بر طبق موضوع نبرد بر سر مهار و قدرت در رویکرد راهبردی ، در برخی ازدواجها نشانه های بیمارگون یک همسر (مثلا، حمله اضطرابی، هراس و افسردگی) آنچه که میان همسران رخ می‌دهد را اداره می‌کند: کجا بروند، با هم چه کاری بکنند، آیا شوهر می‌تواند برای مدت کوتاه از اوج جانبداری نکندو…به طور متعارف، این نشانه ها را تجلیات تعارض درون روانی می دانند و لذا آن ها را جنبه‌های غیر ارادی “بیماری” فرد می انگارند، اما راهبردگرایان قویا با تبیین‌های درون روانی مخالف هستند و نشانه های بیماری را رویداد های بین فردی می دانند، ترفند های که بیمار از آن ها برای برخورد با دیگران استفاده می‌کند. به نظر آن ها هدف درمان عبارت است از سوق دادن بیمار به سوی پرورش و گسترش روش های دیگری برای تعریف روتبط و در نتیجه کنار گذاشتن روش های بیمارگون.

۲-۲۳- ویژگی‌های رویکرد راهبردی

حل مشکلات عنوان شده توسط مراجع، در چارچوب خانواده

۲- تکیه بر یک روش نیست بلکه براین است که مواجهه با هر مشکل باید با توسل به فنون مختص آن شرایط خاص صورت گیرد.

۳- تغییر از راه بینش و درک حاصل نمی شود بلکه از طریق اجرای رهنمودهای مراجع حاصل می شود.

۴- مشکل رفتاری تلقی می شود که خود آن رفتار جزیی از یک سلسله اعمال حاکم بر روابط چند انسان است و درمان براین تسلسل تکراری رفتار متمرکز است. نشانه مرضی، عنوان یا تبلور یک سلسله رفتار در یک سازمان اجتماعی می‌باشد.

۵- درمان موفقیت آمیز یعنی حل مشکلات مراجع

۶- درمان کوتاه مدت حدود ۱۰ جلسه می‌باشد

۷- درمانگر مسئول ابداع راهبرد برای حل مشکل بیمار را برعهده دارد.

۸- تعریف مشکل به گونه ای که دست کم دو یا سه نفر را شامل شود برای اینکه امکان بررسی سلسله مراتب و تبانیها وجود داشته باشد.

۹- هدف تسکین شکایات کنونی مراجع می‌باشد.

۱۱- تغییر در شیوه عمل اعضای خانواده باید مقدم بر تغییر احساسات و ادراکات باشد.

۲-۲۴- فنون رویکرد راهبردی

خانواده درمانگران راهبردی بسیار نوع آور هستند. به عقیده آن ها اینکه به افراد بگوییم آنچه انجام می‌دهند، بی فایده است. این موضوع درباره تشویق به تخلیه عاطفی صدق می‌کند(هیلی،۱۹۷۲). اگر خانواده ها بخواهند تغییر کنند، تغییرات در شیوه عمل اعضای خانواده باید مقدم بر تغییر در احساسات و ادراکات جدید آن ها باشد. هر مداخله ای در درمان استراتژیک به طرز فکر ویژه افراد و مشکلات وابسته است. برای ایجاد تغییرات مطلوب، درمان‌های استراتژیک از فنون مورد استفاده در همه روش‌ها خانواده درمانی بهره می گیرند.

بازتعبییر: متضمن استفاده از زبان برای القای یک تغییر شناختی در درون اعضای خانواده و تغییر ادراک از موقعیت است. درباز تعبیر، تفسیر متفاوت از آنچه در گذشته به کار برده می شد نسبت به موقعیت و رفتار خانواده عرضه شود. در این فرایند، به موقعیت معنای جدیدی داده می شود و در پی آن روش های دیگر رفتار کردن کاوش می شود. باز تعبیر موقعیت را تغییر نمی دهد بلکه “تغییر معنا امکان تغییر را به وجود می آورد”( پیرسی و اسپرانکل،۱۹۸۶). برای مثال “افسردگی” به معنای “‌یک‌دندگی” و “لجباز” تعبیر می شود. علاوه بر آن، بازتعبیر به برقراری رابطه حسنه بین درمانگر و خانواده کمک می‌کند و مقاومت را درهم می شکند.

تجربیات شاق: عقیده پشت تجربیات شاق این است که مراجعان از حفظ نشانه های مرضی که پر زحمت است، سریع تر دست بکشند تا آنهایی که ارزشمند است(هی لی،۱۹۸۱). در این روش درمانگر به خانواده یا اعضای خانواده که در صدد حذف یک نشانه مرضی هستند، تکلیف انجام یک تجربه شاق را محول می‌کند. تجربیات شاق رفتارهای خنثی یا سازنده ای هستند که افراد باید انجام دهند قبل از اینکه به آن ها اجازه داده شود در رفتارهایی که در صدد حذف یا اصلاح آن هستند، درگیر شوند. برای مثال قبل از افسرده شدن فرد مجبور شود که تمرین بدنی انجام دهد یا برا ی کسی یا جمعی که از آن ها خوشش نمی آید هدیه ای بخرد یا مهمانی بگیرد. اساسا تجربیات شاق همیشه سالم هستند اما فعالیتی نیست که شخص بخواهد به سمت آن درگیر شود. در نتیجه او ممکن است از نشانه مرضی دست بکشد تا از رفتارهای ناخواسته دیگر خلاص شود.

وانمود کردن: فن وانمود کردن در مقایسه با سایر روش های مورد استفاده در خانواده درمانی استراتژیک ملایم تر و کمتر مواجهه ای است. مدانس مبدع این فن شناخته می شود. این فن فی نفسه کمتر موجب تحریک دفاع و طغیان می شود، اما باز هم در غلبه بر مقاومت خانواده مؤثر هستند. مثلا، درمانگر اظهار می‌دارد که کودک حاوی نشانه( به عنوان مثال، کودکی که گهگاه بستر خود را خیس می‌کند یا در دل های مکرر دارد) ” وانمود کند که در این لحظه یک نشانه دارد و والدین او نیز “وانمود” کنند که دارند به او کمک می نمایند. در نتیجه، درمانگر با تغییر بافت، به ظرافت از درمانجویان می‌خواهد تا (با خاموش و روشن کردن رفتار خود) عملی را فرض می‌کردند غیر ارادی و لذا، غیر قابل مهار است، به شکلی ارادی تحت مهارخود درآورند. مدانس با بهره گرفتن از این مداخله تناقضی دست به اجرای یک بازی تظاهری می زند که قبلا یک نشانه واقعی را تولید ‌کرده‌است. در بسیاری از موارد ، اگر خانواده مشغول وانمود کردن باشد، پس نشانه فعلی نمی تواند حقیقت بیرونی داشته باشد و با اراده می توان از آن دست کشید.

دستورالعمل:

دستورالعمل آموزشی است که درمانگر خانواده به خانواده می‌دهد تا به گونه متفاوتی رفتار کند ” دستورالعمل در درمان استراتژیک مثل تعبیر و تفسیر در روانکاوی است و ابزار اصلی این رویکرد می‌باشد” (مدانس،۱۹۹۱). می توان آنچه را که در درمان صورت می‌گیرد را دستورالعمل تلقی کرد. اگر حین مصاحبه هنگامی که فرد یا خانواده راجع به چیزی صحبت می‌کنند، درمانگر بگوید، ” برایم بیشتر توضیح بده” در واقع دستورالعمل می‌دهد. اگر درمانگر فقط سر خود را تکان دهد و لبخند بزند و با این کار کسی را تشویق به ادامه گفتار کند، این هم دستورالعمل است. اگر یک نفر چیزی بگوید که خوشایند درمانگر نیست، ممکن است درمانگر به او بگوید” دیگر تکرارش نکنید”. این کار مثل این است که بگوید چه بکن. اگر درمانگر روی از شخص برگرداند و اخم کند، با این عمل ضمنا به شخص می‌گوید که نباید چنین چیزی بگوید.

انواع دستورالعمل:

دو طریقه برای دادن دستورالعمل وجود دارد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...