزاننده برای شرکت در ورزش همگانی
ورزش همگانی در بین کشورها از سال ۱۹۰۰ میلادی تاکنون با انگیزههای متفاوتی از جمله: تامین سلامت جسمی و روانی، غنی سازی اوقات فراغت، گسترش روابط اجتماعی، دورشدن از زندگی ماشینی، بازگشت به طبیعت، افزایش کارآیی، زمینهسازی برای رشد ورزش قهرمانی و توصیه پزشکان مورد توجه قرار گرفته است (مظفری و قره ۱۳۸۴، ۱۵۱).
شناخت هدف ها و انگیزه های مشارکت در ورزش همگانی، مورد توجه محققان و دست اندرکاران قرار گرفته است. برای مثال انگیزه مردم کشورهای مختلفی مانند آمریکای لاتین، آمریکای شمالی، استرالیا، کره، مالزی، سنگاپوی و دیگر کشورها در سطح ملی، شناسایی و بر اساس آن برنامه ریزی شده است این انگیزهها به ترتیب در کشورهای مذکور شامل پرکردن اوقات فراغت، سلامتی، افزایش طول عمر، رشد فرهنگی، تفریحات سالم و سلامتی و مشارکت در فعالیت های سنتی و قومی بود (نورتون ۱۹۸۷، ۲۵۱-۲۴۳).
تحقیقی در دانشگاه هامبورگ آلمان نشان داد که گرایش مردان و زنان به برنامه های آمادگی جسمانی نسبت به دیگر رشته های ورزشی افزایش یافته است. از دیدگاه لارسن[۷] (۲۰۰۲) نیز گرایش مردم دانمارک به ورزش همگانی از ورزش قهرمانی و حتی از تماشای مسابقات قهرمانی بیشتر است. بر اساس گزارش شورای ورزش همگانی انگلستان، در ۲۵ سال گذشته روند شرکت در ورزش های خاص و قهرمانی تغییر یافته و تمایل به شرکت در فعالیت های کمتر رقابتی و با ماهیت تفریحی بیشتر شده است. حتی شرکت در این فعالیت ها با جهت گیری تندرستی و آمادگی جسمانی است. این موضوع در دوره میانسالی و کهنسالی نقش مهمی دارد و بخشی از زندگی شده است (رمضانی نژاد و همکاران ۱۳۸۸، ۱۹-۵).
ساساکاوا[۸] (۲۰۰۱)، کسب تندرستی و سلامتی را بعنوان مهمترین فاکتور انگیزاننده مردم ژاپن برای فعالیت و شرکت در ورزش همگانی، بیان مینماید. اورت و ساتن نیز این انگیزهها را در آمریکا شامل آمادگی جسمانی، اجتماعی بودن، هیجان، کسب تجربه از طبیعت و فرار از کارهای روزمره میدانند. بیرستید[۹] (۱۹۸۳)، بیان میکند که زنان آلمانی بیشتر از مردان و فقط با انگیزه تناسب اندام در ورزش همگانی شرکت میکنند. شایر[۱۰] (۱۹۷۷)، نیز با بررسی انگیزه مردم شهر آبینگدون انگلستان نشان داد که انگیزه کسب سلامتی، شادابی و تناسب اندام، به ترتیب در رتبه اولی الی سوم قرار دارد. درایور و کلت[۱۱] نیز انگیزه حفظ سلامتی و آمادگی جسمانی را در افراد بزرگسال استرالیا بیشتر از دیگر انگیزه ها پیدا کرد (رمضانی نژاد ۱۳۸۸، ۱۹-۵). رمضانی نژاد (۱۳۸۸) در تحقیقی به هدف بررسی بررسی انگیزه شرکت کنندگان در ورزش های همگانی در فضاهای روباز نشان داد که انگیزه کسب سلامتی و آمادگی جسمانی، لذت و نشاط از دیدگاه آزمودنی ها در اولویت اول و پس از آن نیز انگیزه بهبود روابط شغلی و زندگی، پیشگیری و درمان بیماریها و تعامل اجتماعی قرار دارند. زنان در تمامی انگیزهها، امتیاز بیشتری از مردان کسب کردند و افراد متأهل نیز فقط دلایل شخصی بیشتری برای شرکت در این فعالیتها داشتند.
نورتن[۱۲] (۱۹۸۷)، انگیزه آمادگی قلبی – عروقی، کنترل وزن، لذت و سلامت را برای افراد بزرگسال در اولویت قرار داد. مالت و فاتز[۱۳] (۲۰۰۱) با بررسی انگیزه جوانان شرکت کننده در ورزش های تفریحی و رقابتی، نشان داد که هر دو گروه توسعه مهارت، آمادگی جسمانی و رقابت به ترتیب در اولویت قرار دارد. در صورتی که محققان دیگری مانند اوینگ و سیفلد[۱۴] (۱۹۸۹)، استادلیس و همکاران[۱۵] (۲۰۰۱)، انگیزه لذت و سرگرمی را برای شرکت در ورزش همگانی شرکت کنندگان در ورزش در اولویت قرار داده اند. به ویژه اینکه اوینگ و سیفلد نشان دادند ۸۳ درصد شرکت کنندگان در ورزش همگانی، می خواهند عضو تیم باشند یا در تیم بازی کنند، هر چند بازنده باشند. بنابراین شرکت در ورزش همگانی، بیشتر با انگیزه های درونی مانند لذت و چالش انجام می گیرد. مقایسه انگیزه زنان و مردان چینی و آمریکایی شرکت کننده در ورزش همگانی نشان داد که انگیزه های کنترل وزن، بهداشت روانی و تعامل اجتماعی در اولویت بالایی قرار داشتند. این موضوع، حتی در تحقیقات نیمه تجربی مورد تاکید قرار گرفته است، برای مثال، مالت و دایل[۱۶] با بررسی تاثیر شش ماه تمرین روی زنان و مردان نشان داد که رابطه مثبت و معنی داری بین انگیزه های درونی این افراد با بهداشت روانی آنها وجود دارد (رمضان نژاد ۱۳۸۸، ۱۹-۵).
از نظر شفارد[۱۷] (۱۹۹۴)، به طور کلی بعد از انگیزه تندرستی و آمادگی جسمانی، انگیزه کسب نشاط، احساس شادی و تعلق گروهی قرار دارد؛ به تقریب همین الویتبندی با بررسی شش مرکز ورزش همگانی در شهر لیکستر بریتانیا به دست آمد که پس از سلامتی و آمادگی جسمانی، انگیزه کسب آرامش، اندام متناسب و احساس موفقیت قرار داشت. روی افراد جوان نیز بررسیهایی انجام گرفته است. تامپسون[۱۸] (۱۹۸۹)، تیپلی و ادمک[۱۹] (۱۹۸۶)، چن[۲۰] (۱۹۹۸)، اسمیت و همکاران[۲۱] (۱۹۹۸)، با تحقیق روی این گروه سنی دریافتند که به طور کلی انگیزه سلامتی و آمادگی جسمانی، بهداشت روانی (لذت، حفظ تعادل ذهنی و هیجان)، ارتباط و پذیرش اجتماعی در اولویت قرار دارد. کیلپاتریک و همکاران[۲۲] (۲۰۰۵)، با مقایسه انگیزههای درونی و بیرونی این گروه سنی بیان داشتند که برای مشارکت در فعالیت بدنی و ورزش، انگیزه های درونی مانند انگیزه لذت و شادی بر انگیزه های بیرونی برتری دارد (رمضانی نژاد ۱۳۸۸، ۱۹-۵).
رمضانی خلیل آبادی (۱۳۷۳) انگیزه های شرکت در ورزش همگانی را به شکل زیر بیان می دارد:

    • کسب نشاط و احساس لذت
    • ایجاد معنویتها در برابر بیماریها
    • لمس فوائد و آثار مثبت ورزش
    • فرحبخشی و بیخطر بودن
    • انگیزه نیاز به فعالیت بدنی
    • تخلیه انرژی و دفع سموم
    • کاهش وزن
    • برخورداری از عواطف اجتماعی
    • درمان بیماری های جسمی و روانی
    • کم هزینه بودن
    • گریز از مشکلات زندگی
    • ارتقاء بعد مذهبی و عبادی
    • برخورداری از بهداشت روانی
    • پرکردن اوقات فراغت
    • تبلیغ رسانه های گروهی
    • برخورداری از اندامی متناسب و عضلانی
    • عدم توانایی در انجام ورزش های قهرمانی
    • محیط زیبا و با صفای ورزش همگانی
    • وجود مربیان با تجربه و با معلومات
    • دریافت جایزه و پاداش

۲-۲-۶-۴ ورزش همگانی در ایران
در کشور ما ورزش همگانی از سال ۱۳۵۸ تحت عنوان ورزش محلات، آغاز و در سال ۱۳۶۲ به صورت تشکل قانونی تحت عنوان جهاد تربیت بدنی رسمیت یافت و رشد و گسترش آن به عنوان اولین وظیفه قانونی کلیه ارگانهای ورزشی جمهوری اسلامی ایران تعیین گردید. در مورد زمان تشکیل سازمان رسمی برای ورزش های همگانی، ایران در مقایسه با ۲۰ کشور جهان در ردیف آخر قرار گرفته است (مظفری و قره ۱۳۸۴، ۱۷۲-۱۵۱).
نتایج تحقیق مظفری و قره (۱۳۸۴)، نشان داد که درصد افرادی که در ایران تحت پوشش هیاتهای ورزش همگانی آقایان و بانوان ورزش میکنند ۹۲/۵ درصد جمعیت است که در مقیاسه با ۲۳ کشور جهان از همه کمتر بود. درصد شرکت کنندگان در ورزش همگانی ایران از قاره افریقا بیشتر و از سایر قارهها کمتر بود. میانگین سرانه پرداختی از طرف فدراسیون ورزش های همگانی در سال ۱۳۸۲ برای آقایان ۴۸۴۶۲ ریال و برای بانوان ۱۲۶۹۰ ریال در سال است (مظفری و قره ۱۳۸۴، ۱۷۲-۱۵۱).
یافته های پژوهش غفرانی و همکاران (۱۳۸۸)، نشان داد در استان سیستان و بلوچستان با ۵/۲ میلیون نفر جمعیت, کمتر از ۷۰۰/۰ درصد مردم استان در ورزش همگانی مشارکت دارند.
۲-۲-۶-۵ اوقات فراغت و ورزش همگانی
مسأله الگوی گذران اوقات فراغت شهروندان، که با فهم آن بهتر میتوان فهم گرایش به ورزشهای همگانی نیز پی برد و پیامدهای احتمالی ناشی از چالش بین وضع موجود و وضع مطلوب آن مبین شیوهای جدید در زندگی بشر امروزی است. پدیده چگونگی گذران اوقات فراغت در چارچوب یک تمدن فراغتی یا جامعه فراغتی اهمیت یافته است. اوقات فراغت خود با تمامی ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اوقات مؤثری است که در زمانها و فضاهای مختلف در اجتماع توسط تمامی گروه ها و اقشار اجتماعی به انحای مختلف مصرف میشود. آنچه که به زمان فراغت معنا م یبخشد مصرف آن در مکان ها و فضاهای فراغتی است. اما مصرف زمان فراغت و فضای فراغت دائما در نوسان است و بر سر آن اختلاف و کشمکشی بسیار دامنه دار و متنوع وجود دارد. نوسانات و چال شهای گروه های مصر فکننده فراغت بر سر زمان و فضای فراغت در خلاء صورت نمی گیرد، بلکه در قالب رقابت، مذاکره و درگیری شکل میگیرد و بر سایر گروه ها تأثیر می گذارد. از سوی دیگر صرف فراغت توسط گروه های مختلف در زمانها و فضاهای مختلف نشان از چگونگی اعمال آزادی ماست. در مقابل عدم مصرف فراغت نیز ممکن است نشان از عدم آزادی و یا محروم شدن برخی از اعمال این آزادیها باشد. این نحوه گذران فراغت در زمان و فضاهای مختلف برای شهروندان شکل متمایزی از محدودیت و فشار را نشان میدهد. این محدودیتها و فشارها در روند زمان نوسان داشته به نحوی که به تغییر الگوهای فراغت می انجامد. بر این اساس محور کلی فضای مفهومی فعالیت های فراغتی شهروندان با تمرکز بر چگونگی تغییرات آن مورد نظر است. به عبارت دیگر، به بررسی انتظارات و ظرفیتهای تنش زا و چالش های پیش روی شهروندان در زمان و فضای فراغت به مثابه مؤلفه های مهم در تعیین و شکل گیری الگوی فراغت آن ها پرداخته میشود (سعیدی و همکاران ۱۳۹۰، ۱۷۶).
اوقات فراغت برای انسان رفته رفته تبدیل به اصطلاحی شده که در قالب آن هرچه بیشتر به دنبال آزادی و استقلال در عملکرد می گردد. سعی و کوشش انسان ها در طول تاریخ همواره با این امید همراه بوده و هست که با رهایی خود از کارهای طاقت فرسا به زندگی همراه با آرامش و سعادت دست پیدا کند و امروزه به نظر می آید که یک گام به این هدف نزدیک تر شده است. امروزه در بسیاری از جوامع، اوقات فراغت بخش مهمی از زندگی افراد را تشکیل می دهد. البته کار و به ویژه کارهای صنعتی بعد از انقلاب صنعتی در اروپا به مهم ترین جزء زندگی افراد تبدیل شده و نقش تعیین کننده داشته است، اما رفته رفته با امکانات زیادی که به وسیله اوقات فراغت به وجود میآید،‌ نقش کار در زندگی جای خود را به اوقات فراغت میدهد. اوقات فراغت در حال تبدیل شدن به پدیده ای اصلی در زندگی انسان شده است. بیگمان، اوقات فراغت از نظر کمی، امروزه از کار پیشی گرفته و از نظر کیفی نیز مهمتر از کار شده است. البته نباید فراموش کرد که این دو، رابطه ای تنگاتنگ با یکدیگر دارند. روند پیشرفت ها نشان از آن دارد که شاید این دو در آینده یک بار دیگر به هم نزدیک شوند. اوقات فراغت، زمانی کاملا” بیهوده و بدون حس مسئولیت در زندگی افراد نیست، بلکه درست بر عکس، در این زمان از انسان ها انتظار بیشتری می رود که احساس مسئولیت کنند. حتی در زمانی که انسان به خودش واگذار شده، تصمیم گیری به عهده خودش است و می تواند آزادانه عمل کند، مسئولیت پذیری نسبت به خود، اطرافیان و جامعه دارای اهمیت زیادی است. فعالیت هایی که در اوقات فراغت انجام می شوند، باید کاملا” حساب شده و برای شخص و جامعه مفید باشند. بنابراین هر شخصی نسبت به عملکرد خود در اوقات فراغت دارای مسئولیت است. متأسفانه امروز کمتر به مسائل و موضوع های اخلاقی در زمینه اوقات فراغت پرداخته میشود. بیشتر وقت محققان و دانشمندانی که در زمینه اوقات فراغت پژوهش می کنند، به نحوه گذراندن اوقات فراغت از دیدگاه چگونگی، برای مثال محصولات مصرفی، وسایل سرگرم کننده ارتباط جمعی، ورزشی و … می گذرد، اما کمتر به ابعاد اخلاقی و نقش مهم آن در زندگی پرداخته میشود. گذشته از آن، بیشتر به جنبه های انفرادی اوقات فراغت پرداخته میشود و جنبه های اجتماعی آن از نظر دور می ماند. امکانات اوقات فراغت انسان و نحوه گذراندن آن تنها به خود شخص مربوط نمی شود، بلکه از ارگان ها و سازمان های مختلف که مسئولیت این کارها را به عهده دارند، تأثیر می پذیرد. بحث و تحقیق درباره اوقات فراغت، یک زمینه تحقیقاتی علمی است که تنها از راه پژوهش جامع و منظم قابل درک است. تعدادی از دانشمندان از اینکه اوقات فراغت تنها از جنبه های تعلیم و تربیتی و جامعه شناختی مورد توجه قرار می گیرد، اظهار تأسف میکنند و معتقدند که جای بحثهای مبنایی، اخلاقی و اعتقادی درباره اوقات فراغت کاملا” خالی است. در دهه های هفتاد و هشتاد میلادی در کشورهای غربی، بسیاری از دانشمندان جامعه شناس، پژوهش درباره اوقات فراغت را گسترش و به آن اهمیت بیشتری دادند وعلت آن هم توجه سیاستمداران به مقوله اوقات فراغت بود. آنها در پژوهشها و بررسی های خود گاهی از این مسئله اظهار نگرانی میکردند که در آینده نزدیک، انسان در اوقات فراغت غرق خواهد شد (جلالی ۱۳۸۹، ۱۷۶).
۲-۲-۷ ورزش بانوان
در طول ۲۰ سال گذشته، در ورزش زنان انقلابی واقعی به وجود آمده است. همپای بالا رفتن منحنی میزان تحصیلات و اشتغال زنان در جامعه، حضور زنان ورزشکار در صحنههای مختلف ورزشی و بین المللی به نوبه خود جای تامل دارد. امروزه توجه به ورزش، جزو لاینفک نهضت زنان به شمار میرود. به اعتقاد اکثر روانشناسان و جامعه شناسان، آنچه موجب بالا رفتن کیفیت و کمیت ورزش بانوان در جوامع گوناگون شده، تحسین و ستایشهای اجتماعی، برنامههای حمایتی مناسب و تنوع جوایز روحی – روانی، هیجانی و مالی است. شرکت زنان در ورزش پس از جنگ جهانی دوم اوج گرفت. تاریخ نشان میدهد که در سال ۱۹۰۰ در المپیاد پاریس تعداد زنان شرکت کننده شش نفر بود و اگرچه در سال ۱۹۰۴ در المپیاد هیچ شرکت کننده زنی وجود نداشت اما بعدها در سال ۱۹۲۴ تعداد زنان حاضر در المپیاد پاریس به ۱۳۶ نفر افزایش یافت. لازم به ذکر است در سال ۱۹۰۰ زنان تنها اجازه شرکت در دو رشته گلف و تنیس را داشتند که آنها دو پله از سکوهای افتخار را کسب کردند. اگرچه زنان در جوامع کهن و باستانی به شدت از ورزش و حتی تماشای مراسم ورزشی منع میشدند، اما بالاخره پای آنان به ورزش و مسابقات ورزشی باز شد. در کتاب (زن و ورزش) اینگونه نوشته شده است: حتی در مراسم و آیینهای ویژه مذهبی و اجتماعی که تا پیش از برپایی المپیاد در یونان باستان برگزار میشد و بعد از آن در المپیاد باستانی که به منظور پرورش جسم و روان نونهالان و جوانان ترتیب یافته بود که هر چهار سال یکبار برگزار میشد، زنان حق ورود و تماشا نداشتند و این ممنوعیت، آنقدر شدت و غلظت داشت که اگر زنی این قاعده و قانون را نادیده میگرفت و به تماشای مسابقات میرفت، محکوم به اعدام میشد. نخستین زنی که سنت مردسالاری را در عرصه ورزش و مسابقات میدانی در هم شکست، زنی بود به نام((هیپوهریا)) که با تلاش و پشتکاری خاص، سرانجام پای زنان را به عرصه ورزش و میدان مسابقات ورزشی یونان باز کرد. چندی نگذشت که زنان موفق شدند، تحت عنوان ((هریا)) برای اولین بار، مسابقاتی را در حضور مردان بر پا کنند و عرصه های نبرد ورزشی را زیر قدمهای خود داشته باشند. ورزش زنان شامل رقابتهای حرفهای و آماتور در تمام رشته های ورزشی میشد. مشارکت زنان در ورزش به تدریج از قرن بیستم میلادی، به ویژه در اواخر قرن افزایش یافت (میمنت، ۱۳۹۱)
رفاه و آسایش زنان بر حسب سطح توسعه اجتماعی- اقتصادی، سلامت جسمانی و عاطفی، شرایط زندگی است. فعالیتهای ورزشی، دارای آثار روانی قابل ملاحظه ای هستند که از جمله آنها میتوان به کاهش اضطراب، کاهش افسردگی، ایجاد محافظت و مقابله با فشار روانی، افزایش عزت نفس، بهبود خلق و خو و توسعه سلامت روانی اشاره کرد. ضمنا یکی از راه های کاهش مشکلات روانی و افزایش سلامتی و تندرستی روی آوردن به ورزش است (محمد زاده ۱۳۸۵، ۱۸۹).
در سال ١٩٧٠، زنان در مجموع یک سوم نیروی کار جهان را تشکیل میدادند. در کشورهای در حال توسعه این نسبت بالاتر و در حدود ۴٠ درصد و در سایر نقاط جهان کمتر از یک سوم بوده است. به هر حال کاهش تبعیض جنسی و تاثیر حرکت آزادی خواهانه زنان، اکنون اجازه میدهد که زنان بیشتر در فعالیتهای خارج از خانه شرکت کنند. باید اشاره کرد که زنان نیز به مثابه مردان به همراه کسب درآمد و خودارزشی، از مشکلات بدنی و روانی کار بی نصیب نماندند و آنان نیز تحت تاثیر این مشکلات دچار بیمار یهای مختلف بدنی و روانی خواهند بود (اتقیا ۱۳۸۷، ۱۷۱-۱۵۱).
در حدود ۱۵۰ سال پیش، از شرکت زنان در فعالیت های ورزشی ممانعت به عمل می آمد، همان طور که آنان از شرکت در جامعه، بازار کار و سیاست باز داشته می شدند (تورو ۲۰۰۵، ۱۷۶).
این واقعیت بر هیچ کس پوشیده نیست که بدون در نظر گرفتن زنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، دستیابی به توسعه واقعی میسر نخواهد بود (منظمی ۱۳۹۰، ۱۶۸-۱۵۱).
حضور اقشار خاص در فعالیتهای ورزشی نیز تحت تأثیر طبقات اجتماعی – اقتصادی آنان قرار میگیرد به عنوان مثال فعالیتهای زنان در ورزش تابع فرایندهای اجتماعی مختلف است برای مثال در طبقات بالای اجتماعی – اقتصادی، زنان از موقعیت اقتصادی بهتر و اوقات فراغت بیشتری برخوردارند و عمدتاً به ورزشهایی پرخرج و مهیج از جمله اسب سواری، پاتیناژ، گلف و تنیس، روی میآورند.
ولی زنان طبقات پایین اجتماعی– اقتصادی از سطوح فعالیت کمتری برخوردارند زیرا در طبقات پایین میزان تجارب ورزشی و بدنی آنان در طول زندگی و در خانواده کم و اوقات فراغت را بیشتر صرف تماشای تلویزیون و مصاحبت با افراد خانواده میکنند. همچنین به واسطه مشغله کاری فراوان، فرصت پرداختن به فعالیتهای ورزشی و تفریحی را ندارند. علاوه بر این، وضعیت نامطلوب امنیتی در محل زندگی نیز به مشکلات آنان میافزاید (رضوی و اشکوه ۱۳۸۸، ۳۴-۲۱).
۲-۲-۸ مزایای ورزش برای بانوان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...