ترکیب شوخ دهن، از نوادر کاربرد ترکیبی شوخ و واژه­ای دیگر است.
۴۱۴– بام ساختن قفس : به معنی در بلندی قفس ساختن است به گونه ای که پرنده بتواند با خاطری آسوده پرواز کند.
مرغ می گوید: « یک مشت پر ناچیز من همچون گلبرگ های گل از پرواز بی خبر است پس به صیّاد بگو برای پرواز من بیهوده قبه قفس را مانند سبد گل در بلندی قرار ندهد.»

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴۱۵-نقد: زر و سیم سره ٔرایج را نیز گفته اند. (برهان قاطع) (آنندراج ). || سیم و زر مسکوک . (غیاث اللغات ) || سره کردن درم و دینار. (غیاث اللغات ). سره کردن درم و جز آن . (ازمنتهی الارب ) (آنندراج)
معنی بیت: اگر صیّاد از دام بر پر طاووس من که همچون پول رایج ارزشمندی است سکه نزند ؛یعنی، با در دام در آوردنش، آن را تصاحب نکند ، نقد پرم ارزش و اعتباری نخواهد یافت و دیگر هیچ کس برای هنر من ارزش قائل نخواهد بود.
۴۱۶– معنی بیت: نقش نگین خواری در دور حلقه دام که به خاطر گرد بودنش به لب شباهت دارد، حک شده است. بنابراین بهتر است که صیّاد دیگر بیهوده در پی بدنام نمودن خویش نباشد چراکه خوار شدن دام موجب خواری و بدنامی صیّاد شده است.
۴۱۷– بط: صراحی و جام شراب.
خط جام : خط هایی که در جام جم است و در غیر این نیز می آید. (آنندراج(
تیره شد آب اختران ز آتش روز و می کشد بر درجات خط جام آب چو آتـــش اختری
(خاقانی)
معنی بیت: تا زمانی که صیّاد جام را لبالب از شراب نکند من رام نخواهم شد.
۴۱۸– خطّ لب بام: کناره های بام.
معنی بیت: مرغ ،عاشق سبزه و چمن و طبیعت است و در آنجا گشت و گذار می کند به صیّاد بگویید دیگر در کناره های پشت بام دام نسازد زیرا در آنجا صیدی برای شکار وجود ندارد.
۴۱۹– بیضه فولادین: هر چیز که بصورت بیضه باشد یا بصورت بیضه درآرند. که مانند بیضه و شکل آن باشد چون بیضه کافور و بیضه عنبر. – بیضه فولاد ؛ در ایران رسم است که فولاد را گرد ساخته می پزند و آن به شکل بیضه می باشد. (آنندراج ). ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۵۰۸)، (برهان، ۱۳۶۲: ۳۳۸)
منظور از بیضه فولاد در این بیت کلاه جنگی است که پهلوانان بر سر می گذارند و به دلیل برّاق بودن ، سفیدی و از فولاد بودن به آن بیضه فولاد می گفتند.
۴۲۰– جزو: مأخوذ از تازی جُزء. قطعه . پاره . حصه . بخش . ورشیم . قسمت . عضو. (ناظم الاطباء). بهر. لخت . برخ . کرسسه .(دهخدا، ۱۳۷۳: ۶۷۸۵) (جُ) [ ع . جزء ] (اِ.) ۱ – نک جزء جز. ۲ – سالک راه خدا. ( فرهنگ فارسی معین)
معنی بیت: شب که پروانه برای تعلیم با شمع نزد دل من آمد که ذهن خود را روشن نماید و از تعلیم من بهره ببرد، تنها حرف الف را که به شمع شباهت دارد و اوّلین حرف از حروف ابجد است، آموخت.
سواد : عبارت از ملکه ٔ خواندن و نقل کتاب و مانند آن . (آنندراج ). ملکه و ذهن . (غیاث (
۴۲۱– دراز کردن دامن نشانه گدایی است.
چاک زدن جیب غنچه گل: کنایه از شکفته شدن آن
دامن کردن جیب غنچه گل: کنایه از گل دادن و شکفتن گل.
غنچه گل گریبان خود (گلبرگ های تو در توی گل) را چاک زده تا در مقابل زیبایی تو اظهار دریوزگی و گدایی کند.
۴۲۲– محک: [ م ِ ح َک ک ] (ع اِ) سنگی که بر آن زر و سیم عیار کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آزمایش .(آنندراج ). آنچه بدان چیزی را بیازمایند. سبب آزمایش . وسیله آزمودن ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۲۲۶۵)، (برهان، ۱۳۶۲: ۱۹۹۴)
محک زدن بر سوسن به دلیل نیلگونی آن است که به سیاهی می زند.
۴۲۳– از مور می توان انباری را پر کرد مبالغه دارد به این که مورچه در آنجا بسیار است.
۴۲۴– زبان در دهن کسی کردن : کنایه از آموزاندن ، کلام را یاد دادن به کسی و حرف را آموختن.
۴۲۵– منظور از برگشتن، خجالت زده شدن است که در اینجا منظور بازگشتن شراب به جام است به دلیل حس خود کمتر بینی در مقابل مست کنندگی لب معشوق.
بیت دارای دو تشبیه مضمر تفضیلی است: ۱٫ چشم به بادام ۲٫ لب به می.
۴۲۶– ابره: توی زبرین قبا و کلاه و مانند آن . تای رویین از جامه . رویه . ظهاره . اَفره . رو. رووَه . آوره . خلاف آستر و بطانه ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۸۱)، (برهان، ۱۳۶۲: ۸۱)
آستر: لای و تاه زیرین جامه و جز آن . زیره . بطانه . مقابل اَبْره ، رویه ، ظهاره و روی . پارچه کم ارز که بطانه بدان کنند. آستری ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۴۱)، (برهان، ۱۳۶۲: ۳۶)
مصرع دوم یعنی خود را بپوشاند و پشت پرده برود.
ابره و آستر تناسب و تضاد دارند.
۴۳۱– معنی بیت: همانطور که از چرخیدن آسیا روزی به وجود می آید و آرد تولید می شود من هم با گردش و سفر روزی خود را تامین می کنم.
۴۳۲– یعنی آنقدر جواهر بر سر او ریخته اند که خانه پر شده از جواهرات اهدایی، به حدّی که به جای سوراخ دیوار، سوراخ جواهر دیده می شود.
سوراخ جواهر: سوراخی که بر اثر سفتن در آن ایجاد می کردند تا بتوانند آن را به رشته بکشند.
۴۳۴– همانطور که هنگام ناله کردن دهن باز می شود و لب ها به دو نیم تقسیم می شود دل نالان ما نیز شکسته و دو نیم شده ، عاشقان او از دل شکسته ناله و فغان سر می دهند.
۴۳۵– یعنی افتادگی من در راه او واسطه راهنمایی و موجب رسیدن من به مقصد شد.
۴۳۷– منظور از «یک سجده »در این بیت ، سر به پیش افکندنی است که از روی ندامت و پشیمانی از انجام گناه است.
۴۳۹– معنی بیت: نشستن مأمور به در میخانه مانع ورود میخواران به آنجا و ارتکاب به شراب خواری می شود. یا آنکه: محتسب خودش قصد دارد شراب بنوشد و مست شود و توبه اش را از شرابخواری همچون شیشه شراب که در نهایت مستی می شکند، بشکند.
۴۴۰– معنی تازه همچون غزالی تیز پا و زیبا است که هر لحظه قصد بیرون پریدن از درون ذهن و ضمیرم را دارد و می بایست با بستنش آن را رام کنم و در اختیار بگیرم.
مفهوم بیت: معنی تازه قابل بستن و به صورت کلام منظوم در آمدن است.
۴۴۱– یعنی شایسته شکستن است.
آیینه ماه: تشبیه بلیغ اضافی.
زنگ از دل بردن: کنایه از برطرف نمودن غم و اندوه.
۴۴۲– خاک نشینی: جلوس بر خاک . || بدبختی . فقر. بیکسی . || فروتنی .( دهخدا)
۴۴۳– منظور از زر نرگس همان ریزه ها و گرده های زرد رنگ است که میان کلاله گل نرگس است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...