۱۴۱۱– سبز شدن : ظاهر شدن. (غیاث)
منظور از سفید شدن معنای معروف آنست.
۱۴۱۳– معنی بیت: به یک احتمال می توان گفت که خون مرا معاف کرد و از خون من گذشت .
دوم آنکه اصابت خدنگ تو با من، مرا کشت اما دهانه تیر هنوز تشنه خون و هلاک من است.
تشنگی لب سوفار: اشاره به دهان گشاده آن است که به دهان شخص تشنه تشبیه شده است.
۱۴۱۴– مرسوم بود که مجرمان را برای ترساندن و عبرت دیگران به درخت تاک آویزان می کردند.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱۴۱۵– به دلیل نهایت شوق و سعی و تلاش بسیاری که در راه رسیدن به محبوب دارم اگر به خاطر رفت و آمد زیاد یا طی کردن مسافت طولانی از خستگی ناتوان شوم و بر خاک بیفتم ،از پرواز باز نمی مانم، مانند مرغ پرنده که با وجود این که بر خاک می افتد، ولی از رفتن باز نمی ماند.
۱۴۱۸– «رفیع» تخلّص شاعری است که غنی در جواب غزل او،این غزل را به تغییر قافیه یا وزن سروده است.
۱۴۱۹– شهلا : چشم سیاهی را گویند که مایل به سرخی باشدو فریبندگی داشته باشد. (برهان (. نرگسی که مشبهٌ به چشم انسان واقع می شود، نرگس عبهر است که رنگ قسمت وسط گل آن زرد است .(فرهنگ فارسی معین)
آن که عمری شد که تا بیمارم از سودای او گو نگاهی کن که پیش چشم شهلا میرمت
(حافظ)
۱۴۲۰– صرف هوایی: نام کتابی است در علم صرف که برای مبتدیان مورد استفاده قرار می گیرد .
معنی مصرع دوم: کتاب صرف هوایی در نظر او کاغذ باد یا کاغذ بازیچه است.
۱۴۲۱– اگر دارای زبان بسیار بودی باز هم سکوت و خاموشی را انتخاب کن ، همچون مردمک چشم که گرچه زبان های مژگان زیادی دارد، امّا خاموش و بی صداست.
زبان مردمک: استعاره از مژگان.
۱۴۲۲– معنی بیت: تاب شنیدن فریاد خود را هم ندارم.
انگشت آسیا : منظور چوبی است که در دست می گیرند و با آن آسیا را می گردانند و نیز میخ آهنی که در بین آن است .
۱۴۲۴– بر تواضع و فروتنی سرکش تکیه نکن چون مثل افتادن آتش که همان در گرفتن آتش است، خرابی و فتنه و جهانسوزی در پی دارد و فروتنی آن ادّعایی بیشتر نیست.
۱۴۲۵– آبروی خود را در تلاش کسب روزی می ریزم ولیکن در پای خویش نه در پای دیگران.
آبرو در پای خویش ریختن: عرق جبین ریختن در اثر کار و تلاش و کوشش.
۱۴۲۶– معنی بیت: چقدر باید برای هوای نفسانی زجر کشید، به خاطر همین مانند مرتاضان سنگ بر شکم خود بستم و نفس خود را شکسته حال و محروم از طلب و خواهش شکم نمودم.
سنگ بر شکم بستن: کنایه از خود را در رنج و عذاب افکندن.
مناسبت شکستگی با سنگ مشخّص است.
۱۴۲۸– آب چشم شمع: همان قطراتی است که به هنگام سوختن شمع از آن می ریزد.
۱۴۳۰– کج بحث: یاوه گوی در مباحثه و گفتگو. (ناظم الاطباء). کسی که در مباحثه راه خطا رود و بیهوده گوید. (فرهنگ فارسی معین)
مهر خاموشی حصاری شد ز کج بحثان مرا ماهی لب بسته را اندیشه از قلاب نیســت
صائب) )
۱۴۳۹– منظور از خط در مصرع دوم ،شعاع خورشید است.
۱۴۴۰– حرف (غ) چراغ به خاطر وزن باید بیفتد . احتمال این که ناسخین در آن تصرّف کرده‌ باشند وجود دارد.
۱۴۴۲– معنی بیت: عشق خبر شکار شیران و جوانمردان دیگر را نمی‌دهد زیرا کار عشق چیز دیگریست. کار عشق‌ پر تیز است که واسطه شکار است.
۱۴۴۳– فتح باب: کنایه از باز کردن در و گشاد کارها باشد. | نظر دو کوکب که خانه های ایشان مقابل باشد. (برهان)
بیا که فرقت تو چشم من چنان دربست که فتح باب وصـــــالت مگر گشاید باز
حافظ))
معنی بیت: ساعتی طمع را ترک نکرده و از مادیات و مخلوقات نگذشت و به خالق روی نیاورد گشایش برای او حاصل نمی‌شود و به فتح باب و رستگاری نمی رسد.
۱۴۴۴– معنی بیت: ابروی یار که قبله عاشق محسوب می شود تا از نظرم غایب شد چشم من از نهایت شوق در جست و جوی او حکم قبله نما را پیدا کرد.
۱۴۴۵– خندق: جوی و گوی که بر گرد حصار و قلعه و لشکرگاه کنندتا مانع آمدن دشمن گردد. (ناظم الاطباء(
معنی بیت: پستی در جایگاه خود کمتر از بلندی نیست. همان کاری که بلندی می‌توانند انجام دهد پستی هم می‌تواند انجامش دهد؛ همانطور که دیوار بلند حالت محافظ گونه دارد خندق پست و کوتاه می‌تواند هم مانع و پناه و محافظ باشد.
۱۴۴۶– گذاستن عقیق در دهان باعث رفع تشنگی می‌شود و کار آب را برای تشنه می‌کند به علاوه اینکه برای جگر داغدار مفید است.

آب چون نیست گذارد به دهن تشنه عقیق

دیده بی نم چو شود مایل لخت جگر است
(غنی)

۱۴۴۷– خاک را از میان برداشتن به قصد بیرون آوردن آب از زمین صورت می گیرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...