گل‏قند: نوعی مربا که از برگ‏های گل سرخ و شکر (یا قند) در آفتاب پرورش دهند و آن به منظور تقویت و لینت مزاج تجویز می‏شده است. گلشکر، گلنگبین .کنایه از لب معشوق
گل‏میخ: نوعی از میخ آهن که سرش پهن می‏باشد. میخی که سر آن را به صورت گلی سازند.
گنجیفه: نوعی بازی ایرانی که اکنون از رواج افتاده است. در این بازی هشت دسته‌ی دوازده برگی که نود و شش ورق دارد به‌کار می‌رود. هر یک از این دسته‌ه ای هشتگانه سابقاً نامی به ترتیب زیر داشت: غلام، تاج، شمشیر، اشرفی (زر سرخ)، چنگ، برات، سکه (زر سفید) قماش. هر دسته ۱۲ برگ داشت دو تا به نام شاه و وزیر و بقیه به شمارۀ یک تا ده شناخته می‌گردید. برای این بازی دستگاه طوری ساخته می‌شد که هر یک از آن‏ها به تنهایی شناخته می‌گردید. امروزه گنجیفه دارای ۵۲ برگ است که از چهار دسته به نام گشنیز، خشت، دل و سرو تشکیل می‌گردد و هر دسته ۱۳ برگ دارد. سه تای آن‏ها شاه، بی‌بی، سرباز و ده تای دیگر از ده خال تا یک خال نام دارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

لالا: غلام و بنده، خادم و خدمتکار
لجّه: میانه‌ی آب دریا، عمیق‌ترین موضع دریا
لخلخه: ترکیبی است از عطریات مختلف (عود قماری، لادن، مشک، کافور و غیره) که از آن گویی سازند و بویند.
لعل پیکانی: نوعی از لعل باشد که بر شکل و هیئت پیکان است. لعلی که آن‏ را به شکل پیکان تراشیده باشند و زنان از آن گوشواره سازند.
لعل قطبی: قسمی از لعل که نگینه‏وار پهن باشد.
لمعه: روشنی، پرتو
لوله‏پیچ: هر پارچه‏ای که آن را چون مکتوب پیچند، چنانکه دارایی و اطلس و ساتن به صورت لوله پیچیده شده .در حاشیه نسخه د آمده است: «لوله در ولایت چیزی است که هندیان آن را پیچک رشته و نیز پیچک دستار خوانند. لوله‏پیچ نام پارچه باریک است.»
ماشطه: زن شانه‌زننده، زن آرایشگر
ماهچه: سر علم به شکل هلال که آن را از طلا یا نقره می‎ساختند.
متاع روی دست: متاع حقیر و خواری که در مکانی بیرون از دکان می‏گذارند و متاعی که در کف دست نهاده در کوچه و بازار می‏فروشند. در نسخه‏ی د به معنای نمونه آمده است.
مثلث: نام خوشبویی که قرص‏های آن را سه گوشه می‏سازند و بعضی گویند که آن خوشبو را مثلث از آن گویند که از مشک و صندل و کافور مرکب سازند. شرابی که طبخ داده باشند تا یک ثلث آن باقی مانده و دو ثلث رفته باشد.
مثلثات افلاک: منظور بروج افلاک است از جمله دوازده برج، سه برج آتشی‏اند: حمل و اسد و قوس. سه برج بادی: جوزا و میزان و دلو. سه برج خاکی: ثور و سنبله و جدی و سه برج آبی: سرطان و عقرب و حوت.
مَجَرِّه: کهکشان
محاذات: برابر چیزی قرار گرفتن، مقابل بودن
مرغ زرین: مرغی است برابر ماکیان مشابه به شکل دراج و اندکی به طاوس نیز مشابهتی دارد و پروبالش مانند زر درخشان و لمعان می‏دارد.
مرغوله: پیچیده، مجعد. زلفی که آن را شاخ شاخ کنند و بعد از آن پیچند.
مصاحفه: به هم دست دادن، در متن به معنای دست بوسی به کار رفته است.
مصقله: ابزاری برای صیقل دادن و زدودنِ زنگ.
معانقه: دست در گردن یکدیگر انداختن
مغزی: نوعی حلوا که در آن اقسام مغز خوراکی مانند بادام و پسته گذارند.
مغفر: زرهی که زیر کلاه خود بر سر می‌گذاشتند.
مقراض هندی: مقراض هند که بهتر باشد و بعضی گویند که نوعی از مقراض که برگ تنبول فروشان دارند که پان را به آن پیرایش می‏کنند یا آنچه فوفل را به آن ریزه ریزه کنند.
مقراضی: نام حلوایی است. نام قسمی جامه یعنی پارچه. از جامه‏های گرانبهای فاخر بوده است ولی جنس آن معلوم نیست.
مناصفه: دو نیمه کردن، دوبخش کردن
مندل: دایره‌ای که معزمان بر دور خود کشند و در میان آن نشینند و دعا و عزیمت خوانند. به زبان هندی، نوعی از دهل که آن را پکهادج نیز گویند.
میخوش: دارای مزه‏ی ترش و شیرین
منصوبه: یکی از هفت بازی نرد، نخستین بازی شطرنج. بساط شطرنج
موسیقار: سازی است که اروپاییان آن را «فلوت پان» گویند و امروز به ساز دهنی مشهور است. ساختمان این ساز از نای‌های کوچک و بزرگ که در کنار هم نهاده‌اند، تشکیل می‌گردد. اولیا چلبی انواع مختلفی از موسیقار را ذکر کند و گوید بزرگ آن را «بطال» و کوچک آن را «جِرِفت» می‌نامیدند.
مینا: شیشه‏ی شراب. شیشه‏ی باده که اغلب سبز است. مینا همچون آبگینه‏ی معمول باشد و انواع سازند به رنگ‏های مختلف و سبز از همه بهتر باشد. هر چه صافی‏تر و خوشرنگ‏تر بهتر باشد که سبز را به خیانت زمرد کنند.
ناسور: ریش روان .ریش که بر گوشه‏ی چشم افتد و جایگاه دیگر.
ناف‏پیچ: درد پیچش. ناف پیچیدن. دردی که در ناحیه‏ی ناف پدیدآید و شخص را متألم سازد.
نال: نی میان تهی. قلم نویسندگی، هر دو معنی در متن به کار رفته است و همچنین به معنای ناله هم آمده است.
نثره: نام دو ستاره آلفا و اتا از صورت فلکی خرچنگ و منزل هشتم از منازل ماه.
نساج: بافنده
نعال: کفش
نفور: رمنده، نفرت کننده
نقار: کینه داشتن، ستیزه کردن
نقاره: نوعی طبق کوچک دوتایی، یکی بزرگ‌تر که صدایش بم‌تر است و یکی کوچک‌تر با صدای زیرتر. با دو عدد چوب با دو دست نواخته می‌شود.
نقب: سوراخ زیرزمینی
نقش: قسم نهم از اقسام چهارده‌گانه‏ی اصناف تصانیف مربوط به موسیقی قدیم و آن مطلع عملی است که در آن میان خانه و بازگشت نباشد.
نکهت: بوی خوش
نوال: بهره، نصیب، بخشش
نواله: لقمه‌ای خوراکی برای گذاشتن در دهان، گلوله خمیر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...