انتخاب منطقی و مناسب محرک هزینه، مرحله ای اساسی و مهم در به کارگیری سیستم ABC است. در واقع یکی از برتری های سیستم ABC نسبت به سایر سیستم‌ها استفاده از مبناهای مناسب و متعدد برای تعیین منابع و فعالیت‌های مصرف شده توسط هر محصول و یا خدمت می‌باشد. ‌بنابرین‏ در تعیین مبناهای هزینه باید دقت زیادی صورت گیرد. در سیستم‌های سنتی هزینه یابی، برای تسهیم هزینه ها عمدتاًً از یک محرک هزینه که مرتبط با تعداد و یا حجم خدمات ارائه شده باشد به ‌عنوان عواملی که باعث ایجاد هزینه ها می‌شوند، استفاده می‌گردد. در این روش‌ها مثلاً برای جذب هزینه سربار فعالیت ناوبری ممکن است که از محرک‌های هزینه مرتبط با تعداد پرواز انجام شده استفاده گردد، در این حالت نتایج احتمالاً مطلوب خواهد بود. اما در بیشتر وضعیتها تخصیص هزینه ها نیازمند به کارگیری مبانی دیگری به غیر از مبانی مرتبط با تعداد است. چون اگر برخی از فعالیت‌های مرتبط با ناوبری با تعداد پروازها نامربوط باشد، استفاده از تخصیص های مبتنی بر حجم و تعداد باعث می شود که محاسبه بهای تمام شده خدمات غیر واقعی شود. مثلاً جذب سربار بر اساس تعداد پرواز انجام شده به غلط حاکی از این است که کاهش در تعداد پروازها مترادف با کاهش هزینه های ناوبری است. اما اگر فرایند ارائه خدمات مجوز پروازها از طریق سیستم الکترونیکی انجام شود به طوری که بیشتر فعالیت‌های مربوطه توسط شرکت های هواپیمایی انجام شود، در این حالت زمان انجام این فعالیت کاهش می‌یابد ولی ممکن است که هزینه های استفاده از شبکه اینترنت افزایش یابد. حال اگر صرفا از مبنای تعداد پرواز انجام شده استفاده گردد، هزینه های انجام این فعالیت کاهش می‌یابند.

‌بنابرین‏ هنگام تخصیص هزینه های هر مر کز فعالیت به هدف هزینه، باید از مبناهایی استفاده گردد که انعکاسی از هزینه ها و منابع مصرف شده در آن مرکز فعالیت خاص باشد. چون نرخ‌های جذب سربار بر حسب دوایر عملیاتی در سیستم‌های سنتی هزینه یابی، عمدتاً مبتنی بر حجم و یا تعداد است، طبیعتاً منجر به تخصیص هزینه سربار به خدمات ارائه شده متناسب با حجم هر یک از این خدمات خواهد شد. یعنی به خدمات با حجم و مقدار بالاتر، سهم بیشتری از هزینه های سربار و به خدمات با حجم پایین سهم کمتری از هزینه های سربار تخصیص خواهد یافت. امروزه در بیشتر سیستم‌های سنتی برای تعیین نرخ جذب هزینه های سربار از ساعات کار مستقیم استفاده می شود. البته در مواردی که نیروی انسانی نقش اساسی را در ارائه خدمات ایفاء می ‏کند، تاثیر اشتباهات ناشی از به کارگیری برخی از مبانی تخصیص مبتنی بر ساعت کارمستقیم بر بهای تمام شده چندان عمده نخواهد بود. زیرا در این موارد درصد هزینه های نامرتبط با حجم، خیلی کمتر از فعالیت‌های با تکنولوژی بالا است. این مسئله در سیستم‌های سنتی تا حد زیادی باعث غیر واقعی شدن بهای تمام شده می‌گردد، اما همان طور که ذکر گردید، سیستم ABC این نقیصه را با به کارگیری مبناهای متناسب با هر فعالیت حل می‌کند.

نکته کلیدی در سیستم ABC این است که هزینه های سربار تنها تابع حجم و مقدار خدمات نمی باشد، بلکه عوامل دیگری نظیر تنوع خدمات، پیچیدگی و تخصصی بودن، نیاز به عملیات خاص و ویژگی‌های هر فعالیت بستگی دارد که باعث می شود به برخی از فعالیت‌ها با وجود مقدار حجم پائین، هزینه سربار بالایی تخصیص یابد. ‌بنابرین‏ تخصیص منطقی و صحیح هزینه با در نظر گرفتن مبنای تسهیم متناسب با هر فعالیت، کیفیت اطلاعات را بهبود می بخشد و مدیریت را در انجام ارزیابی های بهتر خدمات ارائه شده، کمک می‌کند.

۲- ارزیابی عملکرد

ارزیابی عملکرد نشان می‌دهد که انجام یک فعالیت تا چه اندازه در رسیدن به هدف هزینه تعیین شده مؤثر بوده است. هدف هزینه ممکن است که یک فعالیت کامل و مستقل باشد، مانند طراحی مجدد و اصلاح طرح تقرب پرواز یک فرودگاه و یا ممکن است بخشی از یک فرایند پیوسته در فعالیت ناوبری باشد مانند هدایت پرواز توسط برج فرودگاه، تحویل به واحد اپرچ بعد از طی مسیر ۳۰ ناتیکال مایلی و سپس تحویل به سنتر تهران بعد از طی مسیر ۶۰ ناتیکال مایل. همین فرایند برای نشست پرواز از سنتر به اپرچ و سپس برج مراقبت فرودگاه مقصد انجام می‌گردد. ارزیابی عملکرد از یک سازمان تا سازمان دیگر و از یک فعالیت به فعالیت دیگر متفاوت است. این تفاوت‌ها منعکس کننده نوع خروجی های سازمان و دریافت کنندگان خدمات می‌باشد.

ارزیابی عملکرد می‌تواند با عواملی مانند زمان انجام عملیات، میزان دستیابی به هدف تعیین شده، کیفیت رسیدن به هدف و هزینه های صرف شده مورد سنجش قرار گیرد. نوع دیگر ارزیابی عملکرد از طریق مقایسه فعالیت‌ها و عملکردهای انجام شده در داخل سازمان با فعالیت‌ها و عملکردهای انجام شده در سازمان‌های مشابه است که این نوع مقایسه را به اصطلاح معیارگذاری می‌نامند. این دیدگاه نشان می‌دهد که یک فعالیت در مقایسه با سایر فعالیت‌ها و سازمان‌ها تا چه اندازه با موفقیت انجام شده است و در چه جاهایی برای کسب موفقیت بیشتر و رسیدن به هدف، نیاز به بهبود و تغییرات دارد.

دیدگاه فرآیندی از دو طریق بر دیدگاه تخصیص هزینه تاثیر می‌گذارد. که عبارتند از:

۱) محرک هزینه – محرک هزینه باعث تخصیص هزینه فعالیت‌ها به هدف هزینه می‌گردد

۲) ارزیابی عملکرد – ارزیابی عملکرد برای سنجش کارایی فعالیت‌های انجام شده در رسیدن به هدف هزینه استفاده می شود. دیدگاه تخصیص هزینه نیز با توجه به اینکه باعث تهیه اطلاعات کمی ‌در مورد فعالیت‌ها، هزینه ها و منابع می‌گردد در ارزیابی عملکردها (دیدگاه فرآیندی) تاثیر دارد. ارتباط این دو دیدگاه در شکل(۳-۵) نشان داده شد.

طبقه بندی و سلسله مراتب هزینه ها و فعالیت‌ها در سیستم ABC

از آنجا که سیستم ABC جهت محاسبه بهای تمام شده از مبناهای هزینه متفاوتی در تخصیص هزینه ها استفاده می‌کند، ‌بنابرین‏ شناسایی هزینه های تشکیل دهنده خدمات و طبقه بندی آن کمک زیادی در محاسبه بهای تمام شده می‌کند. با توجه به اینکه سطوح متفاوت هزینه و فعالیت نیاز به محرک‌های مربوط به خود دارد. ‌بنابرین‏، این تقسیم بندی هزینه و فعالیت‌ها ضروری به نظر می‌رسد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...